امروز خیلی بهت فکر کردم

نمیدونم چرا دلم میخواد اینو بخونی

حقیقتا خیلی دلتنگتم

خیلی بیشتر از خیلی

امروز دلم وحشتناک برای صدات تنگ شد

وای وقتی که میخندیدی و اسممو اونجوری میکشیدی

ی جوری که حس میکردم یه برقی تو چشمام هس

چشامو بستم و چهرت رو به روم ظاهر شد

تصور کردم بوسیدن و بغل کردنتو

ینی واقعا دلت برای حرف زدن با من تنگ نشده؟

من همون فاطمه هستما! اینقد زود؟

شده تو زندگیت یکی برات مهم ترین چیز باشه؟

برای من خوشحالیت و حال خوبت همیشه مهم بوده

امشب تصمیم گرفتم بخاطر تو ولت کنم

خدا میدونه هنوز امید دارم میای

قسم خوردم تا روز تولدم حتی یه ذره امیدمو از دس ندم

تا روز تولدم منتظر بمونم پشیمون شی و برگردی

عوض نشم و همون دختر دوس داشتنی بمونم

اما بعدش فقط زندگی میکنم

بخاطر اطرافیام

بخاطر آدمایی که حس میکنن براشون مهمم

خانوادم . دوستام

اما هیچوقت دیگه امیدی ندارم

هیچوقت دیگه عاشق نمیشم

قسم میخورم بشم سنگدل ترین و بدترین ورژن خودم

قبلنا دوتا قانون تو زندگیم بود

اولیش اینکه تا خدا هست عاشق بندش نمیشم

قانونی که خودت باعث شدی بشکنمش

و دومی اینکه یا با وجود بدی دیگران فرشته بمون

یا اگه میخوای بد باشی بدترین باش

یادته یه شب که آیندتو بدون من تصور کردی برام چی فرستادی؟

من نمیخواهمت اما تو مال کسی نشو

چشم جانا من نه عاشق میشم نه برای کسی

قسم میخورم

امشب که تصمیم به عوض شدن همه چی گرفتم

از خدا فقط یه چیز خواستم

بی قراری من ، دلتنگیم ، کابوسام ، گریه هام

و همه چیزایی که این دو ماه زندگیمو به تاریک ترین وضع ممکن رسوند

حس کنی ! نمیخوام تجربه کنی نه!

من حتی راضی نیستم یه قطره اشک بریزی

تو دوستم نداری اما من که دارم نه؟

میخوام  این چند روز رو هم به خودم امید بدم که میای

امید بدم که دیر نیست و درست میشه

که پشیمون میشی و میای که از دلم در بیاری

قسم میخورم اگه یه قدم سمتم بیای من بدوم طرفت

خواهش میکنم نذار این شروع فراموش کردنت و نابودی زندگیم بشه!

http://uupload.ir/files/f7j3_167.jpg


♥ جمعه 28 اردیبهشت 1397 ساعت 08:59 ب.ظ توسط Ftme نظرات()