آمریکا مقصر فساد اخلاقی مردم و مسئولان ما نیست

◾️در سال ۱۳۳۱ شمسی/ شصت و هشت سال پیش حکایت زیر اتفاق افتاد
 هواپیمایی از تهران به مقصد شیراز، دچار نقص‌فنی می شود و نزدیک شیراز در بین چند روستا و چادر مردم ترک قشقائی سقوط می کند. به جز دو تن از مسافران متاسفانه همه کشته می‌شوند.*

 اما موضوع این داستان، بار آن هواپیماست نه مسافران. چند چمدان پر از اسکناس و سکه طلا، متعلق به آقای عدل، سرمایه‌دار شیرازی که داشته سرمایه‌اش را به شیراز منتقل می کرده.

◾️مردم از روستاها و چادرهای عشایری قشقایی به صحنه می‌آیند.
آن ها آتش را خاموش می‌کنند دو نفر زنده را سر و سامان می دهند. مردم روستایی و عشایر قشقایی تا جریان چمدان ها را از عدل می‌شنوند شروع به گشتن می کنند.

  نقطه برخورد شیبدار بوده و هواپیما بعد از اولین برخورد هم دو تکه شده و قسمت بار خودش هم تکه شده و اسباب و اثاثیه به هر نقطه‌ای افتاده است...

 بعد از ساعت ها تلاش، مردم هر چه را پیدا کرده بودند، آوردند و یک جا جمع کردند. چند روز بعد، پلیس تقریباً تمام پول ها و طلاهای موجود را به دفتر عدل می‌آورند.

 این کار بزرگ روستاییان و عشایرکه آن همه طلا و پول را جمع کرده و تحویل داده بودند چنان تعجب‌آمیز بود که تمام خبرنگاران، حتی نمایندگان روزنامه‌های خارجی در ایران را هم به دفتر عدل کشانده بود.

 جناب عدل که اشتیاق روزنامه‌نگاران برای سفر به منطقه را می‌بیند و خودش هم می خواهد برای تشکر به آنجا برود، ترتیب سفر همه را فراهم می کند. مقدار زیادی طلا برای دختران و زنان، پول برای مردان و اسباب‌بازی و عروسک هم برای بچه‌هایشان می‌برد.

 خبرنگاری می‌نویسد، عدل داشت هدایا را توزیع می کرد و ما هم با مردم صحبت می‌کردیم و آن ها از حرام و حلال می‌گفتند و این که مال مردم را نباید خورد چه شخصی باشد چه دولتی و... که همهمه‌ای از طرف دیگر روستا بلند شد..
چوپانی چند بسته اسکناس های درشت در دست به سمت ما می‌آمد و خدا را شکر می‌کرد که صاحب مال اینجاست تا پولش را پس بدهم.

 چوپان می گفت دیروز یکی از بزغاله‌هایم از سر بازیگوشی در تنگه‌ای گیر افتاده بود. رفتم بیرونش بیارم که یه بسته پول دیدم، خوب گشتم چندتای دیگه هم پیدا کردم. منتهی شب باید می‌موندم، صبح که شد گفتم گله را نزدیک ده می برم و پول ها را به کسی می دهم تا یه جوری به صاحبش برگرداند. خبرنگار می گوید همه ما چه خارجی و داخلی به سر و وضع چوپان و بسته‌های اسکناس نگاه می‌کردیم و اشک می‌ریختیم.

 یک آمریکایی حاضر در صحنه می گوید: همه آن ثروتی که در شهر رویایی شیراز دیدیم هیچ، همین چند بسته اسکناس و صداقتی که این چوپان دارد می‌تواند همه این مردم رو ثروتمند کند. آخر چرا؟ چی باعث می‌شود این چوپان ژنده‌پوش به این راحتی همه آن ثروت بدون ذره‌ای خدشه، به صاحبش برگرداند. همه دنیا را گشتم، محاله جای دیگری به جز ایران چنین چیزی را دید.

 این سؤالی است که امروز باید از مسئولین کنونی ایران پرسید.چی شده؟
زمان طاغوت چند روستایی و عشایر، حتی نگاه بدی هم به اون همه ثروت نمی‌کند. چوپانی که به نوشته خبرنگار، مدت ها توی کوه بود و تمام بدنش و لباس هایش چرک شده، ثانیه‌ای هم به تصاحب پول ها فکر نمی کند.

اما حالا چه شده ؟*
*طی چهل سال اخیر که همه فریادهای شما برای بردن مردم به بهشت بود چرا این گونه شد؟ چه به روز مردم آمده که سوار بر ماشین های چند صد میلیونی، با لباس های مرتب و گوشی‌های میلیونی و زندگی در خانه‌هایی که حداقل چندمیلیارد می‌ارزد و درآمد ماهیانه چندین میلیون، به چند دانه پرتقال که از واژگون شدن کامیونی به زمین ریخته است رحم نمی کند؟ صاحب بار پرتقال بر سر خودش می زند و جماعت با قهقهه مستانه پرتقال ها را جمع می کنند. هر کدام اگر دو کیلو هم جمع کند، ته تهش می شود ده هزار تومان!

 آموزه های عریض و طویل مذهبی شما با هزینه های هنگفت در این چهل سال چه کرده که این گونه منجر به فروپاشی اخلاق در جامعه شده؟ آیا کج خلقی جامعه هم تقصیر آمریکاست؟ این کج خلقی و بی تعهدی اخلاقی که همه گرفتارش شدیم چه دردی است که بدتر از کرونا در آن غرق شدیم؟ این آسیب از کجاست؟

EsfandiarKhodaee@