در حکایات آمده که مردی زن زیبا رویی داشت ، حسن و جمال این زن همگان را به تحسین وا می داشت ، در این اثناء ، ملای شهر هم یک دل نه صد دل عاشق این خوبرو شده بود ، و مرتبا درصدد راهی برای دست یافتن به آن بانوی دلربا بود ، تا این که روزی از روزها ، شوهر زن را دید که در بیابان و هنگام کشاورزی ، نیاز به قضای حاجت پیدا کرده بود . مرد کشاورز از روی بی اطلاعی ، رو به قبله بود و داشت قضای حاجت بر آورده می کرد که ملا رسید و فریاد برآورد :
وا اسفا وا اسلاما ! که تو چه گناه عظیم مرتکب شدی که به روی قبله بول می کنی !
مرد دهقان متعجب ملا را می نگریست و از این خبط مرتکب شده ، شرمسار بود ! بر آن شد تا عقوبت گناه بپذیرد ، باشد که باری تعالی او را از زمره دوزخیان به جرگه بهشتیان در آورد.
راه حل را از ملا جویا شد .
ملا با رندی گفت : ای مرد چه نشسته ای که با این کاری که تو کردی ، زنت بر تو حرام شد و دیگر نمی توانی با او مراودت داشته باشی.
مرد که از تدوام گناه قبلی به گناهی دیگر که همانا زناء بود ، بر خود لرزید و سریعا زن خود را طلاق داد تا عاقبت به خیر شود.
ملا هم ، کمال استفاده را برد و زن بینوا اما زیبا روی را به عقد نکاح خود در آورد و از او کام دل برگرفت !
بعد ها دهقان بیچاره شرح ماجرا را برای دوستان و نزدیکان بیان کرد و آنان این دهقان ساده لوح را بر کلاهی که بر سرش رفته بود ، آگاه ساختند .
حال دیگر او همسر خود را از دست داده بود و برایش گران بود تا وی را با ملا همبستر ببیند .
تصمیم بر آن گرفت که در فرصتی مقتضی ، کار ملا را یکسره کند و زن خویش باز ستاند . همواره بر آن امید که ملا را در حال انجام کار خلافی ببیند و او را به خاطر آن خلاف مواخده کند و زن خویش دوباره به زوجیت در آورد ، سایه به سایه ملا را تعقیب می کرد .
از قضا در یکی از روزها ملا در بیابان برای رفع حاجت رفت و مرد دهقان او را در حالی که رو به قبله داشت بول می کرد ، یافت . از فرط خوشحالی در پوست خود نمی گنجید که ملا همان خطای مرا مرتکب شده و زنش بر او حرام است ( طبق فتوای ملا ).
سریع به سوی ملا شتافت و بر او وارد شد و گفت آنچه باید می گفت .
ملا نگاهی عاقل اندر سفیه در او کرد و گفت :
پسر جان ! سرش دست خودم بود و از روی قبله گرداندم ، برو خدا روزیت را جای دیگر حواله کند !
حال حکایت این ماجرا بی شباهت به داستان ملاقات مهندس بازرگان ( نخست وزیر دولت موقت ) با برژینسکی در سال ۵۸ نیست که در حاشیه یک نشست عمومی بین المللی برگزار شد ، و چه سر و صدا ها در ایران بپا کرد و شاید یکی از بزرگ ترین عوامل فشار بر دولت برای استعفاء همان بود ، در حالی که در آن زمان ایران و آمریکا روابط دیپلماتیک داشتند ، ولو ضعیف و سرد.
اما امروز میبینم که به راحتی از مذاکره تیم هسته ایی ایران با معاون وزیر امور خارجه آمریکا ، صحبت می شود و نه تنها کسی معترض نیست ، بلکه همه منتظر شروع دور بعدی مذاکرات و شنیدن اخبار خوش دیگر هم هستند .
حالا شما این دو حکایت را با هم مقایسه کنید !! |