حج مقبول!
زرگان
پارسی چنان غنایی به فرهنگ ایرانی بخشیده اند که بنیان فرهنگ این سرزمین
بر قله ای قرلار گرفته که خورشید هر روز از آن سر بر می آورد، با این همه
تابش، گاهی هنوز هم نمی خواهیم آن را بینیم.
عطار در حدود 800 سال پیش چه حکایت دگرگون کننده ای در باب حج دارد . کاش واجب می کردند هر حاجی قبل از خریدن فیش حج آن را بخواند.
عبدالله مبارک به حج رفته بود، که در خواب دید که فرشته ای به او گفت :
از ششصد هزار حاجی کسی حاجی نیست، مگر علی بن موفق، کفشگری در دمشق که به حج نیامد.
عبدالله به دمشق رفت و علی بن موفق را دید که پاره دوزی (پینه دوزی، تعمیر و وصله کردن کفش های خراب و پاره) می کند. پرسید:
چه کردی با این که امسال به حج نرفتی، از میان همه حجاج فقط حج تو پذیرفته شد؟
گفت:
سی سال بود تا مرا آرزوی حج بود و از پاره دوزی سیصد درهم جمع کردم و
امسال عزم حج کردم، تا روزی سرپوشیده ای که در خانه است (همسر و عیال)حامله
بود، از خانه همسایه بوی طعام می آمد، مرا گفت :برو و پاره ای از آن طعام
بستان، من رفتم، همسایه گفت:
بدان که هفت شبانه روز بود که اطفال من هیچ نخورده بودند،امروز خری مرده
دیدم. پاره ای از آن جدا کردم و طعام ساختم. بر شما حلال نباشد.
چون این بشنیدم آتشی در جان من افتاد. آن سیصد درم برداشتم و بدو دادم و گفتم نفقه اطفال کن که حج ما این است.
(تذکره الاولیاء/عطار نیشابوری)