فرومایگی؛زمینه ساز خودکامگی

قصّه های شهر هرت/ قصّه 79

 #شفیعی_مطهر

با گذشت زمان کم کم مردم شهر هرت از خواب غفلت بیدار شده و با مطالعۀ کتاب ها و روزنامه های مختلف بر سطح آگاهی خود می افزودند. گاه مطالبی از مردم مبنی بر لزوم پرسشگری مردم و پاسخگویی اعلی حضرت به گوش او می رسید و خاطر خطیر ملوکانه را مکدَّر می کرد.

روزی اعلی حضرت ،اعوان و انصار مفتخوار خود را جمع کرد و مسئلۀ پرروشدن مردم!! را با آنان در میان گذاشت.هردمبیل پس از تشکیل جلسۀ نیروهای ساواک ضمن سخنانی گفت:

من شنیده ام فرعون سال های سال خدایی کرد . غیر از حضرت موسی کسی متعرّض او نشد. این همه شاهان در کشورهای مختلف سال ها فعّال مایشاء بودند. چرا حالا مردم ما زبان درآورده و اعتراض می کنند؟ این ناشی از بی عُرضگی شماست. چرا اعتراض های مردمی را سرکوب نمی کنید؟ و...

پس از پایان بیانات ملوکانه وزیر اعظم خاک پای اعلی حضرت را بوسه داد و به عرض رسانید:

اعلی حضرتا! ما جان نثاران شبانه روز در خدمتیم.ولی جسارتاً به عرض برسانم راه تسلّط جائرانه بر مردم این است که آنان را تحقیر کنیم. هر چه مردم بیشتر احساس کرامت و شخصیّت کنند، کمتر زیر بار زور می روند. روش فرعون و همۀ شاهان قَدَرقُدرت همین شیوه بوده است. خدا می فرماید: فرعون مردم خود را خوار و حقیر می کرد تا ناگزیر او را اطاعت کنند*!

شاه پرسید: چگونه مردم را از این بیشتر تحقیر کنیم؟

وزیر پاسخ داد: باید برنامه هایی اجرا کنیم که مردم شبانه روز به دنبال یک لقمۀ نان بدوند! تا دیگر فرصت مطالعه و تشکیل جلسات روشنفکرانه نداشته باشند!باید کاری کنیم که هر نفر چند جا کار کند،ولی باز نتواند شکم خود و خانواده اش را سیر کند!

شاه با تغیُّر گفت: پس هر غلطی می کنید، زودتر! مرخّص اید! 

اتّفاقاً چند روز بعد در یکی از شب های طولانی زمستان در شهر هرت،مردم هر چه انتظار کشیدند که پس از سحر و آمدن بامداد،خورشید طلوع کند،هیچ خبر و اثری از طلوع خورشید دیده نشد! شب همچنان سایۀ سنگین و سیاه خود را بر صحن و سرای شهر افکنده و گویی راهی و جایی برای خورشید نگذاشته بود.

منجّمان اعلام کردند که بر اثر خورشیدگرفتگی تمام روز هوا تاریک خواهد بود؛بنابراین مردم دست از کار کشیدند و به بسترها رفتند و خوابیدند!

خورشیدگرفتگی یک روز طول کشید.پس از 36 ساعت تاریکی،سرانجام خورشید در روز بعد طلوع کرد و مردم کار خود را شروع کردند.

با توطئۀ نیروهای ساواک عدّه ای سودجو در شهر هرت شایع کردند که مردم در این 36 ساعت یعنی سه شب پیاپی در خوابی چون خواب اصحاب کهف بوده اند،بنابراین در این فاصله قیمت اجناس سه برابر شده و پس از جانداختن این شایعه قیمت کالاهای خود را سه برابر به مردم عرضه کردند. ولی اکثریّت مردم صادق و سادۀ شهر کوشیدند زیر بار این شایعه نروند،لذا کالاهای خود را به همان قیمت پیشین عرضه کردند. دستگاه های نظارتی حکومت و عوامل مزدور اعلی حضرت هردمبیل هم انگار واقعاً در خواب اصحاب کهف مانده اند! زیرا هیچ اقدامی برای جلوگیری از تورُّم و افزایش قیمت ها نمی کردند!

 با گذشت زمان آن هایی که می کوشیدند قیمت های پیشین را ثابت نگه دارند،کم کم از تعدادشان کاسته می شد؛زیرا با اتمام کالاهای پیشین ناگزیر بودند کالایی تازه بخرند و فروشندگان نیز کم کم تسلیم قیمت های جدید می شدند!

بتدریج روز به روز از تعداد افراد درستکار و پاکدست کاسته می شد.افرادی که می کوشیدند گرانفروشی نکنند و تن به فرومایگی و پستی ندهند و خون مردم تنگدشت را شیشه نکنند، رو به نابودی می رفت.

