هردمبیل و زندانیان سیاسی

قصّه های شهر هرت / قصّۀ91

 #شفیعی_مطهر

مدّتی بود به علّت افزایش تعداد زندانیان سیاسی و پُرشدن همۀ زندان ها، قرار بود از سازمان عفو بین الملل هیئتی برای بازدید از زندان های شهر هرت بیایند.صدراعظم به عرض رسانید:

اعلی حضرتا! زندان ها از جوانان مخالف اعلی حضرت پُرشده. تعدادی هم زیر شکنجه در سیاهچال ها جان باخته اند. هر چه مخالفان را دستگیر می کنیم،بر تعداد آنان افزوده می شود. آخر چقدر بگیریم و شکنجه دهیم و خفّه کنیم؟حالا دربارۀ این مشکل چه می فرمایید؟

اعلی حضرت که در منتهای استیصال درمانده بود،گفت: به نظر تو چه کنیم؟

صدراعظم گفت: فعلاً ما به هر قیمتی شده قبل از ورود هیئت عفو بین الملل باید زندان ها را از زندانیان سیاسی خالی کنیم؟

هردمبیل برآشفته فریاد زد: مردک! یعنی همه را آزاد کنیم؟

صدراعظم گفت: کی من چنین چیزی عرض کردم؟ من می گویم با شگردی این معضل را حل کنیم.من طرحی  دارم. 

 استاد حکیم یکی از استادان دانشگاه طیِّ مقاله ای که دیشب در روزنامۀ مدارا چاپ شده دربارۀ شیوۀ رفتار با زندانیان سیاسی پیشنهادی داده،اگر اجازه فرمایید به شرف عرض ملوکانه برسانم .در صورت تایید ذات اقدس شاهنشاهی آن را به مرحلۀ اجرا درآوریم!

شاه گفت: بگو ببینم!

صدراعظم گفت: بنا به نوشتۀ استاد حکیم بیشتر زندانیان سیاسی و نیز بیشتر مهاجران شهر هرت از نُخبگان و روشنفکران و صاحب نظران اقتصادی،فرهنگی و علمی هستند. اگر بخواهیم شهر هرت در طراز دیگر کشورهای پیشرفته، ترقّی کند،کلیدش در دست این متخصّصان زندانی است. بیاییم طوری با اینان کنار بیاییم که بپذیرند دست در دست یکدیگر گذاریم و با تلاش و همبستگی همۀ نابسامانی ها را سامان بخشیم!

شاه خشمگینانه غُرّید که: اگر این ها آزاد شوند،دیگر نه خودشان سلطۀ ما را می پذیرند و نه می گذارند ما بر مردم عامی حکومت کنیم. تو چه تضمینی در این باره می دهی؟

وزیر عرض کرد: اتّفاقاً آن استاد،یک نمونۀ تاریخی جالبی ارائه داده است. او در ادامۀ پیشنهاد خود نوشته:

«زمانی که ایرلند اعلام استقلال از انگلستان کرد، در طی آن 9 جوان شورشی ایرلندی دستگیر و محکوم به مرگ شدند .

از آنجایی که حکم مجازات آنان قبل از ملکه ویکتوریا صادر شده بود ، او که تحمل اعدام کردن آنان را نداشت، به همین خاطر دستور داد تا آنان را به زندانی در مستعمره انگلستان یعنی استرالیا منتقل کنند .
حدود 40 سال پس از آن ، ملکۀ ویکتوریا از استرالیا دیدن کرد و مورد استقبال نخست وزیر آنجا یعنی آقای چارلز دافی قرار گرفت .
 
وقتی آقای چارلز به اطّلاع ملکه رساند که او یکی از 9 نفر ایرلندی محکوم به مرگ بوده است ، ملکه به راستی شوکه شد .
ملکه از او پرسید که آیا از سرنوشت آن هشت زندانی دیگر خبری دارد یا نه؟ او به آگاهی ملکه رساند که آنان همگی با یکدیگر در تماس هستند :

توماس فرانسیس به ایالات متحده مهاجرت کرد و خیلی زود به مقام فرمانداری مونتانا رسید.
ترنس مک مانس و  پاتریک دونااو هر دو ژنرال ارتش ایالات متحده شدند و بسیار عالی خدمت کردند .
ریچارد اوگورمان به کانادا مهاجرت کرد و فرماندار کل نیوفوندلند شد .
 ماریس لین و مایکل ایرلند هر دو از اعضای هیئت دولت استرالیا شدند و جدا از هم به عنوان دادستان کل استرالیا انجام وظیفه کردند .
دارسی مگی نخست وزیر کانادا شد .
و در آخر  جان میچل نیز در مقام شهردار نیویورک خدمت کرد .»

اعلی حضرتا! مخالفان ما لزوماً ناشایسته نیستند و لزوماً فقط خود ما درست نمی فهمیم ، شاید به همین علّت است که در غرب به آسانی جان انسان ها را نمی گیرند .

هردمبیل شاه وقتی همۀ حرف های وزیر و راه حلِّ پیشنهادی استاد حکیم را شنید،خشمگینانه فریاد برآورد و گفت:

خودت گفتی که در غرب به آسانی جان انسان ها را نمی گیرند؛ ولی اینجا شرق است.  من می دانم اگر این روشنفکران و متخصّصان آزاد شوند و با تلاش علمی و عقلی خود شهر هرت را آباد کنند،بر محبوبیّت آنان بین مردم افزوده می شود و دیگر زیر بار حکومت شاهانۀ ما نمی روند! لذا هم اکنون به تو دستور می دهم آن استاد حکیم و همۀ زندانیان سیاسی را در اولّین فرصت به چوبۀ دار بسپارید و روزنامه ای هم که مقالۀ او را چاپ کرده برای همیشه توقیف کنید!  

من مردمی مطیع،سربه زیر و فقیر می خواهم که شبانه روز بدوند تا لقمه ای نان به دست بیاورند. اگر مردم باسواد و اهل مطالعه شوند،کجا دیگر سلطنت ما را تحمُّل می کنند؟!

ضمناً همیشه یادت باشد اینجا شهر هرت است و من اعلی حضرت هردمبیل!

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar