اصل اول: در زندگی همه چیز عادلانه نیست، بهتر است با این حقیقت كنار بیایید.
اصل دوم: دنیا برای عزّت نفس شما اهمّیّتی قائل نیست در این دنیا از شما انتظار میرود كه قبل از آن كه نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید كار مثبتی انجام دهید.
اصل سوم: پس از فارغالتّحصیل شدن كسی به شما رقم فوقالعاده زیادی پرداخت نخواهد كرد .به همین ترتیب قبل از آن كه بتوانید به مقام معاون ارشد یا دریافت خودرو مجهز و تلفنهمراه برسید باید برای این مقام و مزایایش زحمت بكشید.
اصل چهارم: اگر فكر میكنید آموزگارتان سختگیر است در اشتباه هستید. پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد كه رییس شما خیلی سختگیرتر از آموزگارتان است چون امنیت شغلی آموزگاران را ندارد.
اصل پنجم: آشپزی در رستورانها با غرور و شان شما تضاد ندارد .پدربزرگهای ما برای این كار اصطلاح دیگری داشتند از نظر آن ها این كار «یك فرصت بود».
اصل ششم: اگر در كارتان موفق نیستید والدین خود را ملامت نكنید. از نالیدن دست بكشید و از اشتباهات خود درس بگیرید.
اصل هفتم: قبل از آن كه شما متولد بشوید والدین شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری كه اكنون به نظر شما میرسد، ملالآور نبودند.