#سیاهنمایی/12
می بینید که نمیشه!!!! (طنز)
#شفیعی_مطهر
گفت:چرا آقای روحانی به وعده هاش عمل نکرد؟!
گفتم: لابد نتونسته یا نذاشتن!
گفت: در این شرایط تقسیم قدرت در کشور که رئیس جمهور در حد یک تدارکاتچی توان تغییر داره، مگه از اول نمی دونست که نمیتونه به این قول ها عمل کنه؟!
گفتم : شاید فکر می کرده که میتونه!
گفت: همۀ ما می دونستیم او نمیتونه. خودش نمی دونست؟!
گفتم: نمی دونم!!
گفت: یه پهلوانی تنومند و معرکه گیر وسط میدون وایساده و جمعیت زیادی دور او حلقه زده بودن .او آفتابه کوچکی رو به همه خلق نشون می داد و ادّعا می کرد که با این هیکل درشت و تنومند خود میره توی این آفتابه کوچک! همه مردم هم ناباورانه و متعجّبانه اونو نگاه می کردن.
پهلوان می گفت: اگر شما جمعیت صدهزار تومان به من بدید،من قول میدم برم توی این آفتابه!
مردم یک پارچه فریاد می زدن که این کار محاله! محاله!
اما برای ارضای حسِّ کنجکاوی خود به هر قیمتی بود صدهزار تومان جمع کردند و به او دادند و گفتند:
حالا برو ،ببینیم چطور میری توی آفتابه؟!
مرد پهلوان اول کوشید با فشار، سر خود رو توی آفتابه فروکنه! ولی هر چه فشاد داد نرفت که نرفت!
بعد پای راست خود و سپس پای چپ را به داخل آفتابه فشار داد؛باز هم نرفت!در آخر کوشید دستاش رو توی آفتابه کنه،باز هم نشد که نشد!
سر انجام با نومیدی آفتابه رو گذاشت روی زمین و روشو کرد به مردم و گفت:
مردم! شاهد بودید که من همه تلاشم رو کردم که برم توی آفتابه،ولی می بینید که نمیشه!!!
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر