سینه یا زانو؟!
لیلی گلستان در گفتگو با ایسنا گفته :
در
دولت قبل برای ممیزی یک کتابم برای عبارت «دست رد بر سینهاش زد...»
اصلاحی آمد که این را بردارید و به جای «سینه» چیز دیگری بگذارید !
بر این اساس ، متن اصلاح شده یک مجموعه داستان ایرانی را که بعد از اصلاح و ممیزی در صف انتشار است ، در ادامه میخوانید :
نکته : نویسنده برای پیشگیری از هرگونه شائبه به جای کلمه «سینه» از «زانو» استفاده کرده است.
*******************
وقتی رییس دست رد به زانوم زد و با وام موافقت نکرد ،راهی خونه شدم.
غم سنگینی توی زانوم حس می کردم و احساس می کردم دنیا به آخر رسیده.
تا غروب توی کوچه ها گشت زدم و دست آخر ، شب با بچه ها رفتیم هیئت زانو زنی. یه کم خالی شدم.
صبح وقتی از خواب بیدار شدم ،کمی خس خس زانو داشتم ، فکر کنم «زانو پهلو» کردم !
یه پرنده لب پنجره نشسته بود.
زانو کفتری بود و زل زده بود به من...انگار داشت می گفت :
دوباره برو پیش رئیست و زانو تو سپر کن و بگو این وام حق منه !
بعد پر زد و رفت زانو کش آفتاب...قلبم به تپش افتاده بود و حس می کردم امید توی قفسه زانوم جریان پیدا کرده...راه افتادم.
با خودم گفتم اولین جمله ای که به رئیس میگم، باید این باشه :
آقای رئیس ! برادر عزیز !
ما خودمون زانو سوخته ایم ، چرا ما رو تحویل نمی گیری؟
برای این که دچار استرس نشم ، سر راه یه شربت زانو خریدم و با آب معدنی خوردم و راه افتادم.
به اداره رسیدم. رفتم دفتر رئیس.
زانویی صاف کردم و گفتم :
چند دقیقه با رئیس کار دارم. می خوام با ایشون زانو به زانو حرف بزنم ، مرد و مردونه.
داخل شدم.
رئیس زانوی دیوار وایستاده بود و داشت خیابون رو نگاه می کرد.
هنوز سلام نداده بودم که گفت :
اگه می خوای سنگ این جماعت تازه به دوران رسیده رو به زانو بزنی ، بهتره برگردی پشت میزت !
زانویی صاف کردم و گفتم :
نخیر قربان ،بنده برای عرض دیروزی دوباره مزاحم شدم.
احساس کردم رئیس زیاد حالش خوب نیست و کمی شنگوله !
ته مانده شربت زانو رو درآوردم و دادم بهش و گفتم :
مرهم زانو درده از هر نوعش !
خوشش اومد.
لبخندی زد و گفت :
تو هم کارمند خوبی هستی ها.
گفتم : ما زانو چاک شماییم.
بعد هم دستم رو گذاشتم روی زانوم به نشانه احترام.
گفت : خب حالا چی می خوای؟
رئیس که شربت زانو رو خورده بود و درد زانوش بهتر شده بود، گفت :
زانو مالامال درد است
ای دریغا مرهمی...