دو لطیفه از مهندس بازرگان
دیروز شورای شهر تهران به یاد مصلح روشنفکر و نخست وزیر دولت موقت مرحوم مهدی بارزگان اسم خیابان سازمان آب را به مهدی بازرگان تغییر می دهد. .این خبر را که می خواندم یاد دوتا چشمه از حاضر جوابی مرحوم بارزگان افتادم که ممکن است بعضی ها نشنیده باشند.
اول؛در سال ۶۰ وقتی مجلس عدم کفایت سیاسی بنی صدر را تصویب می کند ،خلخالی دست روی شانه بازرگان گذاشته و فاتحه می خواند (یعنی با رفتن بنی صدر شما هم از نظر سیاسی مُردید!)
وقتی کار خلخالی تمام می شود. بازرگان از او سوال می کند فاتحه خوندی؟
خلخالی جواب می دهد:بله!
بازرگان:پس دستتو ببر پایین حلواشم هم بخور!!
لازم به یاوری است خلخالی و بازرگان در دوره اول نمایندگان مجلس بودند.
******
دومین خاطره مربوط به دوران جنگ است در سازمان مجاهدین به قول خودشان جهت ارتقای مقام زن ،به یکی از اعضا دستور داده می شود که زنش را طلاق دهد تا رییس که تازه دختر بنی صدر را طلاق داده بود و بی زن شده بود ،زن او شود و همین کار را می کنند. این تا اینجا بماند،،،
مدتی بعد از فتح خرمشهر و بعد از چند حمله و شهید شدن خیلی ها ،مرحوم بازرگان یک نامه خیلی تند و با انتقاد شدید ازادامه جنگ و امام ،برای امام می نویسد که حکم دستگیری بازرگان فوری صادر می شود ولی به محض این که به امام خبر می دهند امام با عتاب دستور می دهد هیچ کس حق ندارد بازرگان را دستگیر کند.
بعد از این اتفاق سرکرده مجاهدین یک نامه به بازرگان می نویسد و از او می خواهد تا برای سرنگونی جمهوری اسلامی با هم متحد شوند.
بازرگان در پاسخ وی می گوید:من یه زن پیر دارم که به درد تو نمی خوره!!