نورورزتان پیروز هر روزتان نوروز !
بیاییم تحویل سال را با تحول در حال آغاز کنیم!
*******************************
چرا من می خواهم که سنگ باشم؟؟؟
خروش و خشم توفان است و، دریا،
به هم می كوبد امواج رها را .
دلی از سنگ می خواهد، نشستن،
تماشای هلاك موج ها را!
*****************************
چراغی داشتم کردند خاموش...
نشسته ماه بر گردونه عاج .
به گردون می رود فریاد امواج .
چراغی داشتم، كردند خاموش،
خروشی داشتم، كردند تاراج ...
************************
جان دادن به مرداب!!
لب دریا رسیدم تشنه، بی تاب
ز من بی تاب تر، جان و دل آب،
مرا گفت : از تلاطم ها میاسای !
كه بد دردی است جان دادن به مرداب !
***************************
ناگفتنی است...
باران، قصیده واری، - غمناك -
آغاز كرده بود.
می خواند و باز می خواند
بغض هزار ساله درونش را
انگار می گشود
اندوه زاست زاری خاموش!
ناگفتنی است...
این همه غم؟!
ناشنیدنی است!
*** ***************************
نگرش از اوح
پرسیدم این نوای حزین در عزای كیست؟
گفتند: اگر تو نیز،
از اوج بنگری
خواهی هزار بار از اوج تلخ تر گریست!
فریدون مشیری