منوی اصلی
حکمت و حكایت
شفیعی مطهر شخصیت کمیاب و کیمیا و نادری است که تسلط ستایش انگیزی بر کلام دارد. ما هنوز کسی با این لیاقت قلمی در ایران نمی شناسیم.
  • سرنوشت
    در طول نبردی مهم و سرنوشت ساز ژنرالی ژاپنی تصمیم گرفت با وجود سربازان بسیار زیادش حمله کند. مطمئن بود که پیروز می شوند، اما سربازانش تردید داشتند و دودل بودند.
    در مسیر میدان نبرد در معبدی مقدس توقف کردند. بعد از فریضه دعا که همراه سربازانش انجام شد، ژنرال سکه ای در آورد و گفت:" سکه را به هوا پرتاب خواهم کرد. اگر رو آمد، می بریم، اما اگر شیر بیاید ، شکست خواهیم خورد".
    "سرنوشت خود مشخص خواهد کرد".
    سکه را به هوا پرتاب کرد و همگی مشتاقانه تماشا کردند، تا وقتی که بر روی زمین افتاد. رو بود. سربازان از فرط شادی از خود بی خود شدند و کاملا اطمینان پیدا کردند و با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند.
    بعد از جنگ ستوانی به ژنرال گفت: "سرنوشت را نتوان تغییر داد(انتخاب کرد با یک سکه)"
    ژنرال در حالی که سکه ای را که دو طرف آن رو بود ، به ستوان نشان می داد ،جواب داد:" کاملا حق با شماست".
    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • آخرین ویرایش: چهارشنبه 25 دی 1387 07:39 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  • بلوغ انسانی !

    طفل بودم که بزرگی را پرسیدم از بلوغ . گفت :

    در مسطور آمده‌است که سه نشان دارد ؛ یکی پانزده سالگی و دیگر احتلام و سُیم برآمدن موی پیش ! امّا در حقیقت یک نشان دارد [و] بس . آن که در بند رضای حق جلّ‌علا بیش از آن باشی که در بند حظّّ نفس خویش . و هر آن که در او این صفت موجود نیست به نزد محقّقان بالغ نشمارندش !

    به صورت آدمی شد قطره آب

     که چل روزش قرار اندر رحم ماند

    و گر چل ساله را عقل و ادب نیست

       به تحقیقش نشاید آدمی خواند

    نوشته: محمدعلی 

     
     

    عاشقی نه کار توست !

    گویند مردی بر زنی عارفه رسید . جمال آن زن در دل مرد اثر کرد .
    گفت : ای زن ! من خویشتن از دست بدادم در هوای تو !
    زن گفت : چرا نه در خواهرم نگری ، که از من با جمال‌تر است و نیکوتر ؟!
    گفت : کجاست خواهر تو تا ببینم ؟!
    زن گفت : برو ای بطّال ، که عاشقی نه کار توست . اگر دعوی دوستی هات درست بودی ، تو را پروای دیگری نبودی !

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • امروز ۱۲ محرم سالروز شهادت امام زین العابدین(ع) است . ضمن عرض تسلیت ۴۰ رهنمود راهگشا از سخنان حکیمانه ایشان را با هم می خوانیم .

    چهل گوهر از صدف زینت عبادت کنندگان(ع)

    صدف

    قالَ الاِْمامُ السَّجّادُ(علیه السلام) :

    1- مقام رضا

    «الرِّضا بِمَكْرُوهِ الْقَضاءِ أَرْفَعُ دَرَجاتِ الْیَقینِ.»:

    خشنودى از پیشامدهاى ناخوشایند، بلندترین درجه یقین است.

    2- كرامت نفس

    «مَنْ كَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هانَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیا.»:

    هر كه كرامت و بزرگوارى نفس داشته باشد، دنیا را پَست انگارد.

    3- دنیا مایه ارزش نیست

    «أَعْظَمُ النّاسِ خَطَرًا مَنْ لَمْ یَرَ الدُّنْیا خَطَرًا لِنَفْسِهِ.»:

    پرارزش ترین مردم كسى است كه دنیا را مایه ارزش خود نداند.

    4- پرهیز از دروغ

    «إِتَّقُوا الْكِذْبَ الصَّغیرَ مِنْهُ وَ الْكَبیرَ فى كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْل فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذا كَذَبَ فى الصَّغیرِ إِجْتَرَءَ عَلَى الْكَبیرِ.»:

    از دروغ كوچك و بزرگ در هر جدّى و شوخیى بپرهیزید، زیرا چون كسى دروغ كوچك گفت بر دروغ بزرگ نیز جرأت پیدا مى كند.

    5- خود نگهدارى

    «أَلْخَیْرُ كُلُّهُ صِیانَةُ الاِْنْسانِ نَفْسَهُ.»:

    تمام خیر آن است كه انسان خود را نگهدارد.

    6- همنشینان ناشایسته

    «إِیّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الْكَذّابِ، فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ السَّرابِ یُقَرِّبُ لَكَ البَعیدَ وَ یُبَعِّدُ لَكَ الْقَریبَ. وَ إِیّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الْفاسِقِ فَإِنَّهُ بایَعَكَ بِأُكْلَة أَوْ أَقَلَّ مِنْ ذلِكَ. وَ إِیّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الْبَخیلِ فَإِنَّهُ یَخْذُلُكَ فى مالِهِ أَحْوَجَ ما تَكُونُ إِلَیْهِ. وَ إِیّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الاَْحْمَقِ، فَإِنَّهُ یُریدُ أَنْ یَنْفَعَكَ فَیَضُرُّكَ. وَ إِیّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الْقاطِعِ لِرَحِمِهِ، فَإِنّى وَجَدْتُهُ مَلْعُونًا فى كِتابِاللّهِ.»:

    1ـ مبادا با دروغگو همنشین شوى كه او چون سراب است، دور را به تو نزدیك كند و نزدیك را به تو دور نماید.

    2ـ مبادا با فاسق و بدكار همنشین شوى كه تو را به یك لقمه و یا كمتر بفروشد.

    3ـ مبادا همنشین بخیل شوى كه او در نهایتِ نیازت بدو، تو را واگذارد.

    4ـ مبادا با احمق رفیق شوى كه چون خواهد سودت رساند، زیانت مىزند.

    5 ـ مبادا با آن كه از خویشان خود مى برد، مصاحبت كنى كه من او را در قرآن ملعون یافتم.

    7- ترك سخن بى فایده و دورى از جدل

    «إِنَّ الْمَعْرِفَةَ وَ كَمالَ دینِ الْمُسْلِمِ تَرْكُهُ الْكَلامَ فیما لا یَعْنیهِ وَ قِلَّةُ مِرائِهِ وَ حِلْمُهُ وَ صَبْرُهُ وَ حُسْنُ خُلْقِهِ.»:

    معرفت و كمال دیانت مسلمان، تركِ كلام بى فایده و كم جدل كردن، و حلم و صبر و خوشخویى اوست.

    8- محاسبه نفس و توجّه به معاد

    «إِبْنَ آدَمَ! إِنّكَ لا تَزالُ بِخَیْر ما كانَ لَكَ واعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ، وَ ما كانَتِ الُْمحاسَبَةُ مِنْ هَمِّكَ، وَ ما كانَ الْخَوْفُ لَكَ شِعارًا وَ الْحَذَرُ لَكَ دِثارًا.

    إِبْنَ آدَمَ! إِنَّكَ مَیِّتٌ وَ مَبْعُوثُ وَ مَوْقُوفٌ بَیْنَ یَدَىِ اللّهِ جَلَّ وَ عَزَّ، فَأَعِدَّ لَهُ جَوابًا.»:

    اى فرزند آدم! به راستى كه تو پیوسته رو به خیرى، تا خودت را پند دهى و حساب خودت را برسى و ترس از خدا را روپوش و پرهیز را زیرپوش خود سازى.

    اى فرزند آدم! تو خواهى مرد و برانگیخته خواهى شد و در حضور خداوند عزّ و جَلّ قرار خواهى گرفت، پس براى او جوابى را آماده كن.

    9- نتایج دعا

    «أَلْمُؤْمِنُ مِنْ دُعائِهِ عَلى ثَلاث: إِمّا أَنْ یُدَّخَرَ لَهُ وَ إِمّا أَنْ یُعَجَّلَ لَهُ وَ إِمّا أَنْ یُدْفِعَ عَنْهُ بَلاءً یُریدُ أَنْ یُصیبَهُ.»:

    مؤمن از دعایش سه نتیجه مى گیرد:1ـ یا برایش ذخیره گردد،2ـ یا در دنیا برآورده شود،3ـ یا بلایى را كه خواست به او برسد، از او بگرداند.

    10- مبغوضیت گداى بخیل

    «إِنَّ اللّهَ لَیُبْغِضُ الْبَخیلَ السّائِلَ الُْمحْلِفَ.»:

    به راستى كه خداوند، گداى بخیلى را كه سوگند مى خورد دشمن دارد.

    11- اسباب نجات

    «ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ لِلْمُؤْمِنِ: كَفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَ اغْتِیابِهِمْ. وَ اشْتِغالُهُ نَفْسَهُ بِما یَنْفَعُهُ لاِخِرَتِهِ وَ دُنْیاهُ وَ طُولُ الْبُكاءِ عَلى خَطیئَتِهِ.»:

    سه چیز سبب نجات مؤمن است:1ـ بازداشتن زبان از غیبت مردم،2ـ مشغول كردن خودش به آنچه كه براى آخرت و دنیایش سود دهد،3ـ و گریستن طولانى بر گناهش.

    12- به سوى بهشت

    «مَنِ اشْتاقَ إِلى الْجَنَّةِ سارَعَ إِلَى الْخَیْراتِ وَ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النّارِ بادَرَ بِالتَّوْبَةِ إِلَى اللّهِ مِنْ ذُنُوبِهِ وَ راجَعَ عَنِ الَْمحارِمِ.»

    هر كه مشتاق بهشت است به حسنات شتابد و از شهوات دورى گزیند، هر كه از دوزخ ترسد براى توبه از گناهانش به درگاه خدا پیشى گیرد و از حرامها برگردد.

    13- ثواب نگاه

    «نَظَرُ المُؤْمِنِ فى وَجْهِ أَخیهِ المُؤْمِنِ لِلْمَوَدَّةِ وَ الَْمحَبَّةِ لَهُ عِبادَةٌ.»:

    نگاه مهرآمیز مؤمن به چهره برادر مؤمنش و محبّت به او عبادت است.

    14- پارسایى و دعا

    «ما مِنْ شَىْء أَحَبُّ إِلَى اللّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْن وَ فَرْج وَ ما مِنْ شَىْء أَحَبُّ إِلَى اللّهِ مِنْ أَنْ یُسْأَلَ.»:

    چیزى نزد خدا، پس از معرفت او، محبوبتر از پارسایى شكم و شهوت نیست، و چیزى نزد خدا محبوبتر از درخواست كردن از او نیست.

    15- پذیرش عذر دیگران

    «إِنْ شَتَمَكَ رَجُلٌ عَنْ یَمینِكَ ثُمَّ تَحَوَّلَ إِلى یَسارِكَ وَ اعْتَذَرَ إِلَیْكَ فَاقْبَلْ عُذْرَهُ.»

    اگر مردى از طرف راستت به تو دشنام داد و سپس به سوى چپت گردید و از تو عذرخواهى نمود، عذرش را بپذیر.

    16- حقّ خدا بر بنده

    «فَأَمّا حَقُّ اللّهِ الاَْكْبَرِ فَإِنَّكَ تَعْبُدُهُ لا یُشْرِكُ بِهِ شَیْئًا فَإِذا فَعَلْتَ ذلِكَ بِإِخْلاص جَعَلَ لَكَ عَلى نَفْسِهِ أَنْ یَكْفِیَكَ أَمْرَ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ یَحْفَظَ لَكَ ما تُحِبُّ مِنْها.»

    حقّ خداوند بزرگ این است كه او را بپرستى و چیزى را شریكش ندانى و چون از روى اخلاص این كار را كردى، خدا بر عهده گرفته كه كار دنیا و آخرت تو را كفایت كند و آنچه از او بخواهى برایت نگهدارد.

    17- حقّ پدر بر فرزند

    «وَ أَمّا حَقُّ أَبیكَ فَتَعْلَمَ أَنَّهُ أَصْلُكَ وَ أَنَّكَ فَرْعُهُ وَ أَنَّكَ لَوْلاهُ لَمْ تَكُنْ، فَمَهْما رَأَیْتَ فى نَفْسِكَ مِمّا تُعْجِبُكَ فَاعْلَمْ أَنَّ أَباكَ أَصْلُ النِّعْمَةِ عَلَیْكَ فیهِ وَ احْمَدِ اللّهَ وَ اشْكُرْهُ عَلى قَدْرِ ذلِكَ.»:

    و امّا حقّ پدرت را باید بدانى كه او اصل و ریشه توست و تو شاخه او هستى، و بدانى كه اگر او نبود تو نبودى، پس هر زمانى در خود چیزى دیدى كه خوشت آمد بدان كه [از پدرت دارى] زیرا اساس نعمت و خوشى تو، پدرت مى باشد، و خدا را سپاس بگزار و به همان اندازه شكر كن.

    18- تقدّم طاعت خدا بر هر چیز

    «قَدِّمُوا أَمْرَ اللّهِ وَ طاعَتَهُ وَ طاعَةَ مَنْ أَوْجَبَ اللّهُ طاعَتَهُ بَیْنَ یَدَىِ الاُْمُورِ كُلِّها.»

    طاعت خدا و طاعت هر كه را خدا واجب كرده بر همه چیز مقدّم بدارید.

    19- حقّ مادر بر فرزند

    «فَحَقُّ أُمِّكَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّها حَمَلَتْكَ حَیْثُ لایَحْمِلُ أَحَدٌ وَ أَطْعَمَتْكَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِها ما لا یُطْعِمُ أَحَدٌ أَحَدًا. وَ أَنَّها وَقَتْكَ بِسَمْعِها وَ بَصَرِها وَ یَدِها وَ رِجْلِها وَ شَعْرِها وَ بَشَرِها وَ جَمیعِ جَوارِحِها مُسْتَبْشِرَةً بِذلِكَ، فَرِحَةً، مُوبِلَةً مُحْتَمِلَةً لِما فیهِ مَكْرُوهُها وَ أَلَمُها وَ ثِقْلُها وَ غَمُّها حَتّى دَفَعَتْها عَنْكَ یَدُالْقُدْرَةِ وَ أَخْرَجَتْكَ إِلَى الاَْرْضِ فَرَضِیَتْ أنْ تَشْبَعَ وَ تَجُوعَ هِىَ وَ تَكْسُوَكَ وَ تَعْرى وَ تَرْوِیَكَ وَ تَظْمَأَ وَ تُظِلَّكَ وَ تَضْحى وَ تُنَعِّمَكَ بِبُؤْسِها وَ تُلَذِّذَكَ بِالنَّوْمِ بِأَرَقِها وَ كانَ بَطْنُها لَكَ وِعاءً وَ حِجْرُها لَكَ حِواءً وَ ثَدْیُها لَكَ سِقاءً، وَ نَفْسُها لَكَ وِقاءً، تُباشِرُ حَرَّ الدُّنْیا وَ بَرْدَها لَكَ وَ دُونَكَ، فَتَشْكُرْها عَلى قَدْرِ ذلِكَ وَ لا تَقْدِرُ عَلَیْهِ إِلاّ بِعَوْنِ اللّهِ وَ تَوْفیقِهِ.»:

    و امّا حقّ مادرت این است كه بدانى او تو را در شكم خود حمل كرده كه احدى كسى را آن گونه حمل نكند، و از میوه دلش به تو خورانیده كه كسى از آن به دیگرى نخوراند، و اوست كه تو را با گوش و چشم و دست و پا ومو و همه اعضایش نگهدارى كرده و بدین فداكارى شاداب و شادمان و مواظب بوده و هر ناگوارى و درد و سنگینى و غمى را تحمّل كرده تا [توانسته] دست قدرت [مكروهات] را از تو دفع نموده و تو را از آنها رهانده و به روى زمین كشانده و باز هم خوش بوده كه تو سیر باشى و او گرسنه، و تو جامه پوشى و او برهنه باشد، تو را سیراب كند و خود تشنه بماند، تو را در سایه بدارد و خود زیر آفتاب باشد و با سختى كشیدن تو را به نعمت رساند، و با بیخوابى خود، تو را به خواب كند، شكمش ظرف وجود تو بوده و دامنش آسایشگاه تو و پستانش مشك آب تو و جانش فداى تو و به خاطر تو، و به حساب تو، گرم و سرد روزگار را چشیده است.

    به این اندازه قدرش را بدانى و این را نتوانى مگر به یارى و توفیق خدا.

    20- ترغیب به علم

    «لَوْ یَعْلَمُ النّاسُ ما فى طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْكِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ.»:

    اگر مردم بدانند كه در طلب علم چه فایده اى است، آن را مىطلبند اگر چه با ریختن خون دل و فرو رفتن در گرداب ها باشد.

    21- ارزش مجالس صالحان

    «مَجالِسُ الصّالِحینَ داعِیَةٌ إِلَى الصَّلاحِ وَ آدابُ الْعُلَماءِ زِیادَةٌ فِى الْعَقلِ.»:

    مجلس هاى شایستگان، دعوت كننده به سوى شایستگى است و آداب دانشمندان، فزونى در خرد است.

    22- گناهانى كه مانع اجابت دعایند

    «أَلذُّنُوبُ الَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ: سُوءُ النِّیَّةِ، وَ خُبْثُ السَّریرَةِ، وَ النِّفاقُ مَعَ الإِخْوانِ، وَ تَرْكُ التَّصْدیقِ بِالاِْجابَةِ، وَ تَأخیرُ الصَّلَواتِ المَفْرُوضَةِ حَتّى تَذْهَبَ أَوْقاتُها، وَ تَرْكُ التَّقَرُّبِ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ بِالْبِّرِ وَ الصَّدَقَةِ، وَ اسْتِعْمالُ الْبَذاءِ وَ الْفُحْشِ فِى الْقَوْلِ.»:

    گناهانى كه دعا را ردّ مى كنند، عبارتند از:1ـ نیّت بد،2ـ ناپاكى باطن،3ـ نفاق با برادران،4ـ عدم اعتقاد به اجابت دعا،5ـ تأخیر نمازهاى واجب از وقت خودش،6ـ ترك تقرّب به خداوند عزّوجلّ به وسیله ترك احسان و صدقه، 7ـ ناسزاگویى و بدزبانى.

    23- تاركان جاودانگى

    «عَجَبًا كُلَّ الْعَحَبِ لِمَنْ عَمِلَ لِدارِ الْفَناءِ وَ تَرَكَ دارَ الْبَقاءِ.»:

    شگفتا! از كسى كه كار مى كند براى دنیاى فانى و ترك مى كند سراى جاودانى را!

    24- نتیجه اتّهام

    «مَنْ رَمَى النّاسَ بِما فیهِمْ رَمَوْهُ بِما لَیْسَ فیهِ.»:

    هر كه مردم را به چیزى كه در آنهاست متّهم كند، او را به آنچه كه در او نیست متَّهم كنند.

    25- دنیا وسیله است، نه هدف

    «ما تَعِبَ أَوْلِیاءُ اللّهِ فِى الدُّنْیا لِلدُّنْیا، بَلْ تَعِبُوا فِى الدُّنْیا لِلاْخِرَةِ.»:

    اولیاى خدا در دنیا براى دنیا رنج نمى كشند، بلكه در دنیا براى آخرت رنج مى كشند.

    26- به خدا پناه میبرم!

    «أَلّلهُمَّ إِنّى أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَیَجانِ الْحِرْصِ وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ... وَ سُوءِ الْوِلایَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَیْدینا.»:

    خدایا! به تو پناه مى برم از طغیان حرص و تندى خشم و غلبه حسد... و سرپرستى بد براى زیر دستانمان.

    27- پرهیز از گناهكاران، ظالمان و فاسقان

    إِیّاكُمْ وَ صُحْبَةَ الْعاصینَ، وَ مَعُونَةَ الظّالِمینَ وَ مُجاوَرَةَ الْفاسِقینَ، إِحْذَرُوا فِتْنَتَهُمْ، وَ تَباعَدُوا مِنْ ساحَتِهِمْ.

    از همنشینى با گنهكاران و یارى ستمگران و نزدیكى با فاسقان بپرهیزید.

    از فتنه هایشان برحذر باشید و از درگاهشان دورى گزینید.

    28- نتیجه مخالفت با اولیاء الله

    «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ خالَفَ أَوْلِیاءَ اللّهِ وَ دانَ بِغَیْرِ دینِ اللّهِ، وَ اسْتَبَدَّ بِأَمْرِهِ دُونَ أَمْرِ وَلِىِّ اللّهِ، فى نار تَلْتَهِبُ.»:

    بدانید هر كه با اولیاى خدا مخالفت كند، و به غیر از دین خدا، دین دیگرى را پیروى نماید و به رأى خویش استبداد ورزد، نه به فرمان ولِىّ خدا، در آتشى فروزان درافتد.

    29- توجّه به قدرت و قرب خدا

    «خَفِ اللّهَ تَعالى لِقُدْرَتِهِ عَلَیْكَ وَ اسْتَحْىِ مِنْهُ لِقُرْبِهِ مِنْكَ.»:

    از خداى متعال به خاطر قدرتش بر تو بترس، و به خاطر نزدیكى اش به تو، از او شرم و حیا داشته باش.

    30- پرهیز از دشمنى و توجّه به دوستى

    «لا تُعادِیَنَّ أَحَدًا وَ إِنْ ظَنَنْتَ أَنَّهُ لا یَضُرُّكَ، وَ لا تَزْهَدَنَّ فى صِداقَةِ أَحَد وَ إِنْ ظَنَنْتَ أَنَّهُ لا یَنْفَعُكَ... .»:

    حتماً با هیچ كس دشمنى نكن، هر چند گمان كنى كه او به تو زیان نرساند، و حتماً دوستى هیچ كس را ترك نكن هر چند گمان كنى كه او سودى به تو نرساند... .

    31- بهترین میوه شنوایى

    «لِكُلِّ شَىْء فاكِهَةٌ وَ فاكِهَةُ السَّمْعِ الْكَلامُ الْحَسَنُ.»:

    براى هر چیزى میوه اى است و میوه شنوایى، كلام نیكوست.

    32- فایده سكوت

    «كَفُّ الاَْذى رَفْضُ الْبَذاءِ، وَ اسْتَعِنْ عَلَى الْكَلامِ بِالسُّكُوتِ، فَإِنَّ لِلْقَوْلِ حالاتٌ تَضُرُّ، فَاْحذَرِ الاَْحمَقَ.»:

    جلوگیرى از آزار، ترك كلام قبیح است، و در سخن گفتن از سكوت كمك بخواه، زیرا براى سخن، حالاتى است كه زیان مى زند، بنابراین از سخن احمق برحذر باش.

    33- راستگویى و وفا

    «خَیْرُ مَفاتیحِ الاُْمُورِ الصِّدْقُ، وَ خَیْرُ خَواتیمِها الْوَفاءُ.»:

    بهترین كلید گشایش كارها، راستگویى، و بهترین مُهرِ پایانى آن وفادارى است.

    34- غیبت

    «إِیّاكَ وَ الْغیبَةَ فَإِنَّها إِدامُ كِلابِ النّارِ.»:

    از غیبت كردن بپرهیز، زیرا كه خورش سگهاى جهنّم است.

    35- كریم و لئیم

    «ألْكَریمُ یَبْتَهِجُ بِفَضْلِهِ، وَ اللَّئیمُ یَفْتَخِرُ بِمِلْكِهِ.»:

    كریم و بخشنده به بخشش خویش خوشحال است و لئیم و پست به دارایى اش مفتخر است.

    36- پاداش احسان

    «مَنْ كَسا مُؤْمِنًا كَساهُ اللّهُ مِنَ الثِّیابِ الْخُضْرِ.»:

    هر كه مؤمنى را بپوشاند، خداوند به او از جامه هاى سبز بهشتى بپوشاند.

    37- اخلاق مؤمن

    «مِنْ أَخلاقِ الْمُؤْمِنِ أَلاِْنْفاقُ عَلى قَدْرِ الاِْقْتارِ، وَ التَّوَسُّعُ عَلَى قَدْرِ التَّوَسُّعِ، وَ إِنْصافُ النّاسِ، وَ إِبْتِداؤُهُ إِیّاهُمْ بِالسَّلامِ عَلَیْهِمْ.»:

    از اخلاق مؤمن، انفاق به قدر تنگدستى، و توسعه در بخشش به قدر توسعه،و انصاف دادن به مردم، و پیشى گرفتن سلام بر مردم است.

    38- درباره عافیت

    «إِنّى لاََكْرَهُ لِلرَّجُلِ أَنْ یُعافى فِى الدُّنْیا فَلا یُصیبُهُ شَىءٌ مِنَ الْمَصائِبِ.»:

    من براى كسى نمى پسندم كه در دنیا عافیت داشته باشد و هیچ مصیبتى به او نرسد.

    39- ثواب و عقاب زودرس

    «إنَّ أَسْرَعَ الْخَیْرِ ثَوابًا الْبِرُّ، وَ أَسْرَعُ الشَّرِّ عُقُوبَةً الْبَغْىُ.»:

    به راستى كه ثواب نیكوكارى، زودتر از هر كار خیرى خواهد رسید، و عقوبت ستمگرى، زودتر از هر بدى دامنگیر آدمى شود.

    40- دعا، سپر بلا

    «إِنَّ الدُّعاءَ لَیَرُدُّ الْبَلاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرامًا. أَلدُّعاءُ یَدْفَعُ الْبَلاءَ النّازِلَ وَ ما لَمْ یَنْزِلْ.»

    به راستى كه دعا، بلا را برگرداند، آن هم بلاى حتمى را. دعا بلایى را كه نازل شده و آنچه را نازل نشده دفع كند.


    منبع: سایت ویژه امام سجاد (علیه السلام)

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  تاسوعا و عاشورای حسینی را به همه انسان های آزاداندیش و سبزکیش جهان تسلیت می گویم.

    جوشش سبز زندگی

             

    ازشاخه مرگ سرخ گل می چینم /جان دادن در ره شرافت دینم /

    تو مرگ وفنا و نیستی می بینی /من جوشش سبز زندگی می بینم /

    امروز دوم محرم است.امروز کاروان ستم ستیزان حسینی وارد کربلا می شوند.حسین(ع) سردار سبز اندیش سپاه سپیده مقاومت در برابر ستمگری -زورگویی واستبداد را در برنامه انقلاب خود دارد.

    بدین مناسبت بیایید امروز نگاهی داشته باشیم به ویژگی هاونشانه های استبداد در قرآن:

    ۱-حاکم مستبد مردم را به بردگی کشانده واز آنان آزادی را سلب می کند."وقومها لنا عابدون".قوم موسی(ع)وهارون مارا بندگی می کنند.

    ۲-فرصت ارشاد و انتقاد به کسی نمی دهد .بدین سبب کارهای زشت خود در نظرش پسندیده جلوه می کند."وکذلک زین لفرعون سوء عمله ".به همین طور عمل زشت فرعون در نظرش زیبا می نمود.

    ۳-آنچه در امر مملکت به نظرش آمد  قابل اجرا می داند  و رای خود را بدون دلیل بر آرای دیگران مقدم می شمارد."قال فرعون ما اریکم الا اری".فرعون گفت:به صلاح شما نمی دانم جز آنچه را که خود صلاح بدانم!

    ۴-مانع رشد فکری و اراده مردم شده  جامعه را در حال جمود وخمودگی نگاه داشته و به اطاعت کورکورانه وامی دارد."فاستخف قومه فاطاعوه".مردم خود را به زبونی و خواری کشانید تا اطاعتش کنند.

    ۵-فرمانروای خودکامه خودخواهی را به نهایت رسانده  شخص خود را موجودی مقدس وبالاتر از همه می پندارد واگر زمینه مناسب بیابد تا ادعای خدایی پیش می رود واز همگان پرستش وخضوع مطلق می طلبد.

    "ما علمت لکم من اله غیری" و "فقال انا ربکم الاعلی".من جز خودم کسی را خدای شما نمی دانم.

    ۶-حاکم خودکامه در برابر دعوت حق و منطق عقل از در تهدید و ارعاب برآمده با ایجاد فشار واختناق-معتقدات قلبی واحساسات باطنی مردم را تابع هوی وهوس خود قرار می دهد...واگر نتوانست در عقیده و ایمان مردم رخنه پدید آورد به زور شلاق و سرنیزه متوسل می شود وچون از تصرف در روح و قلب مخالفان خود مایوس شد جسم و پیکرشان را در معرض شکنجه های غیر انسانی قرار می دهد:

    "قال آمنتم له قبل ان آذن لکم فلاقطعن ایدیکم و ارجلکم من خلاف و لاصلبنکم فی جذوع النخل".(فرعون)گفت:به او (موسی) ایمان آوردید پیش از آنکه من به شما اجازه بدهم؟پس حتما دست و پای شما را از چپ وراست قطع می کنم وشما را به دار می زنم.

    ۷-دیکتاتور  مخالفان خود را به باد تهمت و ناسزا گرفته و به جاه طلبی و اخلالگری و ایجاد فتنه و فسادمتهم می کند:

    "وتکون لکما الکبریاءفی الارض ـیریدون ان یخرجاکم من ارضکم بسحرهما و یذهبا بطریقتکم المثلی".(فرعون گفت):می خواهید بساط ما برچیده خودتان بر روی زمین حکمفرما بشوید؟موسی وهارون می خواهند با مکر و افسون خود شما را بیرون رانده و روش عالی شما (رژیم)را از میان ببرند.

    ۸-حاکم مستبد در عین حال که با اهل دین و ایمان مبارزه می کند تظاهر به دین داری کرده  خویشتن را حامی و طرفدار دیانت معرفی می کند:" انی اخاف ان یبدل دینکم او ان یظهر فی الارض الفساد".

    (فرعون گفت):می ترسم موسی دین شما را تغییر داده  یااینکه بر روی زمین فساد برپا کند.

    ۹-به پیروی از اصل "جدایی بینداز و حکومت کن"حاکم زورگو فاصله طبقاتی در میان افراد ملت ایجاد می کند:

    "ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفه منهم "

    فرعون در آن سرزمین  گردنکشی را آغاز کرد و میان مردم تفرقه انداخت وعده ای را زیر دست عده ای دیگر قرار داد.

    ۱۰-فرمانروای ستمگر  ثروت مملکت را مال شخصی خود حساب کرده و هرگونه تصرف را در آن جایز می شمارد:

    "الیس لی ملک مصر و هذه الانهار تجری من تحتی".

    (فرعون گفت):آیا مگر سرزمین مصر از آن من نیست واین نهرها از کاخ من جاری نمی شود ؟     

    (نقل مضمون از کتاب"نظام اجتماعی اسلام" نوشته "سید ابوالفضل موسوی زنجانی)

    این بود بخشی از ویژگی های خودکامه ای که امام حسین (ع) خود را مکلف به قیام علیه او می دانست....آیا همه زمین ها کربلا  وهمه  زمان ها عاشورا نیست؟!

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • آزمون افسردگى
    (Depression Test)

    فهرستى از مشكلات و مسائلى كه مردم گاهى از آنها شكایت مى كنند در زیر داده شده است . لطفا هر یك از آنها را با دقت بخوانید و تصمیم بگیرید این مساله یا مشكل در طى هفته گذشته چقدر باعث ناراحتى شما شده است . سپس با گذاشتن علامت در یكى از پنج ستون جلو شماره مربوط به این مشكل جواب خود را اعلام كنید .
    خیلی زیاد زیاد تا حدی کمی هیچ عنوان ردیف
    آیا در هفته گذشته نسبت به روابط زناشویى بى علاقه شده اید؟ 1
    آیا دیگر قوه و بنیه سابق را ندارید و كند شده اید؟ 2
    آیا فکر اینکه به زندگیتان خاتمه بدهید، به سرتان آمده است؟ 3
    آیا زود به گریه مى افتید؟ 4
    آیا احساس مى کنید طورى گیر افتاده اید که نه راه پس دارید نه راه پیش ؟ 5
    آیا خود را براى هر چیز سرزنش مى كنید؟ 6
    آیا احساس تنهایى مى کنید؟ 7
    آیا احساس غمگینى مى کنید؟ 8
    آیا براى هر چیز کوچکى زیاد دل نگران مى شوید؟ 9
    آیا نسبت به همه چیز بى علاقه شده اید؟ 10
    آیا نسبت به آینده ناامید هستید 11
    آیا انجام هر کارى به نظرتان پر زحمت مى آید؟ 12
    آیا فکر مى کنید آدم به درد نخور و بى ارزشى شده اید؟ 13
     
    ارائه شده از وب سایت روان یار
    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  

    زندگی و زایندگی

    ز برگ عشق و گلبرگ شقایق 

    بباید ساخت یك گلگونه قایق

    ز شهر هیچ و پوچ ملك هستی

    توانی رفت تا شهر حقایق

    در هر پگاه هر چیز نو می شود، جز نگاه. پس بایدمان هر پگاه را با نگاه نو بیاغازیم.

    بكوشیم تا طراوت را در نگاه ببینیم، نه در پگاه، هر پگاه دستان نرم نسیم بهار، بر گ های سبز سپیدار را ورق می زند. سرود هر برگ ستیز با مرگ است. بعضی چشم زیبا دارند وبرخی نگاه زیبا.

    من بر این باورم كه اگر ریشه های نهال اندیشه از زلال ژرفنای چشمه ساران مكتب اسلام بنوشد، شاخساران سرسبز این نهال می تواند بشریت را در سایه سار حیات آفرین خود پناه دهد و با میوه های شیرین و عطرآگین ارتزاق نماید. این تصوری نیست كه به تصویر كشید ه ام، بل صورت سعادتی است كه بر لوح این مكتب دید ه ام. این باور نه رؤیای سراب، كه رؤیت آب است. آنان كه از آفتاب حقیقت روی بر می تابند، ناگزیر جز سایه خویش را نمی یابند. پس بیایید با آفتاب بتابیم و بیش از این سایه نشینی آفتاب را

    برنتابیم.

    انسانی كه بر اساس آموزه های حیات آفرین اسلام نشو و نما یابد، همه استعدادهای كمال بخش او شكوفا گردد و كوره راه حیات را با بینش پویا بپوید و با حیاتی پایا دیربپاید؛ راه حیات و حركت را برگزیند و برای خود و بشریت خیر و بركت آفریند.

    جامعه ای نیز كه بر پایه تعالیم تعالی بخش اسلام تشكّل پذیرد، در همین نشئة نازله،مدینة فاضله می سازد.

    مذهب زند ه دلان خواب و فراموشی نیست 

    در همین خاك جهان دگری ساختن است

    سه دهه پیش، ما به عنوان ملتی با پیشینه ای افتخارآمیز و آمیزه ای امیدانگیز، به پاخاستیم تا جامعه ای بر اساس آموزه های امیدآفرین اسلام بسازیم. بر پایه اصل اصیل «الاسلام یعلوا و لایعلی علیه » ،ما بر این باور بودیم و هستیم كه انسان مسلمان و جامعه اسلامی برای طول تاریخ الگویند و برای عرض جغرافیا، اسوه. جامعه آرمانی ماجامعه ای بود كه در آن هر انسان تا بدان پایه از آزادی و امكانات برخوردار باشد كه بتواند همه استعدادهای بالقوه خود را بالفعل درآورد.«وفا »سرمایه «بقا» باشد و «جفا» مایه «فنا». خورشید «مروت» در آن هرگز غروب نکند . «عفت » زر ما باشد و «غیرت» زره ما . «زر » ما را نتوانند با «زور » ببرند و «زره » ما را با «تزویر » ! « شهامت » شرار دل ما باشد و «شجاعت » شوری در سر ما . « شهامت » ما را « شناعت » نشناسند و « شجاعت » ما را « جسارت » ننامند . « شرار » ما را با « شرارت » خاموش نکنند و « شور » ما را با « شر» . خاطره ارزش ها در خاطر خون گرفته ما سبز بماند . نماز ما ، خشوع و خشیت انگیزد  و راز و نیاز ما با عطر عصمت آمیزد. خشیت ما را به خشونت نیالایند و سر عصمت ما را بر آستان عصیان نسایند. «شرافت » شناسنامه ما باشد و «شهادت » پایان نامه ما . گل « شرافت » ما را با هجوم « شقاوت » نیفسرند و غنچه « شهادت » ما را با سموم « شماتت» نپژمرند .

     گلستان های نیازها آن گونه با زلال آزادی و عزّت و كرامت  اسلامی سیراب گردد كه مرداب های عفن و گنداب های متعفّن غرب كویر تشنه ای نیابند ، تا جوی های هوس را به سوی آن جاری سازند. اگر كام تشنة فطرت انسان با زلال زمزم وحی و ولایت و صفای كوثر مكتب رسالت سیراب شود، دیگران فرصتی نمی یابند تا كام های تشنه زلال آب را با ضلال مرداب، بفریبند

    جوان فطرتاً دلی پاك و اندیشه ای در افلاك دارد. اگر زلال حقیقت بنوشد، دیگر با جوی مل هوس مست نمی شود و با بوی گل خس، سرمست نمی گردد. از آن پس جرعة می و نشئة نی، نمی تواند پیوندهای استقامت را از هم بگسلد، و استواری قامت را درهم شكند. اهریمن نمی تواند رخوت

    شراب را در كام ما ریزد و لذّت خواب را بر انگیزد. تفكّر تعطیل نمی شود و اندیشه به تحلیل نمی رود. آدم، آدمك نمی شود و خرد مردم در مردمك خلاصه نمی گردد. در این جامعه خوشی های زندگی چون گل های رنگارنگی نیست كه تا بخواهی آن را بچینی پرپر شود. غل و بند، گل لبخند را از ساقه لب ها نمی رباید و عجوزه غم در غمخانه د ل ها جا خوش نمی كند. گله های تمدن و فرهنگ اجانب و رمه های تجدد كاذب، اصالت و

    صداقت سبز دشت های ما را نمی چرند. چشمان حق طلب، ریشه روشنایی و اندیشه پویایی را از آفتاب توحید می جویند. اینان از فانوس كور می گریزند و به اقیانوس نور می آویزند.

    ما ملّتی هستیم با ریشه هایی به ژرفای تاریخ انسان و اندیشه هایی به بلندای آسمان. ما ملّت بی ریشه و خالی از اندیشه را دشت سترون و چراگاه اهریمن می دانیم. نهال های ضعیف و ساقه های ظریف، هجوم توفان و سموم خزان را بر نمی تابند. با وزش نسیمی در هم می شكنند و بر زمین می خوابند؛ ولی ما آن كهنسال درختیم كه مقاوم در برابر هر توفان سختیم. ما آن تك درخت تناوریم كه در توفان خیزترین كوهسار تاریخ، سخت و استوار ایستاده ایم. چه بسیار توفان های سخت را تجربه كرد ه ایم

    و پیروزمندانه آن ها را از سر گذرانده ایم. ما بیدی هستیم كه از هیچ بادی نمی هراسیم. چه اقوام قدرتمندی كه به ما یورش آوردند و از نظر نظامی ما را شكستند؛ اما از نظر فرهنگ و تمدن سرانجام عقب نشستند. چه مهاجمان وحشی و تا بن دندان مسلّح كه به سرزمین ما حمله كردند و با كوله باری از فرهنگ و تمدن و ایمان برگشتند: با ساز و برگ آمدند و با فرهنگ رفتند؛ دفع تهاجمات دشمن، بدون رفع مشكلات میهن امكان پذیر نیست. چرا ابهام ها را نكاویم و ایهام ها را نشكافیم؟ چرا از كوهساران رفیع معارف اسلامی چشمه های زلال جوشان و رودهای خروشان را جاری نسازیم؟ چرا ابرهای تیره جمود را از سیمای درخشان خورشید وحی نزداییم؟ و دنیای اسیر ظلم و ظلمت را نرهانیم؟ دیگران فانوس كور افروخته اند و اسلام، اقیانوس نور.

    امام جعفر صادق (ع) می فرماید : « کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا».

    برای ما، مایه افتخار و زینت باشید و باعث سرافكندگی و ننگ نباشید.

    اسلام به ذات خود ندارد عیبی 

    هر عیب كه هست در مسلمانی ماست

      سید جمال الدین اسد آبادی بر این باور است كه : 

    « دو چیز با هم جمع نمی شوند : اسلام و ذلت.»

    بنابراین یك جامعه اسلامی و مردمانی مسلمان هرگز ذلّت و خواری را 

    نمی پذیرند. و بدیهی است مردم هر جامعه ذلیل ، خوار، فقیر، متملّق، ستم زده، حقیر و اسیر هرگز مسلمان نیستند، اگر چه ادعای مسلمانی كنند و از مأذنه هایشان فریاد تكبیرطنین افكن باشد.

    یك جامعه مسلمان در مقایسه نسبت به همه جوامع انسانی در طول تاریخ و عرض جغرافیا باید و شاید كه آزادترین، سالم ترین، رستگارترین، مرفّه ترین، آبادترین، قدرتمندترین، عالم ترین، ثروتمندترین، و ... باشند. یك جامعه اسلامی باید دارای عالی ترین شاخص های انسانی، اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و ... در سطح جهان باشد. سیستم قضایی آن : عادلانه ترین، اقتصاد آن : سالم ترین و پویاترین، شهروندان آن از نظر جسمی و روانی: سالم ترین، آمارهای مثبت چون امید به زندگی، ضریب بهداشت، درآمد

    سرانه، تولید سرانه، بهره وری، قدرت خرید و ... بالاترین و آمارهای منفی چون فقر، فحشا،فساد وتعداد زندانیان ،كمترین میزان را داشته باشد.

    حال اگر جامعه ای خود را اسلامی بداند ، ولی این گونه نباشد، آیا انسا ن های دردآشنا و دلسوز حق ندارند از ضعف ها و كمبودها بنالند و امید و آرزوها را فریاد كنند؟!

    پس آیین ها را پاس داریم و آیینه ها را سپاس گزاریم !

      (بخشی از مقدمه کتاب « آیا به از این نمی توان بود ؟» یا « ایران و جهان در آیینه آمار و ارقام » نوشته :سیدعلیرضا شفیعی مطهر. در روزهای آینده باز هم از این کتاب سخن خواهیم گفت .)

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • پروژه بسیار جالب یک دانشجو!!

    دانشجویی که سال آخر دانشکده خود را می‌گذراند،به خاطر پروژه‌ای که انجام داده بود، جایزه اول را گرفت.
    او در پروژه خود از 50 نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر کنترل سخت یا حذف ماده شیمیایی «دی هیدورژن مونوکسید» توسط دولت را امضا کنند و برای این درخواست خود، دلایل زیر را عنوان کرده بود:

    1-مقدار زیاد آن باعث عرق کردن زیاد و استفراغ می‌شود.

    2-یک عنصر اصلی باران اسیدی است.

    3-وقتی به حالت گاز در می‌آید، بسیار سوزاننده است.

    4- استنشاق تصادفی آن باعث مرگ فرد می‌شود.

    5-باعث فرسایش اجسام می‌شود.

    6-حتی روی ترمز اتومبیل‌ها اثر منفی می‌گذارد.

    7-حتی در تومورهای سرطانی یافت شده است.

    از پنجاه نفر فوق، 43 نفر دادخواست را امضا کردند. 6 نفر به طور کلی علاقه‌ای نشان ندادند و اما فقط یک نفر می‌دانست که ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» در واقع همان آب است!

    عنوان پروژه دانشجوی فوق «ما چقدر زود باور هستیم» بود!!
     
     
    گردآوری: گروه سرگرمی سیمرغ
    www.seemorgh.com/entertainment
    منبع: freeblog.ir

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات