در ژرفای خرافه گرایی!

استاد احمدکسروی در کتاب [زندگانی من] درباره دوران شیوع وبا چنین می‌نویسد :
در دوران قاجار بیماری وبا که در ایران پیدا شد، در تبریز نیز کشتار بسیار کرد. از کوچه‌ها قرآن آویزان کردند تا هر کس از زیرش بگذرد در امان باشد. در کوچه‌ها فرش گستردند و نذرها کرده و روضه‌ خوانی‌ها بر پا کردند. 

یک روز پسر آیت الله میرفتاح تبریزی را سوار خر کرده، در کوچه‌های تبریز چرخاندند تا مردم دست و دامنش را ببوسند تا به وبا گرفتار نشوند!
پسر، خود وبا گرفت و مُرد.
مردم به جای این که به عقاید خود شک کنند، گفتند :
«آقا بلا را به تن فرزند خود پذیرفت، تا ما را نجات دهد»!
و به باورشان به خاندان آیت الله تبریزی صدها بار افزوده شد.