داستان قاضی القضات سودان در شیراز
مترجم استانداری شیراز تعریف می کرد در زمان استانداری آقای دانش منفرد، قرار بود قاضی القضات کشور سودان به شیراز بیاید من و استاندار به فرودگاه قسمت تشریفات رفتیم! وقتی که هواپیما به زمین نشست، پای پلکان رفتیم! قاضی القضات سودان را به قسمت تشریفات آوردیم!
اوایل شهریور ماه میوه های مختلف شیراز رسیده بود! سبدی از انواع میوه در قسمت تشریفات روی میز گذاشته بودند! هرچه تعارف به این مهمان کردیم چیزی نخورد!
به استانداری آمدیم، باز انواع میوه ها و تنقلات و غیره آماده بود، استاندار خیلی اصرار کرد ولی باز رییس قوه قضاییه سودان میل نکردند!
بالاخره استاندار جلسه داشت، مترجم همراه رییس قوه قضاییه سودان برای سرکشی پر بازدید به دانشکده حقوق می روند! مترجم از او می پرسد:
چرا با این که زیاد به شما تعارف شد ولی چیزی نخوردید!؟
می گوید: من از کشور سودان آمده ام که مردم آن فقیر هستند و دسترسی به انواع میوه را ندارند، اگر من از این میوه ها بخورم از عدالت ساقط می شوم و در برگشت و مراجعت به سودان، دیگر عادل برای قضاوت بین مردم آن سرزمین نیستم! بنابراین حق خوردن از این میوه ها را ندارم!
استاندار کلی هدیه به او داد که قبل از حرکت همه را نوشت که متعلق به دانشکده حقوق سودان است! استاندار گفت که:
ما این هدیه ها را به خودتان داده ایم!
گفت: من الان خودم نیستم، من الان رییس قوه قضاییه سودان هستم، بنابراین هرچه شما به من به عنوان هدیه داده اید نمی توانم برای خودم قبول کنم!
اگر مسئولان ما همین متن را سرلوحه زندگی کاری و اجتماعی خود قرار دهند نه تنها یک ریال اختلاس نمی بینیم، بلکه هر روز شاهد آبادانی و پیشرفت این مملکت می شویم!