یکشنبه 15 دی 1398 11:56 ق.ظ
نظرات ()
علت گریه!
واعظی بر منبر سخن میگفت.
یکی از مجلسیان سخت میگریست..
واعظ خرسند شد و گفت:
ای مردم، صداقت از این مرد بیاموزید و ببینید چگونه او این همه گریه به سوز میکند .
مرد از میان برخاست و با بغض گفت:
ای
مولانا ! من بزی داشتم ، ریشش به ریش تو میمانست و چندی پیش حیوان زبان
بسته هلاک شد ، حال هر گاه تو آن بالا ریش میجنبانی ،مرا از آن بزک یاد
میآید و گریه بر من غالب میشود .
#عبید_زاکانی
@seemorghbook