پیرمردی که شغلش دامداری بود، نقل می کرد:
گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زاییده بود و سه چهار توله داشت و اوائل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش می رسید . چون آسیبی به گوسفندان نمی رساند و به خاطر ترحّم به این حیوان و بچههایش، او را بیرون نکردیم، ولی کاملا او را زیر نظر داشتیم.
این ماده گرگ به شکار می رفت و هر بار مرغی، خرگوشی ، برهای شکار می کرد و برای مصرف خود و بچههایش می آورد.
اما با این که رفت آمد او از آغل گوسفندان بود، هرگز متعرض گوسفندان ما نمی شد.
ما دقیقا آمار گوسفندان وبره های آن ها را داشتیم وکاملا" مواظب بودیم، بچهها تقریبا بزرگ شده بودند.
یکبار و در غیاب ماده گرگ که برای شکار رفته بود، بچههای او یکی از برهها را کشتند!
ما صبرکردیم، ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد؛ وقتی ماده گرگ برگشت و این منظره را دید، به بچههایش حملهور شد؛ آن ها را گاز می گرفت و می زد و بچهها سر و صدا و جیغ می کشیدند و پس از آن نیز همان روز آن ها را برداشت و از آغل ما رفت.
روز بعد، با کمال تعجب دیدیم، گرگ، یک بره ای شکار کرده و آن را نکشته و زنده آن را از دیوار آغل گوسفندان انداخت و رفت.»
این یک گرگ است و با سه خصلت:
به درندگی , وحشیبودن و حیوانیت شناخته می شود. اما می فهمد، هرگاه داخل زندگی کسی شد و کسی به او پناه داد و احسانکرد به او خیانت نکند و اگر ضرری به او زد، جبران نماید.
هر ذاتی را می شود درست کرد،جز ذات خراب....!!
☑️ دکتر الهی قمشه ای
@BestShortFilm