...بدین گونه پاکدستان و درستکارانی که نمی خواستند با حرامخواری تن به پستی دهند، مقاومت و پایداریشان درهم شکسته شد و همۀ مردم ناگزیر استخوان های شان زیر بار تورُّم و تحمیل خُرد شد و همۀ مردم در منجلاب سفلگی و بی رحمی فرورفتند و مردمی خوارشده و ذلیل با دست های خود برای خویش و نسل های پسین جهنّمی سوزان ساختند!   

عوامل درباری هر روز از تعداد نانوایی ها و مراکز عرضۀ خوار و بار می کاستند و بر قیمت ها می افزودند تا صفوف مردم طولانی تر شود؛ در نتیجه مردم هر روزه بخش مهمّی از وقت خود را در صف های طولانی می گذراندند و اغلب بین مردم بر سر نوبت و تقلُّب در نوبت دهی جنگ و نزاع روی می داد و به جای این که با حکومت زورگو و خودکامه درگیر شوند،به جان همدیگر می افتادند!

کم کم آمار مرگ افزایش و شادی و شادمانی کاهش می یافت.جالب این که مردم به مرگ طبیعی می مردند.

در میان مردم بر سر مراوده با درباریان رقابت درمی گرفت و می کوشیدند با مزدوران درباری طرح دوستی بریزند.

 درباریان می کوشیدند هر روز، فقط خبرهای بد را منتشر و رویدادهای مثبت و امیدبخش را سانسور کنند.
 
هر روز از افراد پست و فرمایه می خواستند در رسانه های گفتاری و تصویری و نیز در مقابل جمع، خاطره هایی را تعریف کنند که به دوستان خود خیانت کرده اند، یا آنان را فریب داده اند و با تردستی توانسته اندکلاهی بر سرشان بگذارند.
 
هر کس می توانست آدم فروشی و از مخالفان هردمبیل جاسوسی کند، جایزه می گرفت. خلافکاران،اختلاسگران و دزدان بزرگ نه مورد تعقیب قرار می گرفتند و نه مجازات می شدند.
اما اگر کسی از اقشار فرودست آفتابه دزدی می کرد، به تحمُّل مجازات های سختی محکوم می شد.

در این شرایط همه به خبرچینی و جاسوسی برای دریافت جایزه عادت کرده بودند.
 
بدین ترتیب عوامل رژیم هردمبیل می کوشیدند با انتشار خبرهای فقط منفی و نومیدکننده، امید را از بین ببرند و گردی از غم و ماتم بر سیمای جامعه بنشانند.

از طرف دیگر به علّت بی کفایتی مسئولان بسیاری از حوادث قابل پیش بینی چون سیل،زمین لرزه و تصادفات مکرّر در جاده ها و سقوط هواپیماها نیز بر فضای نومیدی و هراس همگانی دامن می زد و روحیّه همگان را تخریب می کرد.

 با خبرچینی، جاسوسی و پنبۀ یکدیگرزدن، عزّت نفس شهروندان تخریب می شد و هر کس خود را انسانی پست می یافت.

با تعریف خیانت ها، اعتبار آن ها نزد همشهریان از بین می رفت.

این گونه کارهای خفّت بار برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود و همۀ مردم زیر فشار نوعی شکنجۀ خاموش از عنصری به نام انسانیّت ، عقلانیّت و عزّت نفس فاصله می گرفتند و در منجلاب فساد و خیانت و بزهکاری دست و پا می زدند. مردم عملاً درگیر جنگی نرم علیه همدیگر شده بودند.همۀ اقوام،اقشار، پیروان مذاهب و ادیان مختلف می کوشیدند همدیگر را مسخره و تحقیر و متّهم کنند.  نُخبگان و بزرگان علمی٬ هنری٬ ادبی و دینی کشور خود را تحقیر و وسیله خنده و تفریح کرده و بیگانگان را تکریم می کردند. بتدریج به این باور رسیدند که خود هیچ هویّتی و شخصیّتی ندارند و باید مرید و مقلّد بیگانگان باشند

همه از زیر کار درمی رفتند و توطئه و کلاهبرداری علیه همدیگر را زرنگی تلقّی می کردند. راستگویان و افراد صادق را ساده لوح می پنداشتند و پارتی دارها و شارلاتان ها را موفّق و زرنگ می انگاشتند.

بدین ترتیب دستگاه خودکامگی هردمبیل هر روز با شگردی تازه می کوشید سُلطۀ جهنَّمی خود را بر این مردم غفلت زدۀ شهر هرت تداوم بخشد!

این شیوۀ حکومتی ادامه داشت تا این که.....

--------------------------------

*- فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ (آیۀ54،سورۀ زُخرُف)

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar