گول نخورید!

موتور یک شخص دزدیده شد، اما فردای آن شب دزد موتور را پاک و تمیز شسته  جایی که دزدی کرده بود، گذاشت.
صاحب موتور وقتی موتورش را دید چشمش به نامه ای افتاد که در آن نوشته شده بود:
خیلی شرمنده ام، معذرت می خواهم، موتور شما را بدون اجازه گرفتم، خانمم در حال زایمان بود و شب هنگام دیگر چاره ای نیافتم جز این که بدون اجازه موتور شما را بگیرم و خانمم را به نزدیك ترین بیمارستان ببرم، به فضل خدا مشکل رفع شد و خانمم بچه را سلامت به دنیا آورد و همه چیز سر جایش است و این کار بدون موتور شما بسیار سخت بود.
از شرمندگی نمی توانم به دیدار شما بیاییم  اما امید است مرا ببخشید و این تحفه و یا شرینی ناچیزی که برایتان آماده کردم، قبول کنید.
صاحب موتور صندوقی را که روی موتورش گذاشته شده بود ،باز کرد دید که گُل، شرینی با یک کیلو پسته و بلیت  سینما فیلم جدیدی به  نام( آخرین سرباز ) و آن هم در بهترین سینمای شهر برای تمام فامیل به او هدیه نموده.
صاحب موتور اشک های خوشی را که با اندک تبسم جاری شده بود، پاک کرد و در دل خود گفت: 

خدا را شکر که اجر و ثواب را بدون زحمت برایم رساند. 

بعد همه فامیل رفتند سینما تا فیلم را بیبینند.
وقتی برگشتند به خانه دیدند که دزد تمام خانه را با خود برده و یک نامه جدید برایش گذاشته ، که در آن نوشته بود: 

چطور بود ؟فیلمش قشنگ بود؟؟