ولی اون جا نرو!
مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تکزاس امریکا میرود و به صاحب سالخوردهی آن میگوید :
"باید دامداریات را برای جلوگیری از کشت مواد مخدر بازدید کنم.
دامدار، با اشاره به بخشی از مرتع ، میگوید :
"باشه، ولی اون جا نرو!"
مامور فریاد میزند :
"آقا! من از طرف دولت فدرال اختیار دارم."
بعد هم دستش را میبرد و از جیب پشتش کارت خود را بیرون میکشد و با افتخار نشان دامدار میدهد و اضافه میکند :
"اینو میبینی؟ این کارت به این معناست که من اجازه دارم هر جا که دلم میخواهد بروم... در هر منطقهای...بدون پرسش و پاسخ. حالیت شد؟ میفهمی؟"
دامدار محترمانه سری تکان میدهد، پوزش میخواهد و دنبال کارش میرود...
کمی بعد، دامدار پیر فریادهای بلندی میشنود و میبیند که مامور از ترس گاو بزرگ وحشی که هر لحظه به او نزدیکتر میشود، دوان دوان فرار میکند.
و به نظر میرسد که مامور راه فراری ندارد و قبل از این که به منطقهی امن برسد، گرفتار شاخ گاو خواهد شد.
دامدار لوازمش را پرت میکند، با سرعت خود را به نردهها میرساند و از ته دل فریاد میکشد :
" کارت !...
کارتت را نشانش بده !"
لوس تانگوتتنکج
نباید بدون فکر از قدرت استفاده کرد!