درختی که پیوسته بارش خوری....

روزی کفّاشی در حال تعمیر کفشی بود. ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش
 فرو رفت. از شدت درد فریادی زد. سوزن را چند متر دور تر پرت کرد .

مردی حکیم که از آن مسیر عبور می کرد، ماجرا را دید. سوزن را آورد به کفاش
 تحویل داد و شعری را زمزمه کرد:

درختی که پیوسته بارش خوری
 تحمل کن آن گه که خارش خوری .

این سوزن منبع درامد توست. این همه فایده حاصل کردی، یک روز که از آن دردی برایت آمد ان را دور می اندازی؟!  

نتیجه این که:
 اگر از کسی رنجیدیم، خوبی هایی که از جانب آن شخص به ما رسیده را به یاد آوریم,آن وقت تحمّل آن رنج آسان تر می شود.