جامعه ی ساده لوح!!
استالین در یکی از جلسات معمول خود ، خواست که برای او مرغی بیاورند:
او آن را گرفت و در حالی که با یك دست گلوی مرغ را می فشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد!
مرغ از درد فریاد می زد و سعی می کرد از هر راهی که شده فرار کند ولی نتوانست چون دستان استالین برای او خیلی نیرومند بود.
خلاصه استالین بدون هیچ مشکلی توانست همه پرها را از بدن مرغ بکند و پس از پایان کار به یارانش گفت: "حالا ببینید چه اتفاقی می افتد!
او مرغ را روی زمین گذاشت و از او دور شد ، رفت تا مقداری گندم بیآورد...
همکارانش در کمال تعجب او را مشاهده می کردند ، درحالی که مرغ بیچاره در حال درد و خونریزی بود .
سپس استالین با دانه های گندمی که در دست داشت مرغ را به هر گوشه از اتاق به سمت خود می کشید.
در همه این مراحل مرغ پی در پی او را تعقیب می کرد و قدم به قدم دنبال او می رفت.در این مرحله استالین به دستیاران متعجب خود روی کرد و گفت : در یک جامعه خفته ، ساده لوح ها به همین راحتی اداره می شوند.
مشاهده کردید که مرغ با وجود تحمل تمام دردهایی که من برای او ایجاد کردم باز هم مرا تعقیب کرد تا دانه ای برای زنده بودنش از من بگیرد!
جامعه ی ساده لوح هم به همین راحتی اداره می شود.
یارانه....
سهام عدالت....
مسکن مهر....
بازار بورس.....
صنعت خودروسازی و ثبت نام ماشین ...
ثبت نام مسکن و......
و هزاران کلاه گشاد دیگر.....
الان بیشترمردم مظلوم ایران وضع همین مرغ رادارند!!!!!!!!!!
(دکترعبدالحمیدمختاری)