روزهای زندگی


شخصی برای اولین بار یک کلم دید.
اولین برگش را جدا کرد،
زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و...
با خودش گفت:

حتما یک چیز مهمّیه که این جوری کادوپیچش کردن.
اما وقتی به تهش رسید و برگ ها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگ ها پنهان نشده،بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگ هاست.

داستان زندگی هم مثل همین کلم است. ما روزهای زندگی رو تند تند ورق می زنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، درحالی که همین روزها آن چیزی است که باید دریابیم و درکش کنیم.

و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود. زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم.