امروز 15 ماه ذی الحجه و سالروز میلاد فرخنده حضرت امام علی النقی الهادی علیه السلام است . این عید خجسته را به همه عدالت اندیشان و سبزکیشان جهان تبریک می گویم.
امروز 15 ماه ذی الحجه و سالروز میلاد فرخنده حضرت امام علی النقی الهادی علیه السلام است . این عید خجسته را به همه عدالت اندیشان و سبزکیشان جهان تبریک می گویم.
این روستا که در آناتولی مرکزی ترکیه واقع شده است شبیه روستای کندوان در آذربایجان شرقی است ولی از این روستا هزاران توریست خارجی دیدار می کنند.
نوشته شده توسط عکس روز
50 قتل ناموسی طی هفت ماه
جانشین رئیس پلیس آگاهی ناجا با اشاره به بالا بودن آمار قتل های ناموسی در کشور گفت؛ قتل های ناموسی و غیراخلاقی ناشی از خیانت، با روحیات و اخلاقیات جامعه منافات دارد و زیبنده کشورمان نیست. امیر سرتیپ دوم احمد محمدی فر گفت؛ آمار قتل های ناموسی، ضداخلاقی و ضدارزشی اگر چه نسبت به سال گذشته رشد محسوسی نداشته، اما آمار قابل توجهی را به خود اختصاص داده است. طی هفت ماه گذشته 50 فقره قتل در این زمینه اتفاق افتاده و افزایش آن مشابه روند سال گذشته است. وی با اشاره به علل قتل های خانوادگی گفت؛ جامعه ارزشی نسبت به وقوع این قتل ها حساس است. علل و عوامل مختلفی چون اعتیاد، مسائل اقتصادی، طلاق، مسائل خانوادگی و خیانت در این جنایت ها تاثیرگذار هستند. جانشین پلیس آگاهی گفت؛ قتل های ناموسی و خیانت هنوز به مرز هشدار نرسیده است اما برای جلوگیری از افزایش آن باید چاره اندیشی کرد. پلیس آگاهی در این زمینه اطلاعات و تجزیه و تحلیل های لازم را به سازمان های ذی ربط ارائه می دهد. همچنین با ارگان های آموزشی، فرهنگی، پرورشی و... ارتباط داریم و موارد لازم را به آنها اطلاع می دهیم. محمدی فر گفت؛ هر قتل ناموسی و ضداخلاقی یک هشدار است و مسوولان باید نگران باشند و مانع از افزایش این قتل ها شوند.
ایران-ایران
جایگاه فرهنگ مشارکت در آموزه های دینی ما
خدا آن ملتی را سروری داد
كه تقدیرش به دست خویش بنوشت
به آن ملت سرو كاری ندارد
كه دهقانش برای دیگری كشت
مشاركت در معنی سنتی آن عبارتست از پیوند دوسویه، سازنده و سودمند میان دو تن یابیشتر. در تعریفی كه سازمان ملل ارائه داده این مفهوم دست می دهد كه ؛«دخالت و در گیر شدن مردم در فراگردهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی كه بر سرنوشتآنان تاثیر می گذارد»در این تعریف سه اندیشه مهم نهفته است: در گیر شدن،یاری دادن و مسئولیت . یعنی افراد در این فراگرد به گونه ای فعال درگیر می شوند و چه بسا در این درگیری، به افراد و گروهها ی همسان در جهت و راستای هدفی كه به آن معتقدند كمك و یاری می كنند و این یاری آنها تؤام با مسئولیت است.
در جامعه ما به اشتباه تلقی می شود كه این مفهوم ره آورد فرهنگ و تمدن مغرب زمین و محصول عصر روشنگری و جامعه سرمایه داری و دموكراسی غربی است در حالیكه تاریخ و آموزه های دینی ما بر مشاركت مردم بر سرنوشتش بارها و بارها تاكید داشته و دارد و صد البته این مفهوم با روح و بطن دین و مذهب ما نه تنها بیگانه نیست بلكه سازگار و قرین است.در تاریخ اسلام می خوانیم كه امام علی (ع) با و جود آنكه ایشان از طرف خداوند به امامت رسیده بودند ولی به دلیل بیعتی كه مردم با او به عنوان «خلیفه » نكرده بودن بیست و پنج سال خار در چشم و استخوان در گلو ، سكوت كرد و به خاطر احترام به تصمیم مردم در سرنوشتشان تمام این سالها نه تنها كار شكنی نكرد بلكه همواره در كنار مردم حتی به خلیفه منتخب مردم نیز به عنوان مشاور كمك می كرد.و هم او بود كه به خاطر مردم و بیعت شان بعد از 25 سال بر مسند خلافت نشست با وجود اینكه 25 سال بود كه از طرف خداوند به امامت رسیده بود . برخی از علمای دین بر این نظرند كه معرفی امام به حكومت جنبه تعیینی دارد نه تحمیلی و معصومان حق حكومت از طرف خدا دارند كه قابل فسخ نیست در حالیكه حق حاكمیت از آن مردم است و این حق قابل فسخ و انتقال به دیگری است. استاد مطهری می گوید«اگر امام به حق را مردم ، از روی جهالت و عدم تشخیص نمی خواهند او به زور نباید و نمی تواند خود را به مردم و به امر خدا تحمیل كند.لزوم بیعت هم همین است»(حماسه حسینی: مطهری،107)
در كلامی از حضرت علی (ع) می خوانیم كه : «رسول خدا مرا متعهد به پیمانی كرده و فرموده بود: پسر ابیطالب ولایت امتم حق توست. اگر به درستی و عافیت تو را ولی خود كردند و با رضایت در باره تو به وحدت نظر رسیدند امر ایشان را به عهده بگیر و بپذیر ؛ اما اگر در باره تو به اختلاف افتادند آنها را به خواست خود واگذار زیرا خدا راه گشایش را به روی تو باز خواهد كرد» ایشان پس از قبول بیعت مردم بر منبر رفته و خطاب به آنها فرمود«ای مردم این امر ، امر شماست. هیچ كس جز آنكه شما او را امیر خود گردانید، حق امارت بر شما را ندارد.» و اینچنین شواهدی كه بیانگر سازگاری اسلام با مشاركت جویی و مشاركت خواهی مردم است به حدی است كه از ذكر موارد در این مقال خودداری می كنیم.
باری مشاركت چه در شكل و مفهوم غربی و چه در مفهوم اسلامی در بردارنه سه عنصر اساسی است:1-سهیم كردن مردم در قدرت2-كوشش های سنجیده گروه های اجتماعی برای در دست گرفتن سرنوشت و بهبود اوضاع زندگی 3-ایجاد فرصت هایی برای گروههای فرودست(چین سرخ،ادگار سانو:153)جوامع توده وار و سنتی برای ادامه زیست در جهان متكثر امروز چاره ای جز حركت به سوی جامعه مدنی و جذب و جلب مشاركت همه مردم در قالب نهادهای مدنی ندارند. وقتی مردم با تشكل در قالب نهادهای مدنی،احزاب و NGOها توانستند اراده خود را تحقق بخشند و صدا و آرمانهای خود را به گوش حاكمان برسانند دیگر نیاز و ضرورتی برای شورش و آشوب و احیانا انقلاب باقی نمی ماند و این روند به بهبود زندگی اجتماعی مردم از نظر آزادی های سیاسی و اجتماعی می شود كه این امر نیز به نوبه خود حتی در وضعیت معیشتی مردم نیز تاثیر می گذارد.چرا كه افراد آزاد طبیعتا افرادی مشاركت جو هستند و این مشاركت جویی باعث كنترل دولت و حكومت و این كنترل باعث خواهد شد كه دولت و حكومت مجری اراده مردم بوده و اراده مردم هیچگاه بر علیه خودشان و منافعشان نخواهد بود.
اما با وجود اهمیت مشارکت در تمام عرصه های زندگی که منجر به بهبودی وضع زندگانی بشر میشود آیا ما مردم مشارکت جویی هستیم؟ و اگر نیستیم مشکل از کجاست ؟ چرا فرهنگ مشارکت در جامعه ما نهادینه نمی شود؟مسلماً مشارکت صرفا به حضور در پای صندوقهای رای خلاصه نمی شود و با توجه به آمار شرکت کنندگان در این فراگرد نمی توان رای به مشارکت جویی و مشارکت خواهی مردم داد هرچند که یکی از پارامترهای اساسی در تعیین مشارکت مردم یک جامعه محسوب می شود.مشارکت آن گونه که در بالا سخن از آن رفت دارای سه عنصر اساسی است که متاسفانه واقعیتهای اجتماعی بیانگر این نکته تلخ است که مردم کشور ما (و خصوصاً شهر ما) افراد مشارکت جویی نیستند .بدیهی است که مردم باید در همه امور مشارکت کامل،آگاهانه و فعال داشته باشند. عرصه های مشارکت مردم را نتمیتوان به یک یا چند حوزه محدود کرد نمی توان گفت که مردم فقط باید در حوزه سیاسی یا اقتصادی یا .... مشارکت داشته باشند. نمی توان در حوزه اختیار و تصمیم گیری از آنها مشارکت را سلب نمود و انتظار داشت که در حوزه مسئولیت پذیری، مشارکت کرده و هزینه تصمیمات ما را بپردازند.لذا مشارکت باید همه جانبه و فراگیر و کامل باشد.
نخستین و در عین حال مشکل ترین عمل در بحث مشارکت، تحقق مشارکت سیاسی مردم است و برای اینکه توسعه سیاسی تحقق پیدا کند «علاوه بر نهادهای قانونی ایجاد تشکل های شناسنامه دار و مشخص که در حد و اندازه خود و در چارچوب قانون سخن می گویند و هر کدام سخنگوی بخشهای مختلف جامعه ما هستند لازم است»( فصلنامه فرهنگ مشارکت، سید محمد خاتمی: سرمقاله)اگر مردم محورند و اگر همه چیز برای مردم است باید توسعه سیاسی را به عنوان یک اصل و محور بدانیم.از آنجا که توسعه سیاسی مستلزم توزیع مجدد قدرت و به تبع آن ثروت و معرفت و منزلت است و این امر چون با منافع تثبیت شده گروهها و جریانات و سرآمدان قدرت در تعارض و تضاد است با دشواری همراه است و به سادگی امکان پذیر نیست و افراد ذی نفوذ و صاحبان قدرت نه تنها از این روند حمایت نمی کنند بلکه با تمام قوا در برابر مشارکت جویی نخبگان دیگر مقاومت می کنند .لذا ساده اندیشانه است که ما تصور کنیم که جریان مشارکت جویی و مشارکت خواهی جریانی از بالا به پایین است و صاحبان زور و زر از مشارکت فعال افراد و گروهها و نخبگان حمایت می کنند.
پس چاره چیست و مردم چگونه می توانند در اموری که در دست عده ای به انحصار در آمده فعالانه مشارکت نمایند؟ .فرآیند مشارکت از جنس اطلاع رسانی نیست که بتوان در مدت کوتاهی و به وسیله یک شیوه نامه مدون آنرا از عرصه آرمان به میدان عمل آورد و اجرا نمود. مشارکت قبل از هر چیز یک فرهنگ است و هر پدیده مترقی تا زمانی که به شکل یک فرهنگ در نیامده و لباس فرهنگ نپوشیده ماندگار و جاودان نخواهد شد. همانگونه که وایزمن می گوید :«انقلابها هرچند اصیل باشند تا به فرهنگ تبدیل نشوند ماندگار نخواهند شد». مهمترین عنصر محوری در مشارکت گریزی یا مشارکت پذیری در امور حکومت اعتماد است.اعتماد متقابل حکومت و مردم را می توان محور و مدار مشارکت مردم دانست. مردم ما از نظر فرهنگی و تاریخی دچار یک مشکل هستند و آن عدم تجربه نظامهای مردم سالار است. در فرهنگ رایج ما شهریار، قیم جامعه محسوب شده و هم اوست که می تواند در تمام حوزه های زندگی مردم دخل و تصرف نموده و صاحبنظر باشد و اینکه او از نظر ایده و تفکر توده مردم استفاده نماید و اجازه مشارکت به آنها بدهد حالت مضحکی به خود می گیرد و این امر ناشی از سلطه تاریخی حکومتهای خود کامه و شاهنشاهی در طول تاریخ است و حال که مردم در طول دوره ای سی ساله جسته و گریخته توانسته اند مردمسالاری را تجربه کنند حافظه تاریخی آنها اجازه اعتماد به خود و صاحبان حکومتشان را نداده و حتی این عدم اعتماد در بسیاری از دولتمردان ما هم تسری پیدا کرده و موجب شده است تا به واسطه همین عدم اعتماد، فرهنگ مشارکت در مردم ما هنوز درونی نشده و هنوز در سطح جامعه ما نگاه بدبینانه ای به این فرآیند و جود داشته باشد. وقتی که فرار از مالیات و قانون شکنی و .... در جامعه ما برخلاف جوامعی مثل سوئد و .... دیده می شود بیانگر این نکته است که در جوامع ما بر خلاف جوامع دموکراتیک اعتماد نسبت به حاکمیت پایین است و مردم شک دارند که این قوانین و هنجارهای شهروندی در جهت منافع آنها باشد همچنین وقتی هیچ ابزاری برای نقد سازنده و آرام قدرت در دست نیست و دسترسی مستقیم به مسئولان در جامعه ما به راحتی میسر نیست حاکی از عدم اعتماد مسئولین نسبت به توانمندی فکری و شعور اجتماعی عامه مردم است. در حالیکه با توجه به مطالب مذکور نمی توان گفت که این مفهوم عاریتی از فزهنگ غرب و یا شرق است بلکه در بطن اسلام و فرهنگ اسلامی ماست و به صورت قانون اساسی در آمده است.پس باید عینک بدبینی و بی اعتمادی را نسبت به این پدیده به کناری گذاشت و با زدودن غبار تاریخی از فرهنگ اصیل اسلامی و توجه به قانون اساسی ،در نهادینه کردن مشارکت در تمام عرصه های زندگی به سوی آینده ای روشن گام برداریم و با وارد شدن در خم کوچه اول(مشارکت سیاسی) به یاد داشته باشیم که:
گوسفند از برای چوپان نیست
بلکه چوپان برای خدمت اوست.
(منبع:کتاب "مبانی و ضرورت مشارکت"-شفیعی مطهر)
جوان بسیجی و عقلانیت
عزیزان بسیجی !
انسان شاهبازی است که باید با دو بال " خرد " و " احساس " ، عرصه ملک تا ملکوت را پرواز کند . بنا به یافته های روان شناسی ، رشد این دو بال در همه مراحل و سال های عمر یکسان و هماهنگ نیست . در سنین نو جوانی و جوانی رشد احساسات بر رشد عقلانی پیشی می گیرد و در سنین میانسالی ، خرد مداری و عقلانیت در انسان نیرو مند تر می شود .
مولای متقیان و امیر مومنان علی علیه السلام می فرماید :
" رحم الله امرء عرف قدره "
خداوند رحمت کند کسی را قدر و جایگاه خود را بشناسد .
چه خوشبخت است انسانی که در همه مراحل عمر ، موقعیت سنی ، محیطی و اجتماعی خود را عمیقا و دقیقا بشناسد و متناسب با مقتضیات آن رفتار کند . جوان باید به تناسب دوره سنی خود ، جوانی کند ، اما باید بداند که انگیزه های رفتارش تا چه میزان و اندازه تحت تاثیر احساسات است . بعضی بر این پندارند که رفتار های منبعث از احساسات ، همه منفی و ضد ارزش هستند ، لذا باید از چیرگی احساسات پرهیز کرد . در حالی که چنین نیست . همه حرکات و رفتارهای احساسی لزوما بار منفی ندارند . شور و هیجان جوانان برای حضور فعال در جبهه ها ، به منظور دفاع از کیان اسلام و ایران ، مصداقی از چیرگی احساس مثبت بر رفتار انسان است . این غلیان احساسات و هیجان عاطفی با رهنمودهای عقلی نیز همخوانی و تناسب دارد .
انسان برای مشی در طریق حیات و پویش راه زندگی هم به " موتور "احساسات نیاز دارد و هم به " فرمان " عقل . جوان – اعم از بسیجی یا غیر بسیجی – باید بداند در ارزیابی انگیزه ها ی رفتارهایش بیش از آن که عقلانیت و خردورزی اثرگذار باشد ، عنصر " احساس " آن ها را جهت می دهد . جوانی که خود و مقتضیات جوانی خود را عمیقا بشناسد و بکوشد تا احساسات و هیجانات خود را با نیروی عقل و خرد، مهار کند و بتواند خون " شور " را در رگ های " شعور " جاری سازد ، آن گاه خواهد توانست زندگی سعادتمندانه ای را تجربه کند .
جوان بسیجی وقتی می تواند هسته هستی را بیابد و به عمق دریای حقیقت بشتابد ، که توسن تلاش را در عرصه و بستر عقلانیت بتازد و بر خردورزی خود بنازد .
ادامه دارد........