درخت چای
| ||
|
ما می توانیم و امروز هم اثبات کردیم که میتوانیم... وقتی که دو تیم ملی ایران و آمریکا با هم دست میدهند، همدیگر را در آغوش میکشند و با هم به رقابتی انسان دوستانه مبادرت میکنند و نتیجه را میپذیرند و در کنار هم میایستند و به پرچمهای یکدیگر ادای احترام میکنند یعنی ما میتوانیم با هم و درکنار هم زندگی کنیم اگر حقوق یکدیگر را مراعات نماییم... ما میتوانیم در کنار هم زندگی کنیم اگر به حقوق هم احترام بگذاریم. میدان کشتی شاید موجب شود عرق تند تندیها بریزد و روابط ما برقرار شود ولی این ما هستیم که باید امریکا را بپذیریم و او به فرصتهای دوباره و توام با هوشیاری بدهیم نه امریکا...
برچسب ها: ما می توانیم، ایران و امریکا، روابط، تعامل با هوشیاری، [ جمعه 29 بهمن 1395 ] [ 07:51 ب.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
آینده هست و تو در آغوش
گذشته ای آید تو را دگر روزهای
گذشته ای بگذر از این گذشته ها تا
بگذرد تو را روزها که در انتظار روزهای
گذشته ای باشد که بر فراز یک کوه پر
از چراغ با دست برافراشته به قامت
بایستی فریاد زنی که من هم چو شمع
ذوب می شوم
تا بگذر زمستان سرد دوباره
ای ا.ش.چراغ برچسب ها: زمستان، آینده، تلاش، امید، [ جمعه 29 بهمن 1395 ] [ 10:43 ق.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
[ دوشنبه 11 بهمن 1395 ] [ 11:45 ق.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
گفته بود که دیگر میتوانم راحت بروم...خودش...پارسال...اسفند...یادم هست... حالا باید منتظر تدابیری بود که برای بعد از خود اندیشیده...مطئمنم تدبیر او بلند است... او رفت اما نه خیلی عادی...او رفت اما نمیرود...او رفت اما همه میروند... "رفتنش آسوده بود وقتی دگر ماندن نباید بود زیست آری، بیشتر یا کمتر از آنچیز را میماند برایش آسمان آبی همیشه جادوان آبی چو آبی بود وقتی آسمان دلگیرتر میشد... و اما آسمان آبیتر از پیش است چو تاریخی که با مرگ ابرمردان دوباره جان نو گیرد" برچسب ها: هاشمی رفسنجانی، رحلت، آغازی تاریخی نو، [ دوشنبه 20 دی 1395 ] [ 04:17 ب.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
باید بدانیم که خودمان استاد خودمان هستیم. معلوماتمان را بیابیم، نگاه کنیم مبادا زیرپا مانده باشد. محال است ترک معصیت و عبودیت باشد و انسان بیچاره باشد و نداند چه بکند و چه نکند، محال است. عبودیت ترک معصیت است در اعتقاد و عمل... آیت الله بهجت(ره)
برچسب ها: راه، جملات، آیت الله بهجت(ره)، عبودیت، آرامش، [ پنجشنبه 25 آذر 1395 ] [ 10:14 ق.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
جالب است...خوب ژست گرفتهاند...روزی نیست که در این کشور حادثه جانگدازی اتفاق نیافتد...واقعا ریشه کار کجاست...چراااااااااا حالا آمدهاند و فیگور اروپایی گرفتهاند که ما مجازات می کنیم...زندان میکنیم...رسیدگی میکنیم...نمیگذاریم گذشت زمان تلخی حادثه را از یادمان ببرد...ما ریشهیابی میکنیم... شما اصلا نمیدانید چه میکنید، چه بسا اگر میدانستید این اتفاقها نمیافتاد...شما نمیدانید، نمیدانید، نمیدانید آن لکوموتیوران، آن کارشناس، آن گوینده چگونه بی مبالاتی کرده؟ از که سهل انگاری یاد گرفته؟ فرهنگ سازمانش چیست؟ الگویش کیست؟ شما چقدر برای او اهمیت قائل بودید که او حواسش جمع کار باشید؟ شما چقدر با او رفتار عادلانه کردید که او دلخوش به کارش باشد؟ شما چقدر رفتار عاشقانه و منصفانه و عالمانه در کار داشتید که او هم داشته باشد؟ میلیارد میلیارد میبرند و محاکمه نیست و شو برای مردم اجرا می کنید! زورتان رسیده به چند کارگر ساده... فقط عامل انسانی خطاکار است؟!...زمینۀ این خطا فقط یک انسان بوده؟!...فرهنگ نبوده؟!...الگوها که شما باشید نبوده؟!... آقایان قانونمدار!!!!!مقصر کسی نیست که این اشتباه را منجر شده مقصر کسی، جامعهای، فرهنگی است که مبدع و مولد بیمبالاتی است...مولد سهل انگاری است...مولد مسئولیت ناپذیری است... شما مقصرید نه این چند نفر... خدایا به این مردم غیرت عنایت بفرما تا وجود رهایی از بندهای ناکارامدی و ناجوانمردی بیابند...
