شنبه 31 شهریور 1397 05:48 ق.ظ
نظرات ()
خدمت به خدا یا مادر؟
دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند .
با
خود قرار گذاشتند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر باشد. یکی به
صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر
مشغول شد .
چندی
نگذشت برادر صومعه نشین مشهور عام و خاص شد و به خود غِرّه شد که خدمت من
ارزشمندتر از خدمت برادرم است ، چرا که او در اختیار مخلوق است و من در
خدمت خالق .
همان شب پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد :
به حرمت برادرت تو را بخشیدم!
برادر صومعه نشین اشک در چشمانش آمد و گفت :
یا رب ، من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر ، چگونه است مرا به حرمت او می بخشی ، آیا آنچه کرده ام مایه رضای تو نیست .َ
ندا رسید :
آنچه تو می کنی، من از آن بی نیازم، ولی مادرت از آنچه او می کند، بی نیاز نیست!