دل را به خدا بده 

حسن رفعتی
چقدر"مسیح رشت" را می شناسید؟


در شهر رشت  در خیابان سعدی، منطقه ای هست که متعلق به هموطنان ارمنی است.
 در آن  مزاری هست که متعلق به یک انسان آزاده به نام  "آرسن‌ میناسیان" .

آرسن در شهر رشت زاده شد.
 دوران ابتدایی را در همان شهر سپری نمود ...
در ایامی که فقر در ایران همه گیر شده بود،  روزی مادرش برای آرسن پالتویی خریداری می‌کند و در هنگام عزیمت به مدرسه به وی می پوشاند...
 اما در برگشت آرسن پالتو را به همراه نداشت. وقتی با سوال مادر روبه رو می شود می‌گوید یکی از همکلاسی های مسلمانش لباس مناسب نداشته و پالتو را به وی بخشیده است ...

بعدها آرسن به داروسازی تجربی روی می آورد و شهرت آرسن از همین جا شروع می شود.
 آن مرد بزرگ متعدداً مشاهده می کرد که افرادی هستند که هزینه داروهای خود را ندارند یا به دلیل فقر اصلا دسترسی به دارو ندارند و آن‌زمان هم ایران دچار فقری فراگیر بود.

آرسن با هزینه خودش شب ها نیمه شب به سمت تهران راه می افتاد .
صبح هنگام در تهران داروهای مورد نیاز نیازمندان را خریداری یا مواد آن را تهیه می کرد و سپس ظهر هنگام خودش را به رشت می رساند،
  بعد از ظهر داروهای مورد نیاز مردم فقیر را به یک سوم قیمت واقعی بین آن ها توزیع می کرد.

 در ابتدا عده ای کوته فکر علیه آن ابرمرد دست به اتهام سازی و شایعه پراکنی زدند و با تاکید بر ارمنی بودن وی، داروها را حرام و... می‌دانستند و چند مرتبه آرسن به خاطر همین ناجوانمردی‌ها و اتهامات به زندان افتاد اما آن آزاده مرد عزم داشت که "مسیح رشت" شود.

 زندگی خود را فروخت و داروخانه ای راه انداخت کم کم مردم رشت و نواحی اطراف آن به نیات آن آزاده مرد اعتماد کردند داروخانه آرسن تبدیل شد به قبله و ماوای بی‌پناهان و مستضعفان رشت.

 اما آرسن خسته نشد،
 آنقدر پیش رفت و بزرگ مردی به خرج داد که داروخانه او تبدیل شد به اولین داروخانه شبانه روزی ایران  .

مردم فقیر خطه گیلان از هر دین و مذهب به داروخانه آرسن هجوم می آوردند .

آرسن میناسیان برای سر و سامان دادن سالمندان بی سرپرست اولین سرای سالمندان ایران را در شهر رشت و با هزینه شخصی و کمک بازاریان رشت تاسیس نمود، بدون حتی یک ریال کمک از دولت وقت،  پذیرای سالمندان بیمار و بی کس و کار از سراسر ایران شد.

پس از رشت آرسن تلاشی وافر برای تاسیس سرای سالمندان در تهران مبذول داشت و توانست با زحمت و مرارت زیاد سرای سالمندان کهریزک را بنا نهد .
 هر سه بنای خیر آرسن تا کنون به فعالیت خود ادامه می دهند.

هم داروخانه شبانه روزی رشت
 و هم سرای سالمندان رشت
 و هم سرای سالمندان کهریزک

در سال ۱۳۵۶ آن آزاده مرد در حالی که در سرای سالمندان رشت در حال خدمات رسانی بود در هنگام کار درگذشت و مردم خطه گیلان را در عزای فراق خود گذاشت .

روز بعد شهر رشت از هجوم جمعیت به صحرای محشر تبدیل شد. جا برای سوزن انداختن نبود.
 مردم گیلان از هر فرقه و‌ آیین آمدند و عظمتی خلق شد به نام "تشییع‌ مسیح‌ رشت".

جنازه ساعت ها روی دست مردم بود و امکان دفن پیدا نمی‌کرد.
 بر روی تابوت یک مسیحی چندین عمامه سادات بزرگ گیلان گذاشته شده بود.
مردم تکبیر گویان و با  فرستان صلوات جنازه یک ارمنی را تشییع می کردند.
 در ابتدا مسلمانان اجازه دفن آن ابرمرد در قبرستان ارامنه را نمی‌دادند و می‌خواستند او را در قبرستان مسلمانان دفن کنند.
 اما با میانجی گری علما و صرف وقت زیاد جنازه به کلیسای رشت رسید.
 ساعت ها مردم رشت کلیسا را مانند کعبه ای در برگرفتند.

  آن روز مسلمان و ارمنی ها یه کعبه داشتند و آن هم کلیسای کوچک رشت بود.
 نهایتا جسد آن آزاده مرد را در همان جا دفن کردند.

آری آرسن میناسیان عنوان "مسیح رشت" را پیدا کرد و در هنگام مرگ سر سوزنی مال یا اموال در این دنیا نداشت.
 اما دنیایی را در سوگ خود نشاند.

آزادگی به دین و مذهب نیست .همین که در خدمت خدا و خلق خدا باشی کافی است.

 انسانیت دین نمی شناسد .

بد نیست در پایان این مقال را با شعر پروین اعتصامی حُسن ختام بخشیم.

واعظی پرسید از  فرزند خویش
هیچ می دانی مسلمانی به چیست؟

صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت ، هم کلید  زندگی است

گفت  زین  معیار  اندر  شهر  ما
یک مسلمان هست ،آن هم ارمنی است