برچسب ها: قطار سمنان-مشهد، ایران روی ریل دلخراشی، مقصر، لوکوموتیوران، فرهنگ، [ یکشنبه 7 آذر 1395 ] [ 02:55 ب.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
[ شنبه 22 آبان 1395 ] [ 02:46 ب.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
زندگی یعنی معماهای حل نشده...تا زمانی این معماها هست زندگی هست، برای حل کردن معماها عجله نکنید هر کدام وقت خودش می آید. زندگی یعنی حل کردن معماها نه معماهای حل شده...از ابهام نترسید فقط به جنگ معماها بروید و امید داشته باشید...پایان معماها پایان زندگی است...زندگی را معما نکنید معماهای زندگی یعنی زندگی، برای یک زندگی سرشار از شادی و افتخار معماهای بزرگ را باید حل کنید آن هم با لبخند نه با اخم...موفق باشیم.
برچسب ها: معماهای زندگی، شوخی جدی، زندگی، عجله نکنید، افتخار در گرو معماهای سخت، [ پنجشنبه 13 آبان 1395 ] [ 11:04 ق.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
بلدوزر آورده بودند...هیچ کس اعتراضی نداشت...خیلی وقت بود که میگذشت...کسی به دیدارشان نمیآمد...زمینش را لازم داشتند...ارزشمند بود... این آدمها خیلی تلاش کرده بودند، بعضیهایشان خانه شخصی و مجلل داشتند، مرکبهای خوبی داشتند. بعضیهاشان هم هیچ نداشتند، نه خانه، نه ماشین نه حتی یک دست لباس گرم و زیبا... بلدوزر مشغول کار شد...هیچ چیز پیدا نشد...شاید چند تا استخوان دست و پا و جمجه...خدا رحمتشان کند...تقریبا جز همین چند تا استخوان چیزی از هیچ کدامشان باقی نمانده بود...از فردا قرار بود مشغول به ساختن ساختمانی شوند... خوش به حال راننده بلدوزر، ای کاش من جای او بودم، خیلی دوست داشتم احساس لحظهای که خاک صدها آدم را زیر و رو میکرد بفهمم...کی بودند...با چه غروری راه میرفتند...نگران چی بودند...چی شدند... راننده میگفت:"من هم هیچ وقت مزار پدربزرگم را ندیدم، فقط از او چند کاغذ دارم که میگفتند وقتی جوان بود برای معشوقهاش مینوشت و حالا اینها به من رسیده و هر وقت با همسرم دعوایم میشود یک جمله از این نامهها کافی است تا آشتی کنیم." برچسب ها: آدم های ساده لوح، موقتی است، جای من کجاست، عاقبت، دنیا نگرانی های دنیا خاک است، [ جمعه 23 مهر 1395 ] [ 07:16 ب.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
امروزهها همه دوست دارند از یکدیگر
نقطه ضعفی داشته باشند و این را برای روز مبدا پس انداز کنند تا سر جای خود روشن
کرده و علم دانایی و چراغ فرار خودشان از واقعیت باشد. عجیب نیست قبلترها اکابر
پیش بینی کرده بودند اینچین روزی را... یکی می گوید آزاده بود...یکی میگوید
خودش را به کشتن داد...یکی اصلا چیزی نمیگوید و فقط سینه میزند و کسی دیگر وقتی
محرم تمام شد یک داستان پنج خطی هم نمیتواند بنویسد... بد نیست بالاخره هرچیز نباشید رنگ و
ظاهر جامعه را که عوض میکند...این هم حداقل یک تنوع است...تا چه پیش آید از این
خوشخیالیها شاید نامسلمانها بهتر بفهمند... "اگر منظور امام حسین(ع)، جنگ در
راه خواستههاى دنیایى بود، من نمیفهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه
او بودند؟ پس عقل چنین حکم مینماید که او فقط به خاطر اسلام، فداکارى خویش را
انجام داد." چارلز دیکنر برچسب ها: حسین، عشورا، معرفت دینی، حسین و نامسلمان ها، Moharam95، [ یکشنبه 18 مهر 1395 ] [ 10:45 ق.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
عاشقان در سیل تند افتاده اند بر قضای عشق دل بنهاده اند همچو سنگ آسیا اندر مدار روز و شب گردان و نالان بی قرار مولوی-جلد ششم مثنوی برچسب ها: قضای عشق، طاعت بی چرا، شب های پریشانی و صبر، مدار سخت زندگی، [ دوشنبه 12 مهر 1395 ] [ 10:18 ق.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
مدیری ارشد برای بازبینی یک منطقه حفاظتی بسیار مهم به یکی از پاسگاههای اصلی آنجا میرود. -مدیر: این قوچ (نوعی حیوان) نرِ یا ماده؟ -محیطبان: لبخند باریکی میزند. (گمان کرده مدیرش در حال شوخی کردن است...) مدیر: (با جدیت بیشتر و با کمی چاشنی خنده سئوالش را تکرار میکند ...) محیطبان: قربان...اختیار دارید!!! مدیر: (ساده لوحانه میپرسد) نه... واقعا این نرِ یا ماده؟ محیطبان: (با کمی شک و حیرت) قربان از نشانههای قوچ نر شاخ بزرگ و دایرهایه که در تصویر مشخصه... مدیر: (با لبخند)...آهاا... محیط بان: (درحالی که عمیقا به فکر فرورفته و به آرم سازمان بر روی لباسش نگاه میکند با خود میگوید) کسی که فرق قوچ نر و ماده رو ندانه... ***** این یک داستان نبود..
برچسب ها: محیط زیست، قوچ، یوز ایرانی، کاردان، محیط بان، [ شنبه 27 شهریور 1395 ] [ 10:26 ق.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
اگر باور داشتیم که انسانها برای یک ناخوشی سادۀ خودشان بیشتر از مرگ دیگران ناراحت میشوند فقط به شکلی میزیستیم که خودمان باور به درست بودنش داشتیم. از جلوۀ طاووسی این خلق بترسید کز راه دورنگی همه چون بوقلمونند (فرخی)
برچسب ها: جلوۀ طاووسی، حرف مردم، یک فرصت یکباره، یک فرصت کوتاه، [ دوشنبه 15 شهریور 1395 ] [ 01:05 ب.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
کمتر از فلسفیترین سئوال زندگی نیست این سئوال که انسانیت کجاست؟ روز پیش که در یکی از خیابانهای شهر در حال قدم زدن و سیر کردن در عوالم خود بودم فرزندی از پدرش پرسید؟ -بابا! چرا پرندهها رو توی قفس میکنن؟ لبخند ریز و شیرینی بر لبهایم آمد و بی خیال پاسخ پدرانهاش به مسیرم ادامه دادم و بازهم فکر میکردم...تا اینکه امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم و برای شروع یک روز تازه درحال خواندن یک دوهفته نامه بودم باری محکم به قلبم متبادر گشت: -از خودخواهی آدمهاست... ولی این همۀ حرف دلم نبود انگار یک دلیل قلبی است تا یقیین کنم در این روزگار که انسانیت در دل این هیاوی مادی و سودجویی زندگی بچگی است، بچهها به انسانیت نزدیکترند...
برچسب ها: بچگی و انسانیت، قفس و پرنده، انسانیت و بچگی، روزگار تو خالی، روزگار پرهیاهو، [ چهارشنبه 3 شهریور 1395 ] [ 08:36 ق.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
اسلام برای رهایی آمده است، برای سعادت آمده است، برای رضایت آمده است و امروز مسجل است که اسلام مانع پیشرفت نیست بلکه آن تعصبات
بیجایی که نادانسته به اسلام روا میشود مانع پیشرفت است. ورود به
دنیا و تاریخ المپیک بر جامعه زنان ایران خجسته باد.
برچسب ها: کیمیا علیزاده، تاریخ المپیک، زنان برومند، یک زندگی تازه، [ جمعه 29 مرداد 1395 ] [ 02:18 ب.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
عیار علاقۀ یک ملت به یک شخصیت در موفقیتهای او نیست در شکستهای اوست. اگر گوهر مردان در مشکلات و مصائب نمایان میشود پس به راستی علاقه واقعی یک ملت در شکستهای قهرمانشان دیدنی است. او باخت تا گوهر مردم ایران نمایان شود. او جبران کرده است...
برچسب ها: حمید سوریان، نابغه کشتی، ریو، آزمایشی برای سربلندی یک ملت، او می ماند، [ دوشنبه 25 مرداد 1395 ] [ 09:31 ق.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
تعجب برانگیز است. سالهاست که تغییر نکردهایم. این دوره هم چون گذشته چشم دوختیم به کشتی، وزنه برداری و تکواندو. تقاوت ایران با این پنجاه کشوری که توانستهاند در سایر رشتهها کسب عنوان کنند چیست؟ چرا ما هیچ وقت تغییری مسلم نداریم؟ چرا نباید در تیراندازی، دو و میدانی، شنا، اسبسواری و سایر رشتهها عنواندار باشیم؟ چرا نمیتوانیم با کشوری چون امریکا، ژاپن، انگلیس رقابت داشته باشیم؟ ورزش و ورزشکار ما که قابل تحریم نیستند، مشکل کجاست؟
برچسب ها: المپیک، بی تغییر، مدال آوری در سایر رشته ها، مدیریت ورزشی، [ جمعه 22 مرداد 1395 ] [ 10:26 ق.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
ملتها آمدند تا خود را به نمایش بگذارند، در یک رویداد خاص که همه چیز زیر ذره بین دنیا است. المپیک علاوه بر اینکه آوردگاه خاص رقبای متفاوت و فوقالعاده است محملی است برای عرض اندام ملتها و نمایش غنای محتوایات ملی یک کشور. از فرهنگ و هنر و اصالتها گرفته تا نوع و ماهیت و تنوع استعدادها و هوش جوامع بشری، از استقامت پذیری و صبر و تحمل تا درایت و شجاعت و سخاوت مردم هر سرزمین. هر ورزشکار یک ملت است که به رقابت با سایر ملل میپردازد تا برتریهای خود را به رخ جهانیان کشیده و پویایی و صحت عقل و جسم و حرکت ملت خویش را ادله باشد. این یعنی المپیک... برچسب ها: المپیک 2016، رقابت بشر، استعداد، برتری ملی، [ شنبه 16 مرداد 1395 ] [ 09:56 ق.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
زمان سوخت چنان جان ناتوان مرا که تاب صبوری نماند جان مرا ز سنگ خاره روان گردد آب چشم اگر به کوه بگویند داستان مرا بخشی از فیلمنامه سریال روشنتر خاموشی(ملاصدرا)
برچسب ها: روشن تر از خاموشی، ملاصدرا، سرنوشت، [ پنجشنبه 7 مرداد 1395 ] [ 02:51 ب.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
رهگذران این گذر میگذرند و میروند من چه کنم از این همه سنگدلی و ناکسی
برچسب ها: رهگذر، رفتن، رحلت، روزگار زرد، صدق، [ سه شنبه 29 تیر 1395 ] [ 11:29 ق.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |