ره توشه سالکان


 علل نپذیرفتن أمیرمؤمنان(ع)خلافت را

أمیرالمؤمنین(ع)فرمود:  

     دَعُونی وَالتَمِسُوا غَیری؛فَإِنَّا مُستَقبِلُون أَمراًلَهُ وُجُوهُُ وَأَلوانُُ؛لاتَقُومُ لَهُ القُلُوبُ وَ لاتَثبُتُ عَلَیهِ العُقُولُ.وَإِنَّ الآفاقَ قَد أَغامَت، وَالمَحَجَّةَ قَد تَنَکَّرَت.وَاعلَمُوا أَنّی إن أجَبتُکُم رَکِبتُ بِکُم ما أَعلَمُ،وَلَم أَصغِ إِلَی قَولِ القائِلِ وَ عَتبِ العاتِبِ،وَإِن تَرَکتُمُونی فَأَنَا کَأَحَدِکُم؛وَ لَعَلّی أَسمَعُکُم وَ أطوَعُکُم لِمَن وَ لَّیتُمُوهُ أَمرَکُم،وَ أَنَالَکُم وَزیراً،خَیرُُلَکُم مِنّی أَمیراً:
مرا واگذارید و دیگری را به دست آرید،زیرا ما به استقبال حوادثی و أمورى می رویم که رنگارنگ و فتنه آمیز  است،و چهره های گوناگون دارد،
دل ها بر این أمر بیعت استوار و عقل ها ثابت نمی ماند،
چهره افق حقیقت را (دردوران خلافت سه خلیفه) ابرهای تیره فساد گرفته، و راه مستقیم حق ناشناخته مانده،
آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم، بر أساس آنچه خود می دانم با شما رفتار می کنم،و به سخنان این و آن و سرزنش سرزنش کنندگان گوش فرا نخواهم داد،اگر
مرا رها کنید من همچون یکی از شما هستم، شاید من شنواتر و مطیع تر از شما نسبت به رئیس حکومت باشم،
در چنان حالی من وزیر و مشاورتان باشم بهتر از آن است که أمیر و رهبرتان گردم .
(نهج البلاغه خطبه ۹۲)(۱۹۶)