نبوغ من!

روزی دوستم مهمان ما بود. وقتی رفت،دیدم موبایل خود را در خانۀ ما جا گذاشته.پیش خود گفتم به او زنگ می زنم تا برگردد و گوشی خود را بردارد. وقتی به او زنگ زدم ،دیدم موبایل او زنگ می خورد. تلفن را قطع کردم که ببینم چه کسی به دوستم زنگ می زند! تا آمدم گوشی او را بردارم،زنگ قطع شد! وقتی میسکال را نگاه کردم،شمارۀ خودم را دیدم! 

تازه یادم آمد چه دسته گلی به آب داده ام و چه نابغه ای هستم!!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar