آب به آسیاب دشمن ریختن!
در
زمان قاجار حکومت عثمانی بزرگ ترین حکومت اسلامی در جهان بود.در تهران در
کنار سفارت عثمانی مسجدی بود و روضه خوانی هر روز در آن مسجد روضه حضرت
زهرا خوانده و در پایان به خلیفه دوم ناسزا می گفت.
این در حالی بود که اعضای سفارت همه مذهب تسنن داشته و گاهی برای فریضه نماز به آن مسجد می آمدند.
روزی فردی از روضه خوان پرسید که:
برای چه بعد از روضه به خلیفه دوم ناسزا می گویی؟
روضه خوان گفت:
من
یک نفر بانی دارم که روزی ۵ ریال به من می دهد تا این روضه را با این
کیفیت بخوانم. طرف نشانی بانی را از روضه خوان گرفت و فهمید که یک کاسب
بازاری است و نزد او رفت و جریان را پرسید و بازاری گفت:
شخصی روزی۲ تومان به من می دهد تا این روضه برگزار شود و من ۵ ریال را به روضه خوان داده و ۱۵ ریال را خودم بر می دارم.
باز
مرد جریان را پیگیری کرد و سرانجام معلوم شد که از طرف سفارت انگلیس روزی
۲۵ تومان برای این روضه خوانی با این شرح در نظر گرفته شده که پس از دست به
دست گشتن ۵ ریال به روضه خوان بیچاره می رسید تا آب به آسیاب دشمن
بریزد...