شگرد دشمن تراشی!

 قصه های شهر هرت /قصه 83

#شفیعی_مطهر

مدّتی از پادشاهی اعلی حضرت هردمبیل بر شهر هرت می گذشت. کم کم بی کفایتی و عدم درایت و ضعف مدیریت او در ارکان جامعه جلوه گر می شد. فساد فراگیر،فقر و فحشا،اختلاف فاحش و روزافزون طبقاتی،کاهش سن اعتیاد و فحشای جوانان،بیکاری و...روز به روز بر امواج نارضایی مردم می افزود.

سلطان از هر گونه فریاد اعتراض و تظاهرات مردمی بشدّت می هراسید.ولی گاهی در گوشه کنار شهر مواردی از خشم و طغیان توده های مردمی دیده و شنیده می شد. 

هردمبیل برای جُستن راه چاره دست به دامان یکی از سازمان های امنیتی خارجی به نام «داسوم» شد.او وزیر دربار خود را مامور کرد تا با پرداخت مبالغی کلان کارشناسی از سازمان «داسوم» به شهر هرت دعوت کند تا راه حل هایی برای توجیه این همه  نابسامانی بیابند.

خلاصۀ راه حلّی که کارشناس سازمان امنیتی داسوم ارائه داد ،طرحی به نام «شگرد دشمن تراشی» بود!!

بنابراین روزی اعلی حضرت هردمبیل همۀ درباریان و هیئت دولت را به دربار فراخواند و طی یک سخنرانی مبسوط گفت : 

چرا مسالۀ دشمن را آن چنان که باید و شاید جدّی نمی گیرید و نگرانی لازم را در مردم ایجاد نمی کنید !!!

نخست وزیر گفت: قربان! کدام دشمن ؟؟؟!!!

پادشاه پاسخ داد: مردک الاغ ! اگر دشمن موجود بود که کار ما به این سختی نمی شد ! دشمن را باید خلق کنیم ،تولید کنیم آن هم تولید متنوّع و رنگارنگ و انبوه!

درباریان و دولتیان ضمن گوش دادن به این رهنموهای ملوکانه با شگفتی به یکدیگر می نگریستند و معلوم بود نسبت به این راه حل توجیه نیستند .

بنابراین قرار شد کارشناس ارشد سازمان داسوم در کلاس هایی محرمانه عوامل حکومت را توجیه کند.

او در نخستین کلاس توجیهی پس از بیان مقدّماتی گفت:
دشمن یعنی کسی که شما می توانید همۀ ضعف ها و کم کاری هایتان را بر گردن او بیندازید!
دشمن یعنی چیزی که شما می توانید مردم را با آن بترسانید تا ناگزیر به آغوش شما پناه بگیرند!
دشمن یعنی کسی که اگر کاری کردید، با وجود او مهم تر جلوه اش بدهید و اگر نکردید، او را مقصّر جلوه دهید!
دشمن یعنی کسی که وقت و بی وقت به او فحش بدهید، بی آن که جواب فحش بشنوید!
دشمن یعنی کسی که حواس مردم را پرت او کنید تا هوس نکنند که از شما چیزی بخواهند ...

همزمان با اجرای برنامه های دشمن تراشی موهوم در اذهان مردم،معلّم روشنفکر شهر هرت می کوشید با روشنگری اذهان مردم را نسبت به این عوامفریبی ها روشن کند. او ضمن تشریح جنبه های این توطئه می گفت:
در ﻗﺮﻥ ۱۳ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﺷﺎﯾﻊ ﺷﺪ، ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﯾﻬﻮﺩﯾﺎﻥ ﺩﺍﻧﺴﺖ.  ۱۲ﻫﺰﺍﺭ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺍﺭﯾﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺳﺒﻮﺭﮒ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ. ﺑﻘﯿّۀ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﮐﺸﺖ.

ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻗﺮﻥ ۱۶ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪّﺗﯽ ﺟﺮّﺍﺣﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺷﺪ. ﭘﺎﭖ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﻗﻄﻌﺎﺕ ﺑﺪﻥ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻨﺪ! ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﭘﺎﭖ ﻣُﺮﺩﻧﺪ، تا مبادا ﺍﺟﺰﺍﯼ ﺑﺪﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﮔﻢ شوﺩ!

ﻗﺮﻥ ۱۷ ﺍﺩّﻋﺎ ﺷﺪ ﻟﻤﺲ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﻗﺪّﯾﺲ ﺩﺭ ﻓﻠﻮﺭﺍﻧﺲ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺯﯾﺴﺖﺷﻨﺎﺳﯽ ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ آن قدّیس ﯾﮏ ﺑُﺰ ﺍﺳﺖ!!، ﺍﻣﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍن ها ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺩﺍﺩ!
برتراند راسل می گوید:
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ نه ﻧﺎﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻰ ﺁﻳﻨﺪ و ﻧﻪ ﺍﺣﻤﻖ!
 ﺁن ها ﺗﻮﺳّﻂ آﻣﻮﺯﺵ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ، ﺍﺣﻤﻖ می شوﻧﺪ!
ﺑﺰﺭگ ترﻳﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻮﺭﮐﻮﺭﺍﻧﻪ ﺍﺯ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻯ ﻏﻠﻂ ﺍﺳﺖ.

هردمبیل خوش خیال همچنان مست از بادۀ عوامفریبی بود و هر جای کار مملکت که می لنگید، یک سر نخی خیالی پیدا می کردند و به توطئۀ دشمن نسبت می دادند!

وقتی که کشور نسبتاً آرام شد و با این کلَک توانستند سرِ مردم شیره بمالند،در روز تودیع کارشناس داسوم از او پرسید:

فلسفۀ موفّقیّت تو در کاربرد این کلک چه بود؟

کارشناس با تمثیلی این شگرد را این طور توضیح داد:

دو سیاستمدار داشتند در داخل یک رستوران با هم بحث می کردند.
گارسون از آن ها پرسید: در مورد چه چیزی بحث می کنید؟
یکی از آن دو گفت: ما داشتیم برای کشتن ١۴ هزار نفر انسان و یک الاغ برنامه ریزی می کردیم.
گارسون گفت: چرا یک الاغ ؟!
سپس سیاستمدار رو به همکارش کرد و گفت: 

ببین، نگفتم با این روش هیچ کس به ١۴ هزار نفر انسان اهمیّتی نمی دهد!

خیلی مسائل جزئی و کم اهمّیّت که در اخبار روزانۀ رسانه های حاکم مطرح می شود، برای این است که مسائل مهم و اصلی را به حاشیه ببرد و توجّه کسی به آن ها جلب نشود!

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar