منوی اصلی
حکمت و حكایت
شفیعی مطهر شخصیت کمیاب و کیمیا و نادری است که تسلط ستایش انگیزی بر کلام دارد. ما هنوز کسی با این لیاقت قلمی در ایران نمی شناسیم.
  •  

    امروز 15 ماه ذی الحجه و سالروز میلاد فرخنده حضرت امام علی النقی الهادی علیه السلام است . این عید خجسته را به همه عدالت اندیشان و سبزکیشان جهان تبریک می گویم.

     

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • کاپادوکیه

    این روستا که در آناتولی مرکزی ترکیه واقع شده است شبیه روستای کندوان در آذربایجان شرقی است ولی از این روستا هزاران توریست خارجی دیدار می کنند.


    یک نظر  

    نوشته شده توسط عکس روز

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • نود نکته آموزنده



    1- اگر اول به فکر آخر نباشی ، آخر به فکر اول می افتی .

    2- لذتی که در فراق هست در وصال نیست ، چون در فراق شوق وصال هست و در وصا ل بیم فراق.

    3- آغاز کسی باش که پایان تو باشد .

    4- پرستویی که به فکر مهاجرت است، از ویرانی آشیانه نمی هراسد .

    5- کمی سبک سری لازم است تا از زندگی لذت ببری و کمی شعـــور، تا مشکلی برایت پیش نیاید .

    6- دوست واقعی كسی است كه اگر ساعت ها در كنار او ساكت بنشینی و صحبتی بین تان ردوبدل

    نشود. بعد از خداحافظی احساس كنی ،كه ساعت ها با او درد  دل كرده ای. 

    7- چون می گذرد غمی نیست .

    8- انسان باید سعی کند در زندگی چیزهایی را که دوست دارد ، به دست آورد ، و گرنه مجبور می شود چیزهایی را که به دست آورده ، دوست بدارد .

    9- فرصت ها در سختی ها به وجود می آیند .بدون جاذبه، پرواز معنی ندارد .

    10- کاش می شد سرنوشت را از سرِِ نوشت .

    11- برای تمام دردها دو علاج وجود دارد، گذر زمان وسكوت .

    12- اگر شیر درنده ای در برابرت باشد ،بهتر است از این كه سگ خائنی پشت سرت باشد .

    13- همیشه از سکوت ،چگونه فریاد زدن را بیاموز .

    14- مورد اعتماد بودن ،بهتر از دوست داشتنی بودن است .

    15- با یک چوب کبریت می شود هزاران درخت را سوزاند و از یک درخت هزاران چوب کبریت به وجود می آید .

    16- محبت را از درخت بیآموز ، زیرا که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد.

    17- هر چیزی که تو را نکشد، مطمئناً قوی ترت می کند.

    18- این جهان پر از صدای پای مردمی است كه همان طور كه تو را می بوسند، طناب دار تو را می بافند.

    19- آن که می گرید، یک درد دارد و آن که می خندد، هزار و یک درد .

    20- گذشت زندگی یک چیز را بارها ثابت می کند و آن این است که گاهی احمق ها درست می گویند.

    21- هر انسان بیشتر از آن که از دشمنان خود ضربه ببیند ،از دوستان نادان خود می بیند.

    22- چرا همیشه به دنبال این هستیم که بدانیم چرا گل ،خار دارد؟ بیایید گاهی به دنبال آن باشیم ،که بدانیم چرا خار ،گل دارد.

    23- خدایا! چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت .(دکترشریعتی)

    24- جامعه مثل آب نمک است. شنا کردن در آن بد نیست، اما بلعیدنش وحشتناک است .

    25- دو تراژدی دردناک در زندگی وجود دارد : یکی این که در عشقت ناکام شوی و دیگر این که به وصال عشقت برسی .

    26- چه فکر کنی می توانی و چه فکر کنی نمی توانی ، درست فکر می کنی .

    27- اگر مردم را به حال خود گذاشتی ،تو را به حال خود خواهند گذاشت .

    28- در نمك باید چیز غیب و مقدسی وجود داشته باشد، چیزی كه هم در اشك و هم در دریاست .

    29- من هرگز نمی نالم...قرن ها نالیدن بس است...می خواهم فریاد بزنم...!اگر نتوانستم سكوت می كنم .

    30- بادها می وزند، عده ای در مقابل آن دیوار می سازند و تعدادی آسیاب به پا می كنند.

    31- پریدن كار دل است و قدم زندن كار عقل، اگر لذت جهان می خواهی با دل همسفر شو و اگر مقصد می خواهی آهسته رو .

    32- زندگی همانند هنر نقاشی كردن است ،با مداد مشكی، ولی بدون پاك كن .

    33- زندگی درس حساب است، خوبی ها را جمع، بدی ها را كم ، خوشی‌ها را ضرب و شادی ها را تقسیم كنیم .

    34- زندگی نكن برای مردن، بمیر برای زندگی كردن .

    35- زندگی تفریح است میان تولد و مرگ.

    36- خشم با دیوانگی آغاز می شود و با پشیمانی پایان می پذیرد .

    37- آزادی تنها ارزش جاودانه تاریخ است .

    38- مسیر را به خاطر بسپار ،که مقصد همان مسیر است .
    39- با خودت صادق باش و نگران آنچه دیگران درباره ات فكر می كنند ،نباش . تعریفی را كه آن ها از تو دارند، نپذیر ، خود ، خودت را تعریف كن .

    40- دنیا از آن کسی است که برای تصاحب آن با خوش خلقی و ثبات قدم گام برمی دارد .

    41- زندگی سفر است ،پس بیایید همسفران خوبی برای دیگران باشیم .

    42- بزرگ ترین آزادی بشر ، توانایی تصمیم گیری و انتخاب نگرش های خویشتن است .

    43- خانم ها با گوش هایشان عاشق می شوند و آقایان با چشم هایشان ...

    44- ما همان می شویم كه تمام روز به آن می اندیشیم .

    45- مبارزه هر قدر صعب باشد, صعود را ادامه بده. شاید قله تنها در یک قدمی تو باشد.

    46- هر کار بزرگی در آغاز محال به نظر می رسد .

    47- در زندگی خوشبختی به سراغ كسی نمی‌آید، انسان باید سراغ خوشبختی برود .

    48- دنیا آنقدر بزرگ است که برای همه جایی برای زیستن دارد . پس سعی کنیم به جای این که جای دیگران را بگیریم و یا خود را جای دیگران جا بزنیم ،جایگاه واقعی خود را به دست بیاوریم .
    49- عظمت مردمان بزرگ از طرز رفتارشان با مردمان کوچک آشکار می شود .

    50- جستجوی حقیقت ،شیرین تر از پیدا كردن آن است .

    51- در زندگی خانوادگی،شوم ترین كلمات این دو هستند:مال من،مال تو .

    52- پروردگارا ! به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم. بینش ده تا تفاوت این دو را دریابم. مرا فهم ده، تا متوقع نباشم ، دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتارکنند

    53- برای جبران اشتباهات، به دوستانت همان قدر زمان بده ،که برای خودت فرصت قائل می شوی.

    54- ظرفیت عشق وجودت را با دوست داشتن همه انسان ها و تمامی زندگی افزایش بده .

    55- امکان تغییر در زندگی هست.دیگران این کار را کرده اند .

    56- از درخت سکوت ،میوه آرامش آویزان است .

    57- آن چه را در روشنایی دیده ای ، در تاریکی به فراموشی نسپار .

    58- خدایا ! كمكم كن، همه را از ته دل دوست بدارم، نه ظاهری و نه گفتاری !

    59- هیچ انسانی دوست یا دشمن تو نیست ، بلکه انسان ها معلم تو هستند .

    60- کوچک که بودم فکر می کردم، آدم ها چقدر بزرگند ! و ترس برم می داشت . بزرگ که شدم، دیدم چقدر بعضی آدم ها کوچکند و باز ترسیدم !

    61- هیچ مشکلی نیست که محبت کافی نتواند بر آن غلبه کند .

    62- شما می توانید بهترین بذر جهان را در اختیار داشته باشید،ولی اگر محل مناسبی برای رشد آن ها نداشته باشید،فایده ای نخواهد داشت .

    63- در حساب عشق یك به اضافه یك برابر است با همه چیز و دو منهای یك برابر با هیچ .

    64- عشق همانند پروانه ای است كه اگر سفت بگیری له می شود و اگر سست بگیری می گریزد.

    65- مردها همواره می خواهند اولین عشق یك زن باشند و زن ها دوست دارند آخرین عشق یك مرد باشند .

    66- وقتی به دنیا آمدی، تو تنها كسی بودی كه گریه می‌كردی و بقیه می‌خندیدند. سعی كن به گونه ای زندگی كنی ،كه وقتی رفتی، تنها تو بخندی و بقیه گریه كنند.

    67- دوستت دارم ، نه به خاطر شخصیت تو ، بلكه به خاطر شخصیتی كه من از تو می گیرم .

    68- یك همسر فقط همراه آدم نیست، او كل تقدیر ماست .

    69- انسان، عاشق زیبایی نمی شود. بلكه آنچه عاشقش می شود، در نظرش زیباست.

    70- گاهی اوقات در زندگی خیلی زود، دیــــــــــــر می شود .

    71- برای این كه بزرگ باشی، نخست كوچك بودن را تجربه كن .

    72- هیچ مردی،زن را نمی فهمد، هیچ زنی، مرد را نمی فهمد، زیبایی با هم بودنشان همین است .

    73- از این كه زندگی شما تمام شود، نترسید، از آن بترسید كه هرگز آغاز نشود .

    74- پیری مانع از عشق نیست . اما عشق تا حدی مانع از پیری است .

    75- ما واقعاً تا چیزی را از دست ندهیم، قدرش را نمی‌دانیم، ولی در عین حال تا وقتی كه چیزی رو دوباره به دست نیاوریم، نمی‌دانیم چیزی را از دست داده ایم.

    76- رویایی را ببین كه می خواهی. جایی برو كه دوست داری چیزی باش كه می خواهی باشی. چون فقط یك جان داری و یك شانس ،برای این كه هر چه دوست داری ،انجام دهی .

    77- روشن ترین آینده همیشه روی گذشته فراموش شده، شكل می گیرد. نمی شود تا وقتی كه دردها و رنج ها را دور نریخته ای، در زندگی به درستی پیش بروی.

    78- دوست واقعی كسی است كه دست های تو را بگیرد ، ولی قلب تو را لمس كند .

    79- زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می‌افتد ،كه انتظارش را نداری .

    80- کسی که برای محبت حدود قائل می شود ، معنی محبت را نفهمیده است .

    81- تنها بنایی که اگر بلرزد ، محکم تر می شود ، دل است .

    82- هیچ کس نمی تواند به دلش یاد بدهد ،که نشکند ، ولی حداقل یادش بدهید ، که وقتی شکست لبه تیزش دست آن کسی را که او را  شکسته است ، نبرد ! 

    83- سعی کن خودت باشی. گمشده واقعی تو ،تو را آن طور که هستی، دوست می دارد، نه آن طور که خود می پسندد .

    84- هیچ صیادی نمی تواند در جوی حقیری که به گودالی می ریزد، مرواریدی صید کند .

    85- دنبال کسی نباش، که با او بتوانی زندگی کنی. دنبال کسی باش که بدون او نتوانی زندگی کنی.

    86- خدایا به من تلاش در شكست، صبر درنومیدی، رفتن بی همراه، فداكاری در سكوت،خدمت بی نان، مناعت بی غرور، عشق بی هوس و دوست داشتن بی آن كه دوست بداند، روزی كن .

    87- برای رسیدن به دوردست ها, باید از نزدیكی ها گذشت , اما رسیدن به نزدیكی ها به سهولت میسر نیست .

    88- جای کشتی در ساحل بسیار امن تر است ، ولی برای این ساخته نشده است.

    89- سعی کن عظمت در نگاه تو باشد ،نه در آنچه که بدان می نگری .

    ۹۰- ... شما نودمی را بنویسید، تا ماهم فیض ببریم...
    نوشته شده توسط ام
    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • امروز با حافظ :


    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • 50 قتل ناموسی طی هفت ماه

    جانشین رئیس پلیس آگاهی ناجا با اشاره به بالا بودن آمار قتل های ناموسی در کشور گفت؛ قتل های ناموسی و غیراخلاقی ناشی از خیانت، با روحیات و اخلاقیات جامعه منافات دارد و زیبنده کشورمان نیست. امیر سرتیپ دوم احمد محمدی فر گفت؛ آمار قتل های ناموسی، ضداخلاقی و ضدارزشی اگر چه نسبت به سال گذشته رشد محسوسی نداشته، اما آمار قابل توجهی را به خود اختصاص داده است. طی هفت ماه گذشته 50 فقره قتل در این زمینه اتفاق افتاده و افزایش آن مشابه روند سال گذشته است. وی با اشاره به علل قتل های خانوادگی گفت؛ جامعه ارزشی نسبت به وقوع این قتل ها حساس است. علل و عوامل مختلفی چون اعتیاد، مسائل اقتصادی، طلاق، مسائل خانوادگی و خیانت در این جنایت ها تاثیرگذار هستند. جانشین پلیس آگاهی گفت؛ قتل های ناموسی و خیانت هنوز به مرز هشدار نرسیده است اما برای جلوگیری از افزایش آن باید چاره اندیشی کرد. پلیس آگاهی در این زمینه اطلاعات و تجزیه و تحلیل های لازم را به سازمان های ذی ربط ارائه می دهد. همچنین با ارگان های آموزشی، فرهنگی، پرورشی و... ارتباط داریم و موارد لازم را به آنها اطلاع می دهیم. محمدی فر گفت؛ هر قتل ناموسی و ضداخلاقی یک هشدار است و مسوولان باید نگران باشند و مانع از افزایش این قتل ها شوند.

    ایران-ایران

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • جایگاه فرهنگ مشارکت در آموزه های دینی ما

    خدا آن ملتی را سروری داد 

    كه تقدیرش به دست خویش بنوشت                                        

    به آن ملت سرو كاری ندارد

    كه دهقانش برای دیگری كشت

     

    مشاركت در معنی سنتی آن عبارتست از پیوند دوسویه، سازنده و سودمند میان دو تن یابیشتر. در تعریفی كه سازمان ملل ارائه داده این مفهوم دست می دهد كه ؛«دخالت و در گیر شدن مردم در فراگردهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی كه بر سرنوشتآنان تاثیر می گذارد»در این تعریف سه اندیشه مهم نهفته است: در گیر شدن،یاری دادن و مسئولیت . یعنی افراد در این فراگرد به گونه ای فعال درگیر می شوند و چه بسا در این درگیری، به افراد و گروهها ی همسان در جهت و راستای هدفی كه به آن معتقدند  كمك و یاری می كنند و این یاری آنها تؤام با مسئولیت است.

    در جامعه ما به اشتباه تلقی می شود كه این مفهوم ره آورد فرهنگ و تمدن مغرب زمین و محصول عصر روشنگری و جامعه سرمایه داری و دموكراسی غربی است در حالیكه تاریخ و آموزه های دینی ما بر مشاركت مردم بر سرنوشتش بارها و بارها تاكید داشته و دارد و صد البته این مفهوم با روح و بطن دین و مذهب ما نه تنها بیگانه نیست بلكه سازگار و قرین است.در تاریخ اسلام می خوانیم كه امام علی (ع) با و جود آنكه ایشان از طرف خداوند به امامت رسیده بودند ولی به دلیل بیعتی كه مردم با او به عنوان «خلیفه » نكرده بودن بیست و پنج سال خار در چشم و استخوان در گلو ، سكوت كرد و به خاطر احترام به تصمیم مردم در سرنوشتشان تمام این سالها نه تنها كار شكنی نكرد بلكه همواره در كنار مردم حتی به خلیفه منتخب مردم نیز به عنوان مشاور كمك می كرد.و هم او بود كه به خاطر مردم و بیعت شان بعد از 25 سال بر مسند خلافت نشست با وجود اینكه 25 سال بود كه از طرف خداوند به امامت رسیده بود . برخی از علمای دین بر این نظرند كه معرفی امام به حكومت جنبه تعیینی دارد نه تحمیلی و معصومان حق حكومت از طرف خدا دارند كه قابل فسخ نیست در حالیكه حق حاكمیت از آن مردم است و این حق قابل فسخ و انتقال به دیگری است.  استاد مطهری می گوید«اگر امام به حق را مردم ، از روی جهالت و عدم تشخیص نمی خواهند او به زور نباید و نمی تواند خود را به مردم و به امر خدا تحمیل كند.لزوم بیعت هم همین است»(حماسه حسینی: مطهری،107)

    در كلامی از حضرت علی (ع) می خوانیم كه : «رسول خدا مرا متعهد به پیمانی كرده و فرموده بود: پسر ابیطالب ولایت امتم حق توست. اگر به درستی و عافیت تو را ولی خود كردند و با رضایت در باره تو به وحدت نظر رسیدند امر ایشان را به عهده بگیر و بپذیر ؛ اما اگر در باره تو به اختلاف افتادند آنها را به خواست خود واگذار زیرا خدا راه گشایش را به روی تو باز خواهد كرد» ایشان پس از قبول بیعت مردم بر منبر رفته و خطاب به آنها فرمود«ای مردم این امر ، امر شماست. هیچ كس جز آنكه شما او را امیر خود گردانید، حق امارت بر شما را ندارد.» و اینچنین شواهدی كه بیانگر سازگاری اسلام با مشاركت جویی و مشاركت خواهی مردم است به حدی است كه از ذكر موارد در این مقال خودداری می كنیم.

    باری مشاركت چه در شكل و مفهوم غربی و چه در مفهوم اسلامی در بردارنه سه عنصر اساسی است:1-سهیم كردن مردم در قدرت2-كوشش های سنجیده گروه های اجتماعی برای در دست گرفتن سرنوشت و بهبود اوضاع زندگی 3-ایجاد فرصت هایی برای گروههای فرودست(چین سرخ،ادگار سانو:153)جوامع توده وار و سنتی برای ادامه زیست در جهان متكثر امروز چاره ای جز حركت به سوی جامعه مدنی و جذب و جلب مشاركت همه مردم در قالب نهادهای مدنی ندارند. وقتی مردم با تشكل در قالب نهادهای مدنی،احزاب و NGOها توانستند اراده خود را تحقق بخشند و صدا و آرمانهای خود را به گوش حاكمان برسانند دیگر نیاز و ضرورتی برای شورش و آشوب و احیانا انقلاب باقی نمی ماند و این روند به بهبود زندگی اجتماعی مردم از نظر آزادی های سیاسی و اجتماعی می شود كه این امر نیز به نوبه خود حتی در وضعیت معیشتی مردم نیز تاثیر می گذارد.چرا كه افراد آزاد طبیعتا افرادی مشاركت جو هستند و این مشاركت جویی باعث كنترل دولت و حكومت و این كنترل باعث خواهد شد كه دولت و حكومت مجری اراده مردم بوده و اراده مردم هیچگاه بر علیه خودشان و منافعشان نخواهد بود.

    اما با وجود اهمیت مشارکت در تمام عرصه های زندگی که منجر به بهبودی وضع زندگانی بشر میشود آیا ما مردم مشارکت جویی هستیم؟ و اگر نیستیم مشکل از کجاست ؟ چرا فرهنگ مشارکت در جامعه ما نهادینه نمی شود؟مسلماً مشارکت صرفا به حضور در پای صندوقهای رای خلاصه نمی شود و با توجه به آمار شرکت کنندگان در این فراگرد نمی توان رای به مشارکت جویی و مشارکت خواهی مردم داد هرچند  که یکی از پارامترهای اساسی در تعیین مشارکت مردم یک جامعه محسوب می شود.مشارکت آن گونه که در بالا سخن از آن رفت دارای سه عنصر اساسی است که متاسفانه واقعیتهای اجتماعی بیانگر این نکته تلخ است که مردم کشور ما (و خصوصاً شهر ما) افراد مشارکت جویی نیستند .بدیهی است که مردم باید در همه امور مشارکت کامل،آگاهانه و فعال داشته باشند. عرصه های مشارکت مردم را نتمیتوان به یک یا چند حوزه محدود کرد نمی توان گفت که مردم فقط باید در حوزه سیاسی یا اقتصادی یا .... مشارکت داشته باشند. نمی توان در حوزه اختیار و تصمیم گیری از آنها مشارکت را سلب نمود و انتظار داشت که در حوزه مسئولیت پذیری، مشارکت کرده و هزینه تصمیمات ما را بپردازند.لذا مشارکت باید همه جانبه و فراگیر و کامل باشد.

    نخستین و در عین حال مشکل ترین عمل در بحث مشارکت، تحقق مشارکت سیاسی مردم است و برای اینکه توسعه سیاسی تحقق پیدا کند «علاوه بر نهادهای قانونی ایجاد تشکل های شناسنامه دار و مشخص که در حد و اندازه خود و در چارچوب قانون سخن می گویند و هر کدام سخنگوی بخشهای مختلف جامعه ما هستند لازم است»( فصلنامه فرهنگ مشارکت، سید محمد خاتمی: سرمقاله)اگر مردم محورند و اگر همه چیز برای مردم است باید توسعه سیاسی را به عنوان یک اصل و محور بدانیم.از آنجا که توسعه سیاسی مستلزم توزیع مجدد قدرت و به تبع آن ثروت و معرفت و منزلت است و این امر چون با منافع تثبیت شده گروهها و جریانات و سرآمدان قدرت در تعارض و تضاد است با دشواری همراه است و به سادگی امکان پذیر نیست و افراد ذی نفوذ و صاحبان قدرت نه تنها از این روند حمایت نمی کنند بلکه با تمام قوا در برابر مشارکت جویی نخبگان دیگر مقاومت می کنند .لذا ساده اندیشانه است که ما تصور کنیم که جریان مشارکت جویی و مشارکت خواهی جریانی از بالا به پایین است و صاحبان زور و زر از مشارکت فعال افراد و گروهها و نخبگان حمایت می کنند.

    پس چاره چیست و مردم چگونه می توانند در اموری که در دست عده ای به انحصار در آمده فعالانه مشارکت نمایند؟ .فرآیند مشارکت از جنس اطلاع رسانی نیست که بتوان در مدت کوتاهی و به وسیله یک شیوه نامه مدون آنرا از عرصه آرمان به میدان عمل آورد و اجرا نمود. مشارکت قبل از هر چیز یک فرهنگ است و هر پدیده مترقی تا زمانی که به شکل یک فرهنگ در نیامده و لباس فرهنگ نپوشیده ماندگار و جاودان نخواهد شد. همانگونه که وایزمن می گوید :«انقلابها هرچند اصیل باشند تا به فرهنگ تبدیل نشوند ماندگار نخواهند شد». مهمترین عنصر محوری در مشارکت گریزی یا مشارکت پذیری در امور حکومت اعتماد است.اعتماد متقابل حکومت و مردم را می توان محور و مدار مشارکت مردم دانست. مردم ما از نظر فرهنگی و تاریخی دچار یک مشکل هستند و آن عدم تجربه نظامهای مردم سالار است. در فرهنگ رایج ما شهریار، قیم جامعه محسوب شده و هم اوست که می تواند در تمام حوزه های زندگی مردم دخل و تصرف نموده و صاحبنظر باشد و اینکه او از نظر ایده و تفکر توده مردم استفاده نماید و اجازه مشارکت به آنها بدهد حالت مضحکی به خود می گیرد و این امر ناشی از سلطه تاریخی حکومتهای خود کامه و شاهنشاهی در طول تاریخ است و حال که مردم در طول دوره ای سی ساله جسته و گریخته توانسته اند مردمسالاری را تجربه کنند حافظه تاریخی آنها اجازه اعتماد به خود و صاحبان حکومتشان را نداده و حتی این عدم اعتماد در بسیاری از دولتمردان ما هم تسری پیدا کرده و موجب شده است تا به واسطه همین عدم اعتماد، فرهنگ مشارکت در مردم ما هنوز درونی نشده و هنوز در سطح جامعه ما نگاه بدبینانه ای به این فرآیند و جود داشته باشد. وقتی که فرار از مالیات و قانون شکنی و .... در جامعه ما برخلاف جوامعی مثل سوئد و ....  دیده می شود بیانگر این نکته است که در جوامع ما بر خلاف جوامع دموکراتیک اعتماد نسبت به حاکمیت پایین است و مردم شک دارند که این قوانین و هنجارهای شهروندی در جهت منافع آنها باشد همچنین وقتی هیچ ابزاری برای نقد سازنده و آرام قدرت در دست نیست و دسترسی مستقیم به مسئولان در جامعه ما به راحتی میسر نیست حاکی از عدم اعتماد مسئولین نسبت به توانمندی فکری و شعور اجتماعی عامه مردم است. در حالیکه با توجه به مطالب مذکور نمی توان گفت که این مفهوم عاریتی از فزهنگ غرب و یا شرق است بلکه در بطن اسلام و فرهنگ اسلامی ماست و به صورت  قانون اساسی در آمده است.پس باید عینک بدبینی و بی اعتمادی را نسبت به این پدیده به کناری گذاشت و با زدودن غبار تاریخی از فرهنگ اصیل اسلامی و توجه به قانون اساسی ،در نهادینه کردن مشارکت در تمام عرصه های زندگی به سوی آینده ای روشن گام برداریم و با وارد شدن در خم کوچه اول(مشارکت سیاسی) به یاد داشته باشیم که:

    گوسفند از برای چوپان نیست

    بلکه چوپان برای خدمت اوست.

                                  (منبع:کتاب "مبانی و ضرورت مشارکت"-شفیعی مطهر)

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • جوان بسیجی و عقلانیت

    عزیزان بسیجی !

    انسان شاهبازی است که باید با دو بال " خرد " و " احساس " ، عرصه ملک تا ملکوت را پرواز کند . بنا به یافته های روان شناسی ، رشد این دو بال در همه مراحل و سال های عمر یکسان و هماهنگ نیست . در سنین نو جوانی و جوانی رشد احساسات بر رشد عقلانی پیشی می گیرد و در سنین میانسالی ، خرد مداری و عقلانیت در انسان نیرو مند تر می شود .

          مولای متقیان و امیر مومنان علی علیه السلام می فرماید :

    " رحم الله امرء عرف قدره "

    خداوند رحمت کند کسی را قدر و جایگاه خود را بشناسد .

        چه خوشبخت است انسانی که در همه مراحل عمر ، موقعیت سنی ، محیطی و اجتماعی خود را عمیقا و دقیقا بشناسد و متناسب با مقتضیات آن رفتار کند . جوان باید به تناسب دوره سنی خود ، جوانی کند ، اما باید بداند که انگیزه های رفتارش تا چه میزان و اندازه تحت تاثیر احساسات است . بعضی بر این پندارند که رفتار های منبعث از احساسات ، همه منفی و ضد ارزش هستند ، لذا باید از چیرگی احساسات پرهیز کرد . در حالی که چنین نیست . همه حرکات و رفتارهای احساسی لزوما بار منفی ندارند . شور و هیجان جوانان برای حضور فعال در جبهه ها ، به منظور دفاع از کیان اسلام و ایران ، مصداقی از چیرگی احساس مثبت بر رفتار انسان است . این غلیان احساسات و هیجان عاطفی با رهنمودهای عقلی نیز همخوانی و تناسب دارد .

         انسان برای مشی در طریق حیات و پویش راه زندگی هم به " موتور "احساسات نیاز دارد و هم به " فرمان " عقل . جوان – اعم از بسیجی یا غیر بسیجی – باید بداند در ارزیابی انگیزه ها ی رفتارهایش بیش از آن که عقلانیت و خردورزی اثرگذار باشد ، عنصر " احساس " آن ها را جهت می دهد . جوانی که خود و مقتضیات جوانی خود را عمیقا بشناسد و بکوشد تا احساسات و هیجانات خود را با نیروی عقل و خرد، مهار کند و بتواند خون " شور " را در رگ های " شعور " جاری سازد ، آن گاه خواهد توانست زندگی سعادتمندانه ای را تجربه کند .

         جوان بسیجی وقتی می تواند هسته هستی را بیابد و به عمق دریای حقیقت بشتابد ، که توسن تلاش را در عرصه و بستر عقلانیت بتازد و بر خردورزی خود بنازد .

                       ادامه دارد........

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
تعداد صفحات : 3 1 2 3
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات