منوی اصلی
حکمت و حكایت
شفیعی مطهر شخصیت کمیاب و کیمیا و نادری است که تسلط ستایش انگیزی بر کلام دارد. ما هنوز کسی با این لیاقت قلمی در ایران نمی شناسیم.
  •  

     

    ولادت امام محمد باقر (علیه السلام)برتمام بشریت مبارک باد

    چهل حدیث امام محمد باقر(علیه السلام)


    1- چه بسا شخص حریص بر امری از امور دنیا، که بدان دست یافته و باعث نافرجامی و بدبختی او گردیده است، و چه بسا کسی که برای امری از امور آخرت کراهت داشته و بدان رسیده، ولی به وسیله آن سعادتمند گردیده است.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(166)

    2- تو را به پنج چیز سفارش می‌کنم: اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن، اگر به تو خیانت کردند خیانت مکن، اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو، اگر مدحت کنند شاد مشو، و اگر نکوهشت کنند، بیتابی مکن.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(167)

    3- سخن نیک را از هر کسی، هر چند به آن عمل نکند، فرا گیرید.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(170)

    4- چیزی با چیزی نیامیخته است که بهتر از حلم با علم باشد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(172)

    5- نهایت کمال، فهم در دین و صبر بر مصیبت، و اندازه گیری در خرج زندگانی است.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(172)

    6- سه چیز از خصلت های نیک دنیا و آخرت است: از کسی که به تو ستم کرده است گذشت کنی، به کسی که از تو بریده است بپیوندی، و هنگامی که با تو به نادانی رفتار شود، بردباری کنی.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(173)

    7- خداوند دوست ندارد که مردم در خواهش از یکدیگر اصرار ورزند، ولی اصرار در خواهش از خودش را دوست دارد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(173)

    8- دانشمندی که از علمش سود برند، از هفتاد هزار عابد بهتر است.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(173)

    9- هیچ بنده ای عالم نیست، مگر این که نسبت به بالا دست خود، حسادت نورزد، و زیردست خود را خوار نشمارد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(173)

    10- هر که خوش نیت باشد، روزی اش افزایش می‌یابد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(175)

    11- هر کس با خانواده اش خوش رفتار باشد، بر عمرش افزوده می‌گردد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(175)

    12- از سستی و بی قراری بپرهیز، که این دو، کلید هر بدی می‌باشند، کسی که سستی کند، حقی را ادا نکند، و کسی که بی قرار شود، بر حق صبر نکند.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(175)

    13- پیوند با خویشان، عمل ها را پاکیزه می‌نماید، اموال را افزایش می‌دهد، بلا را دور می‌کند، حساب آخرت را آسان می‌نماید، و مرگ را به تاخیر می‌اندازد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 71، ص(111)

    14- بهترین چیزی را که دوست دارید درباره شما بگویند، درباره مردم بگویید.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 65، ص(152)

    15- خداوند بنده مؤمنش را با بلا مورد لطف قرار می‌دهد، چنان که سفر کرده ای برای خانواده خود هدیه می‌فرستد، و او را از دنیا پرهیز می‌دهد، چنان که طبیب مریض را پرهیز می‌دهد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(180)

    16- بر شما باد به پرهیزکاری و کوشش و راستگویی، و پرداخت امانت به کسی که شما را بر آن امین دانسته است، چه آن شخص، نیک باشد یا بد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(179)

    17- غیبت آن است که درباره برادرت چیزی را بگویی که خداوند بر او پوشیده و مستور داشته است. و بهتان آن است که عیبی را که در برادرت نیست، به او ببندی.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(178)

    18- خداوند، دشنام گوی بی آبرو را دشمن دارد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(176)

    19- تواضع، راضی بودن به نشستن در جایی است که کمتر از شانش باشد، و این که به هر کس رسیدی سلام کنی، و جدال را هر چند حق با تو باشد، ترک کنی.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(176)

    20- برترین عبادت، پاکی شکم و پاکدامنی است.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(176)

    21- خداوند در روز قیامت در حساب بندگانش، به اندازه عقلی که در دنیا به آن ها داده است، دقت و باریک بینی می‌کند.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 7، ص(267)

    22- آن که از شما به دیگری علم بیاموزد، پاداش او(نزد خدای تعالی) به مقدار پاداش دانشجوست، و از او هم بیشتر می‌باشد.
    کافی، ج 1، ص(35)

    23- هر که علم و دانش را جوید برای آن که به علما فخر فروشی کند، یا با سفها بستیزد، و یا مردم را متوجه خود نماید، باید آتش را جای نشستن خود گیرد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، 2، ص(38)

    24- خداوند عزوجل کسی را که در میان جمع، بدون ناسزاگویی شوخی کند، دوست دارد.
    کافی، ج 2، ص(663)

    25- سه خصلت است که دارنده اش نمی‌میرد تا عاقبت شوم آن را ببیند: ستمکاری، ازخویشان بریدن، و قسم دروغ که نبرد با خداست.
    کافی، ج 75، ص(174)

    26- به خدا سوگند هیچ بنده ای در دعا، پافشاری و اصرار به درگاه خدای عزوجل نکند، جز این که حاجتش را بر آورد.
    کافی، ج 2، ص(475)

    27- خداوند عزوجل از میان بندگان مؤمنش آن بنده ای را دوست دارد که بسیار دعا کند، پس بر شما باد دعا در هنگام سحر تا طلوع آفتاب، زیرا آن، ساعتی است که درهای آسمان در آن هنگام باز گردد و روزی ها در آن تقسیم گردد و حاجت های بزرگ بر آورده شود.
    کافی، ج 2، ص(478)

    28- دعای انسان پشت سر برادر دینی اش، نزدیک ترین و سریع ترین دعا به اجابت است.
    کافی، ج 2، ص(507)

    29- هر چشمی روز قیامت گریان است، جز سه چشم: چشمی که در راه خدا شب را بیدار باشد، چشمی که از ترس خدا گریان شود، و چشمی که از محرمات الهی و گناهان بسته شود.
    کافی، ج 2، ص(80)

    30- شخص حریص به دنیا مانند کرم ابریشم است که هر چه بیشتر ابریشم به دور خود می‌تند، راه بیرون شدنش را دورتر و مشکل تر می‌کند، تا این که از غم و اندوه بمیرد.
    کافی، ج 2، ص(316)

    31- چه بسیار خوب است نیکی‌ها پس از بدی‌ها، و چه بسیار بد است بدی‌ها پس از نیکی‌ها.
    کافی، ج 2، ص(458)

    32- چون مؤمن با مؤمنی دست دهد، پاک و بی گناه از یکدیگر جدا می‌شوند.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 73، ص(20)

    33- از دشمنی بپرهیزید، زیرا فکر را مشغول کرده و مایه نفاق می‌گردد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 2، ص(301)

    34- هیچ قطره ای نزد خداوند، محبوب تر از قطره اشکی که در تاریکی شب از ترس خدا و برای او ریخته شود، نیست.
    کافی، ج 2، ص(482)

    35- هر که بر خدا توکل کند، مغلوب نمی‌شود، و هر که از گناه به خدا پناه برد، شکست نمی‌خورد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 68، ص(151)

    36- افزایش نعمت از جانب خداوند قطع نمی‌شود، مگر این که شکر از جانب بندگان قطع گردد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 68، ص(54)

    37- خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می‌دهد، اما دینش را فقط به دوست خود می‌بخشد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 2، ص(215)

    38- مؤمن برادر مؤمن است، او را دشنام نمی‌دهد، از او دریغ نمی‌کند، و به او گمان بد نمی‌برد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(176)

    39- هیچ کس از گناهان سالم نمی‌ماند، مگر این که زبانش را نگه دارد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 75، ص(178)

    40- سه چیز پشت انسان را می‌شکند: مردی که عمل خویش را زیاد شمارد، گناهانش را فراموش کند، و به رای خویش، خوشنود باشد.
    بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج 69، ص(314)

    منبع: مدیر
    آخرین ویرایش: جمعه 2 بهمن 1388 07:37 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  •  

                   پای صحبت آلبرت اینشتین و شاعر

      

     پروفسور ویلیام هرمان ، شاعر و جامعه شناس آلمانی، همسخن و روایتگر چهار گفتگوی تاریخی ، با دانشمند پرآوازه ای همچون آلبرت اینشتین است ، که به سبب کشف نظریه های نسبیت عام و خاص و دگرگون سازی شالوده های نظری علم فیزیک کلاسیک ، و همچنین به مناسبت ارائه  فرمول مشهورش،هم ارزی حجم و انرژی (E=MC2 ) شهرت دارد.

     برای آشنایی دوستان با زوایای پنهان روح لطیف این انسان پاک سرشت ، دو مورد ویژه را از زبان خود این دانشمند موحد یهودی ، نقل می کنم:

     

    ا- اسپینوزا تجلیل و تکریم های قدرتمندان زمینی را نپذیرفت و شغل عدسی تراشی خود را حفظ کرد.

     اگر من یک بار دیگر به دنیا بیایم ، حرفه  پینه دوزی اختیارخواهم کرد ، تا با آرامش به افکار خود بپردازم.

     امان از دست این دانشگاه ها با آن قدرت طلبی های دیوانه وار اصحاب اندیشه و تفکر ، و با آن داعیه  " من از همه برترم " !  در چنین شرایطی تعجب آور نیست که دانشمندان آلت دست استبداد شوند.

     

     ۲ - ویلیام هرمان می نویسد : در همان حال که اینشتین از نو به پر کردن پیپ خود مشغول بود ،( ملاحظه می فرمایید؟ همیشه باید یک جای کار بلنگد! این هم باز در تایید همان فرضیه  نسبیت خود جناب اینشتین " م.ن.پروا " ) پرسیدم که آیا خبر دارد که همکارش ، پروفسور لنارد ، اظهار عقیده کرده است که اگر نظریه  نسبیت اینشتین درست از آب در  آید ، کل علم آلمان رنگ و بوی یهودی به خود خواهد گرفت؟

     ( روی این پاسخ بسیار حکیمانه تمرکز و تامل ویژه بفرمایید!)

     چهره  آرام و فکور اینشتین بلافاصله حالتی سخت و رنجور به خود گرفت و با لحن تلخی گفت:

     " این موءید همان نکته ای است که اخیرا گفته بودم " :

     اگر نظریه  من درست از آب در آید ، آلمانی ها مرا یک آلمانی خوب خواهند نامید و فرانسوی ها یک اروپایی خوب.

     و اگر غلط از آب در آید ، آلمانی ها ، مرا یک بهودی خواهند نامید و فرانسوی ها یک آلمانی.  ولی برای من اهمیتی ندارد که آن ها مرا تمجید کنند ، یا لعنت.

       من فقط حلقه ای در زنجیره  علم هستم.

     

                                  از کتاب ارزشمند : اینشتین و شاعر

                                   اثر: ویلیام هرمان

     

    منبع :م.ن.پروا

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • داستان شلوار لی 

    ( داستان کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی )

    THE STORY OF JEANS

    The year is 1853, and the palace is California. People are coming to California from many countries. They are looking for gold. They think that they are going to get
    rich. Levi Strauss is one of these people .He’s twenty-four years old, and he too want to get rich .He is from Germany. He has cloth from Germany to make tents for the gold miners

    A man asks him: What are you going to do with that cloth

    Strauss answers: I’m going to make tents

    The man says: I don’t need a tent, but I want a strong pair of pants. Look at my pants they’re full of holes

    Levi makes a pair of pants from the strong cloth. The man is happy with the pants. They’re a big success. Soon everyone wants a pair of pants just like the man’s pair. Levi makes one more, ten more hundreds more thousands more. That’s the history of your jeans


    سال 1853 مردم از برخی کشورها به کالیفرنیا می آمدند.آن ها به دنبال طلا می گشتند.آن ها به پولدار شدن فکر می کردند.لیوای استروس یکی از آن ها بود.او 24 سال داشت و آلمانی تبار بود و نیز مانند بقیه به دنبال پولدار شدن و کشف طلا...

    او پارچه ای از کشور آلمان برای ساخت چادر (خیمه گاه) در معدن طلا با خود آورده بود.

    مردی از او پرسید: می خواهی با این پارچه چه کار کنی؟

    او گفت: می خواهم چادر (خیمه گاه) بسازم.

    مرد گفت: من به چادر نیاز ندارم، اما من یک شلوار خیلی مقاوم لازم دارم!

    شلوار من را نگاه کن.پر از سوراخ است!

    لیوای استروس شلواری از آن پارچه  مقاوم ساخت.آن مرد بابت شلوار خوشحال شد. آن ها به یک موفقیت بزرگ دست پیدا کردند.به زودی تک تک مردم خواستار شلواری فقط با جنس آن پارچه  آلمانی شدند! لیوای از آن شلوار ده ها ، صد ها و هزار ها ساخت. و این بود داستان ساخت و پیدایش شلوار جین شما! 
    منبع:http://behzad-veshna0123.blogfa.com/
     
    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • داوطلب

     

     

    مدیر و 10 نفر از كاركنانش از طناب بالگردی كه در صدد نجات آنها بود، آویزان بودند. طناب آنقدر محكم نبود كه بتواند وزن هر یازده نفر را تحمل كند. كمك خلبان با بلندگوی دستی از آنها خواست كه یك نفرشان داوطلب شود و طناب را رها كند. البته، داوطلب شدن همانا و سقوط به ته دره همان و به ظاهر كسی حاضر نبود داوطلب شود. دراین هنگام، مدیر گفت كه حاضر است طناب را رها كند ولی دلش می خواهد برای آخرین بار برای كاركنان سخنرانی كند.

    او گفت: چون كاركنان حاضرند برای سازمان دست به هر كاری بزنند و چون كاركنان خانواده خود را دوست دارند و درمورد هزینه های افراد خانواده هیچ گله و شكایتی ندارند و بدون هیچ گونه چشمداشتی پس از خاتمه ساعت كار در اداره می مانند من برای نجات جان آنان طناب را رها خواهم كرد!

    به محض تمام شدن سخنان مشوقانه و تحسین برانگیز مدیر، كاركنان كه به وجد آمده بودند شروع كردند به دست زدن و ابراز سپاسگزاری از مدیر!!

    منبع : مدیریار

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • حضرت على (علیه السلام ) مى فرماید:

    لا یـَنـْبـَغـى اَنْ یـَكـُونَ الْوالى ... الْخـائِفُ لِلدُّوَلِ فـَیَتَّخِذَ قَوْماً دُونَ قَوْمٍ وَ لاَ الْمُرْتَشى فِى الْحـُكـْمِ فـَیـَذْهـَبَ بـِالْحـُقـُوقِ وَ یـَقـِفَ بـِهـا دُونَ الْمـَقـاطـِعِ وَ لاَ الْمـُعـَطِّلُ لِلسُّنَّةِ فـَیـُهـْلِكـَ الاُْمَّةَ.

    نـبـایـد ولایـت مـسـلمـیـن بـه كـسى سپرده شود كه در اداى حقوق مالى بعضى را بر بعض دیگر تـرجـیـح بـدهـد. و نـبـاید زمامدارى مسلمین را در اختیار كسى گذاشت كه در حكم ، رشوه بگیرد و حـقـوق مردم را ضایع كند و آن را چنان كه باید ادا نكند. همچنین نباید والى مسلمین سنّت را متوقف بسازد و امت اسلامى را از این راه به هلاكت بیندازد.

    کتاب 1001 حدیث از امام علی (ع)

     

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • به كسی عشق بورز كه لایق عشق باشد ، نه كسی كه تشنه  عشق است.
    چون كسی كه نشته است ، روزی سیراب می شود . . .

    ****************

    جرج آلن: اگر کسی را دوست داری، به او بگو. زیرا قلب ها معمولاً با کلماتی که ناگفته می‌مانند،می‌شکنند

    ****************

    انسان بودن یعنی این که وقتی با کسی مشتاقانه از کوهی بالا رفتی اما روی قله حس کردی که از او بی نیاز شدی، یادت نرود که در پایین چقدر به او نیاز داشتی.

    ****************

    سعی کن مثل خورشید زیاد نور ندهی . چون همه از نورت استفاده می کنند، ولی اصلا به تو نگاه نمی کنند؛ سعی کن مثل ستاره کم نور بدهی تا همه در خلوت شب هایشان دنبالت بگردند.

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  زن و شوهر جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آن ها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.

    زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.
    مرد جوان: نه، این جوری خیلی بهتره.
    زن جوان: خواهش می کنم ، من خیلی می ترسم.
    مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.
    زن جوان: دوستت دارم، حالا می شه یواش تر برونی.
    مرد جوان: منو محکم بگیر.
    زن جوان: خوب حالا می شه یواش تر بری.
    مرد جوان: باشه به شرط این که کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمی تونم راحت برونم، اذیتم می کنه.

    روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون این که زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.
    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  

    داستانی از ادیسون



     

    ادیسون در سنین پیری پس از اختراع چراغ برق یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار می رفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می کرد. این آزمایشگاه بزرگ ترین عشق پیرمرد بود.
    هر روز اختراعی جدید در آن شکل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود.
    در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموان فقط جلو گیری از گسترش آتش به سایر ساختمان ها است.
    آن ها تقاضا داشتند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود.
    پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سکته می کند و لذا از بیدار کردن پیرمرد منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با تعجب دید که پیر مرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می کند. پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او می اندیشید که پدر در بدترین شرایط عمرش بسر می برد.
    ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را دید و با صدای بلند و سر شار از شادی گفت: پسر تو اینجایی! می بینی چقدر زیباست! رنگ آمیزی شعله ها را می بینی؟ حیرت آور است! من فکر می کنم که آن شعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است! وای! خدای من، خیلی زیباست! کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را می دید. کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت. نظر تو چیه پسرم؟
    پسر حیران و گیج جواب داد: پدر تمام زندگیت در آتش می سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت می کنی؟ چطـور می توانی؟ من تمام بدنم می لرزد و تو خونسرد نشسته ای؟
    پدر گفت : پسرم از دست من و تو که کاری بر نمی آید. ماموران هم که تمام تلاششان را می کنند. در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظره ای است که دیگر تکرار نخواهد شد!
    در مورد آزمایشگاه و بازسازی یا نو سازی آن فردا فکــر می کنیم. الان موقع این کار نیست. به شعله های زیبا نگاه کن که دیگر چنین امکانی را نخواهی داشت.
    توماس آلوا ادیسون سال بعد مجددا در آزمایشگاه جدیدش مشغول کار بود و همان سال یکی از بزرگ ترین اختراع بشریت یعنی ضبط صدا را تقدیم جهانیان نمود.
    آری او گرامافون را درست یک سال پس از آن واقعه اختراع نمود .

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •                                هر كس رسالتی دارد

    فرشته گفت : قلبت را بده !

    قلبم را بیرون آوردم و به دستش دادم . قلبم چون دفتری هزاربرگ در دستش ورق می خورد. او در لا به لای هر برگ پاره ای از اخگر سرخ و آتشین گذاشت و سپس آن را در سینه ام قرار داد. در عمق سینه و ژرفای جانم اخگری آتشین ولی با سوزی شیرین احساس كردم.

     گفتم :این اخگر جانسوز چیست؟

     گفت : عنصرآگاهی است ! 

    گفتم: با آن چه كنم؟ گفت : هر شمع خاموش دلی را دیدی آن را بیفروز . 

    گفتم: چه كنم كه این آتش سرخ نیفسرد و خاموش نشود ؟ چگونه آن را برافروخته سازم؟

     گفت : با مطالعه مستمر. 

    گفتم : چگونه آن را تازه نگاه دارم؟ 

    گفت : با غم و اندوه.  

    اگر غم را چو آتش دود بودی          جهان تاریك بودی جاودانه

    سراسر گر همه گیتی بگردی         خردمندی نیابی شادمانه 

     و این گونه شد که:

    با عشق غم و بهار من همزادم         غم زندگی من است و با آن شادم

    یک جرعه غم به عالمی نفروشم        این دارم و از هر دو جهان آزادم

                                                            شفیعی مطهر

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • « قانون باورها »

     

     

    دانشمندان برای بررسی تعیین میزان قدرت باورها بر كیفیت زندگی انسان ها آزمایشی را در دانشگاه هاروارد انجام دادند. 80 پیرمرد و 80 پیرزن را انتخاب كردند. یك شهرك را به دور از هیاهو برابر با 40 سال پیش ساختند. غذاهای 40 سال پیش در این شهرك پخته می شد. خط روی شیشه های مغازه ها، فرم مبلمان، آهنگ ها، فیلم های قدیمی، اخباری را كه از رادیو و تلویزیون پخش می شد  مطابق با 40 سال قبل ساختند. بعد این 160 نفر را از هر نظر آزمایش كردند؛ تعداد موی سر، رنگ موی سر، نوع استخوان، خمیدگی بدن، لرزش دست ها، لرزش صدا، میزان فشار خون و غیره. بعد این 160 نفر را به داخل این شهرك بردند. بعد از گذشت 5 الی 6ماه كم كم پشتشان صاف شد، راست می ایستادند، لرزش دست ها به طور ناخودآگاه از بین رفت، لرزش صدا خوب شد، ضربان قلب مثل افراد جوان، رنگ موهای سر شروع به مشكی شدن كرد و چین و چروك های دست و صورت از بین رفت.
    علت چه بود؟ خیلی ساده است. آن ها چون مطابق با 40 سال پیش زندگی كردند، باور كرده بودند 40 سال جوان تر شده اند.

    --------------------------------
    شرح حكایت:
    انسان ها همان گونه كه باور داشته باشند می توانند بیندیشند. باورهای آدمی است كه در هر لحظه به او القا می كند كه چگونه بیندیشد. اصولا فرق بین انسان ها، فرق میان باورهای آنان است. انسان های موفق با باورهای عالی، موفقیت را برای خود خلق می كنند. انسان های ثروتمند، باورهای عالی و ثروت آفرین دارند كه با اعتماد به نفس عالی خود و بدون توجه به تمام مسائل به دنبال كسب ثروت می روند و به لحاظ باورهای مثبتشان به ثروت مطلوب خود می رسند.

    قانون زندگی قانون باورهاست. باورهای عالی سرچشمه همه موفقیت های بزرگ است. توانمندی یك انسان را باورهای او تعیین می كند. انسان ها هر آنچه را كه باور دارند خلق می كنند. باورهای شما دستاوردهای شما را در زندگی می سازند زیرا باورها تعیین كننده كیفیت اندیشه ها، اندیشه ها عامل اولیه اقدام ها و اقدام ها عامل اصلی دستاوردها هستند.

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
تعداد صفحات : 3 1 2 3
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات