ماجرای عمهسکینه، احمدینژاد و روحانی
یه عمه سکینهای بود که یه شوهری داشت به اسم مراد که خیلی خیلی بداخلاق بود. فحش می داد، معتاد بود، دست بزن هم داشت. خلاصه بگم عمه سکینه که سه تا فرزند قد و نیم قد داشت، گفت می خوام از مراد طلاق بگیرم. مراد هم گفت بچه ها رو جای مهرت بردار برو.
عمه سکینه طلاقشو گرفت و بعد چندسال شوهر کرد به مش رجب.از شانس بد، مش رجب هم شوهر خوبی برای عمه سکینه نبود. خلاصه بگم اونم هر روز با عمه سکینه دعوا و مرافعه داشتن.
عمه سکینه هم برای این که لج مش رجب رو در بیاره موقع دعوا مرافعه از خوبی های شوهر قبلی اش( مراد) می گفت:
اگه مراد دست بزن داشت حداقل خرجی می داد اما تو چی؟ مراد حداقل یه قیافه ای داشت تو چی؟ مرادلااقل موقعی که نشئه بود به ما محبت می کرد تو چی و .....
با گفتن این حرفا عمه سکینه هم خودشو خالی می کرد هم لج مش رجب رو در می آورد.
اما جالبش اینجا بود که بعد چند سال کم کم خود عمه سکینه هم باورش شده بود که مراد آدم خوبی بوده پاک یادش رفته بود که مراد چه بلایی سرش آورده بود .کتک هایی هم که خورده بود یادش رفته بود تا جایی که بچه هاش به عمه سکینه می گفتند تو که شوهر به این خوبی داشتی چرا طلاق گرفتی که ما را هم آواره کنی؟
کار به جایی رسیده بود که همه اونایی که مراد رو ندیده بودن فکر می کردن مراد یه شوهر ایده آلی بوده که احتمالا سکینه خانم زبونم لال زیر سرش بلند شده و عاشق مش رجب شده.
بعدش سر ناسازگاری برداشته تا مراد طلاقش بده و بشه زن مش رجب.
داستان امروز ما با مملکتمون منو یاد عمه سکینه با مراد و مش رجب میندازه.
ملت سال ۹۲ روحانی رو انتخاب کرد تا از دست احمدی نژادیها راحت بشن و حالا که بعضی هامون منتقد وضع موجود هستیم یه جوری از احمدی نژاد صحبت می کنیم انگار اون موقع مردم ما تو بهشت زندگی می کردن و ما با پشت پا زدن به مدینه فاضله ای که احمدی نژادی ها برامون ساخته بودند خودمون رو انداختیم تو بغل مش رجب.
درنهایت این که اگر امروز بواسطه مشتی مسئولان بی مسئولیت و پشت میزنشینان بی اعتقاد و بی کفایت، گرفتار مش رجب هستیم،مراد را هم زیادی تطهیر نکنیم. تا حالا تو ایران هر رییسجمهوری اومد کاری کرد ما دلمون برای رییس جمهور قبلی تنگ بشه،
من نگران رییس جمهور بعدی ام که می خواد چیکار کنه که ما دلمون برای روحانی تنگ بشه!
روزنامه قانون