حضور در عرصه کار و تلاش
یکى از صوفیان مدینه گوید:
در یکى از ساعات بسیار گرم به یکى از نواحى مدینه رفتم ، محمد بن على امام باقر(ع) را دیدم که مشغول کار است.
نزد خود گفتم : بزرگى از بزرگان قریش است که در این هواى گرم در طلب دنیا حرکت مى کند. مى روم و او را نصیحت مى کنم.
نزدیک رفتم و سلام کردم ، او هم در حالى که عرق کرده بود و نفس مى زد ،جواب سلام مرا داد.
عرض کردم : بزرگى از بزرگان قریش در این ساعت و با این حال در طلب دنیا حرکت مى کند؟
اگر در این حال مرگ تو فرا رسد، چه خواهى کرد؟
حضرت تکیه به دیوار داد و گفت :
به خدا سوگند، اگر مرگم در این حال فرا رسد، در حالى رسیده است که در
اطاعت از خداوند تعالى بسر مى برم که مى خواهم با سعى و تلاش خود را از
نیازمندى به تو و دیگران حفظ کنم و این ترسى ندارد، ترس من باید از آن جهت
باشد که مرگم در حال معصیت فرا رسد.
عرض کردم :
خداوند تو را مورد رحمت خود قرار دهد، خواستم تو را موعظه کنم، اما تو مرا موعظه کردى.