دشمن بیگانه می خواهد چه کار؟


کشور آباد من، گلخانه می خواهد چه کار؟

قصه معلوم است، پس افسانه می خواهد چه کار؟

با حقوق آن چنانی، زندگانی در رفاه

کارمند و کارگر، یارانه می خواهد چه کار؟

در جهان، بالاترین آمار دزدی مال ماست

خرده دزدی، غیرت مردانه می خواهد چه کار؟

ما به چوب و رخت چوپانی کفایت کرده ایم،

ملت ما، جامه ی شاهانه می خواهد چه کار؟

بس که با اشک یتیمان، خون دل ها خورده ایم

خون دل خوردن، لب و پیمانه می خواهد چه کار؟

ما که دل را کنده ایم از زندگانی عاقبت

این همه آواره ملت، خانه می خواهد چه کار؟

اختلاس و رشوه خواری، سنتی دیرینه شد

این بساط خودفروشی، چانه می خواهد چه کار؟

بس که در بازار، مردم بت فروشی می کنند

جام و می برچیده شد، میخانه می خواهد چه کار؟

هر چه آمد بر سر ما، از خودی ها بوده است

کشور من، دشمن بیگانه می خواهد چه کار؟