یکشنبه 21 اردیبهشت 1399 07:05 ق.ظ
نظرات ()
آمیخته آب و خاک
مردی به نزدیک «ایاس» قاضی آمد و گفت:
ای امام مسلمانان! اگر خرما خورم مرا هیچ زیان دارد؟
گفت: نی.
گفت: اگر قدری شونیز(۱) با آن بخورم چه باشد؟
گفت: باکی نباشد.
گفت: اگر آب خورم چه شود؟
گفت: روا باشد.
آن مرد گفت: پس شراب خرما همین سه اخلاط بیش نیاشد، او را چرا حرام میگویی؟
قاضی گفت: ای شیخ! اگر قدری خاک بر سر تو اندازم، تو را هیچ انکار کند؟
گفت:نی.
گفت: اگر مشتی آب بر تو ریزم، هیچ تو را درد کند؟
گفت: نی.
گفت: اگر این آب و خاک با هم بیامیزم و از آن خشتی کنم و بر سرت زنم چون باشد؟ گفت: سرم بشکند.
گفت همچنانکه اینجا سرت بشکند، آنجا عهد دینت هم بشکند.
مرد هیچ جواب نیافت. خجل شد و بازگشت.
-------------------------
(۱) سیاهدانه
©#جوامع_الحکایات #محمد_عوفی