برهان قاطع!
امام فخر رازی از طرف دشمنان متهم به داشتن مذهب اسماعیلی شد. امام به بالای منبر رفت و به خاطر تبرئۀ خویش بر ظان1 طایفه لعنت فرستاد.
روزی در خلوت، یکی از شاگردان ریش او را گرفته، خنجری بر سینه اش نهاد. فخر رازی شروع به التماس نمود و علّت سوء قصد را پرسید. شاگرد به او گفت:
باید از این پس به اسماعیلیّه لعنت ننمایی.
امام سوگند یاد کرد که گفتۀ او را اطاعت کند. در این وقت شاگرد کیسۀ زری نزد او گذاشت و گفت:
این سیصد و شصت دینار زر است که هر ساله برای شما خواهد رسید.
وقتی از امام فخر پرسیدند:
چرا در ردّ عقیدۀ اسماعیلیان نمی کوشی؟
با تبسّم پاسخ داد: وقتی برهان قاطع ایشان (یعنی خنجر و کیسۀ زر) را دیدم، فهمیدم که سکوت در برابر این طایفه بهتر است.»2
-------------------------------------
1. شخصی که در نفسش حالت ظن به چیزی پیدا شده است ظان نامیده می شود.
2. محمّد رضا روحانی،« نکته های تاریخی»، خواندنی ها، سال 24، شمارۀ 31.
*برگرفته از: کتاب هزار و یک حکایت تاریخی/ محمود حکیمی
*گردآوری: سوسن بیانی