گاه دل میکنی از اطرافیانت ، علایقت ، دنیایت ...

و در کنج خلوت خویش به دورت پیله ای درست میکنی

دیواری برای خودت میسازی به نام تنهایی ...

گاه افسردگی و یاس سرتاسر وجودت را میگیرد

آنگاه خشت خشت این دیوار را از قطعات فولادین میسازی

سدی غیرقابل نفوذ بین خودت و تمامی آدمهای جهان ...

گاه کسی که مالک قلب و روحت است چنان تورامیشکند

که حس خواهی کرد قلبت تبدیل ب سنگی تکه تکه شده

هیچ گاه مانند اولش نخواهد شد اما همچنان میتپد

و هر نفس درد را به تو هدیه میکند...

عقلت دادگاهی تشکیل میدهد

و احساساتت را تا ابد محکوم به حبس میکند

گاهی حبس ابد را هم زیادی میبند و اعدامش میکند

دیواار تنهایی ... قلب سنگی ... احساسات مرده ...

این شرح حال این روزهای من است

http://uupload.ir/files/nm2k_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B5-%DB%B3%DB%B0_%DB%B1%DB%B1-%DB%B3%DB%B9-%DB%B5%DB%B3.jpg


♥ دوشنبه 28 خرداد 1397 ساعت 10:05 ق.ظ توسط Ftme نظرات()

فکر کنم دو روز پیش بود که تصمیم گرفتم قرص بخرم

از اونجایی که قرص های آرامشبخش معمولا بدون نسخه فروخته نمیشن

دنبال اسم هاشون نرفته بودم تا اینکه فهمیدم زاناکس بدون نسخه فروش میره

خلاصه به دوستم گفتم میخوام بخرم

گفت حق ندارم اینکارو کنم

بهش گفتم دیگه نمیتونم و هیچی آرومم نمیکنه خب

گفت قرص نه

گفتم خب تو یه چی بگو آرومم کنه خوبم کنه

گفت منو بزن ...

خلاصه تا داروخونه بام اومد و رفتیم بخریم

ولی یارو گف نداریم و تابلو بود داره و نمیخواد بم بده

یه جورایی ناراحت شدم ولی خب رفتیم دیگه

روز خوبی نداشتم و اصلا خوب نبودم

راستش این روزا خیلی بی محلیاش بم بیشتر شده

قبلا اگه بیو تلگرامم رو عوض میکردم اینستا ی استوری میذاشت

و من اونجا جوابمو میگرفتم یا حالا یه جای دیگه

اگه حرکتی میزدم جوابمو میگرفتم

ولی الان انگار نیستم انگار تبدیل ب ی روح شدم

انگار مردم و از مرگم گذشته و دیگه آروم شده و برگشته به زندگیش

ولی این فرق داره من هنوز زندما نمردم

شماها که غریبه نیستین بی تفاوتیشم داره جونمو میگیره

شبای قدر نوشتم نمیبخشمت ولی انگار اصلا ندید

راستی بهتون گفتم تولدم رو بهم تبریک گفت؟

گفت بهترینا رو برات دعا میکنم

به نظرتون چی باید بهش میگفتم؟

جالبه هنوزم ازش مینویسم اما نه اون میخونه نه حال من بهتر میشه

بگذریم قرار بود ازدوچرخه بگم

گفتم با هیچی آروم نمیشم اما دوچرخه سواری آرامش جدید منه نمیدونم میشه اسمشو گذاش آرامش؟

دیشب با دختر عموم رفتم دوچرخه سواری

اولین بارم نیست که چند ساعت دوچرخه سواری میکنم

ولی این یکی خیلی فرق داش

 سرعت و صدای آهنگ و خاطرات و چشم بسته ترکیب خوبی میساخت

درد تو کل وجودم میپیچید ، سرم ، ستون فقراتم ، پاهام و ...

و صدای آهنگ تو سرم که میگفت :

یادمه یه روز فکر میکردم تا آخر عمر دارمت

چشامو میبندم و با سرعت بیشتر رکاب میزنم

ب درک اگه الان ماشین یا موتور یا یه دیوار جلوم سبز میشه

صدای خندت میپیچه تو سرم و اشکام میاد

نمیدونم خودمو باید فحش بدم یا این دنیارو

یه نگاه میکنم به آسمون پر ستاره و میگم

خدایا داری میبینیا که چقدر کم اوردم ، چیکار باید کنم؟

درد داره بم آرامش میده و من نمیدونم واقعا درد آرامشبخشه یا من دیوونه شدم؟

http://uupload.ir/files/qbrc_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B6-%DB%B1%DB%B4_%DB%B2%DB%B3-%DB%B2%DB%B8-%DB%B5%DB%B9.jpg

♥ سه شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 10:22 ب.ظ توسط Ftme نظرات()

یه مدت نبودم و امروز بعد مدتا تصمیم گرفتم ک بنویسم

اول از همه اینکه فک نمیکردم نبودنم اینقدر مهم باشه

دوستای خوبم مرسی که بهم سرزدید

اول از همه 17 خرداد تولد گذشته وبم مبارک

بعد از همه 19 خرداد تولد دوستم فاطمه مبارک

و اینکه در پست های بعدی از حال این روزام مینویسم :)


http://uupload.ir/files/3i5p_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B6-%DB%B0%DB%B4_%DB%B0%DB%B9-%DB%B1%DB%B2-%DB%B3%DB%B1.jpg



♥ یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 08:58 ب.ظ توسط Ftme نظرات()

به گوشه ترین قسمت اتاقم پناه برده م

هنوز تا سه ساعت دیگه تولدمه

برای تولدم تبریکی ازش نگرفتم

یه استوری با یه متن تقریبا نامربوط و زیرش تاریخ تولدم به عدد یونانی

گوشیم دستمه و امیدوارم زنگ بزنه یا پیام بده

خدایا لطفااااااااااا

امروز به طور کاملا ناگهانی یه شعر اومد توی سرم

یه شعر که میگفت رودخونه ای بعد از قهرش با دریا

عاشقانه به فاضلاب ریخت...

یه حس گیجی و گناه و یه حس مزخرف نا امیدی دارم

تصمیم گرفتم زندگیمو به گند بکشم

ولی حس همونم نیست ...

امروز همش ب این فکر میکردم

شاید برای اون آسونه چون وقتی کنارش بودم

وقتی هنوز تو زندگیش بودم

شروع کرد فراموش کردنم

شروع کرد دور خودشو پر کردن

شاید عاشق یکی شده و الان میخواد به اون نزدیک بشه

من حتی حوصله وب نویسی هم دیگه ندارم

حوصله فیلم دیدن و درس خوندن و خوش بودنم ندارم

میخوام بخوابم ، ترجیح میدم تو خوابم التماستو کنم و ببینمت

اما تو بیداری با واقعیت نبودن و نداشتنت کنار نیام

امروز برای اولین بار روز تولدم سوپرایز شدم

امروز یه حس جدید بد رو تجربه کردم...


http://uupload.ir/files/bsza_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B6-%DB%B0%DB%B4_%DB%B0%DB%B1-%DB%B0%DB%B7-%DB%B4%DB%B6.jpg

♥ دوشنبه 7 خرداد 1397 ساعت 08:01 ب.ظ توسط Ftme نظرات()

همیشه باید توضیح بدم اینو

فک کنم پارسالم توضیح دادم که شب قبل تولد تبریک میگن معمولا

قرار بود تا شب هفتم خرداد ساعت 12 شب امیدمو حفظ کنم

این قولی بود که به دوستم فاطمه دادم

حسم میگفت شاید لازمه صبر کنی تا درست شه

حسم میگفت برمیگرده خره خودکشی نکن احمق

بخاطر خانوادم تصمیم گرفتم ب خودکشی فکر نکنم ولی امشب؟

امکان داره تولدم یادش رفته باشه؟

یا شاید داره فکر میکنه که تبریک بگه یا نه؟

شایدم داره فکر میکنه چجوری تبریک بگه؟

شایدم من احمق ترین دختر دنیام که هنوز امید دارم بهش

شاید اینقدر احمقم که داره سعی میکنه بهم بفهمونه تموم شده

شاید اینقد احمقم که میگم وا مگه میشه ب این آسونی عوض شه؟

شاید تو کل دنیا یه دختر احمق باشه و اونم من باشم!

دلم خیلیییییی گرفته با خودم میگم کاش به دنیا نمیومدم

کاااااااش به دنیا نمیووووومدمممممممم

شنیدین میگم 7 عدد مقدسیه؟ برای من خیلی نحسه

تولدم مبارک نیست تورو خدا بهم تبریک نگین

دیگه نمیخوام از هیچکسی تولدت مبارک بشنوم

من یه روز دیگه بیشتر امید ندارم

احساساتم مرده امیدمم داره میمیره

دارم تبدیل به یه مرده متحرک میشم درست مثل یه زامبی

دلم میخواد این زندگی کوفتی تموم بشه فقط

دلم میخواد بفهمه پشیمونم

دلم میخواد نظرش عوض بشه و دلش برام تنگ شه

کاش با خودش بگه گور بابای دنیا

بگه مگه چن نفر تو دنیا میتونن مث اون دیوونه باشن؟

من روز تولدم فقط یع کادو میخوام

میدونم خیلی بزرگه و شاید حتی نشدنی

ولی بودنش بهترین کادوی تولدمه

کاش این ناممکن ممکن بشه

هنوز یه روز دیگه مونده نه؟

میخوام یه روز دیگه هم با امید برگشتنش زندگی کنم




http://uupload.ir/files/5gmh_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B6-%DB%B0%DB%B1_%DB%B1%DB%B5-%DB%B2%DB%B3-%DB%B2%DB%B8.jpg

♥ یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 07:42 ب.ظ توسط Ftme نظرات()

امروز لباس زیر توری مشکی تن کرده ام

فقط به خاطر اینکه بدانم بر تنم است.

و زیرش چه؟

لختِ لختم_

زیرش پوستم است.

کیلومتر ها و کیلومتر ها پوست؛

آن قدر پوست دارم که تمام افکارم را بپوشاند

مثل سلفون که می توانی از آن طرفش ببینی

باقی مانده های خوراک دیشبم را.

و بر خلاف آن چه شاید فکر کنی، پوستم سخت نیست؛ و نه ضد گلوله.

پوستم نرم است، و صاف، و زود زخم می شود.

اما اهمیتی ندارد، مگر نه؟

برایت چه اهمیتی دارد پوستم چقدر نرم است.

فقط کنجکاوی بدانی در تاریکی انگشت هایم چه می کنند.

اما اگر انگشتانم کاری جز ترکاندن پنجره ها

برای دیدن رعد و برق از درون ابر ها نکند چه؟

اگر آن چه اشتیاقش را دارند نرده های بازی پارک باشد

تا از آن ها بالا بروم و هوای تازه تری را بچشم؟

اگر آن چه به سمتش کشیده می شوند

چیزی جز دفترچه یی، یا دستی نباشد که نگش دارند؟

می دانم این اما آن نسخه یی نیست که تو بپسندی.

تو لب هایت را لیس می زنی و دندان هایت را نشانم می دهی.

فقط یک بار دوست دارم جهتی باشم که کس دیگری به سمتش می رود.

نمی خواهد حتمن آب توی چاه باشم.

نمی خواهد حتمن چاه باشم.

اما می خواهم که دیگر کف زمین نباشم.

دیگر نمی خواهم چیزی باشم که مردم پنجه هایشان را در آن فرو کنند.

بعضی دختر ها ترانه ی تمام آهنگ های هم را می دانند.

در قهقه های همدیگر هماهنگ هستند.

آرنج های در هم گره خورده شان با ریتمی هماهنگ می رقصد.

اما اگر من نتوانم ترانه یی را درست زمزمه کنم چه؟

اگر آهنگ هایی که می شنوم

آن هایی باشد که کسی گوش نمی دهد چه؟

بعضی ها می توانند درختی را بشناسند،

یا حیاط جلوی خانه یی را،

و بفهمند که به خانه رسیده اند.

اما من چند دور را باید بگردم تا آخر بی خیال گشتن شوم؟

چقدر دیگر تا اینکه تا ابد گم شوم؟

حتمن ممکن است در اقیانوسِ کسی که عاشقش هستی شنا کنی اما غرق نشوی.

حتمن ممکن است شنا کنی بدون آن که خودت آب شوی.

من اما همچنان به فرو دادن آنچه فکر می کردم هواست ادامه می دهم.

ادامه می دهم به دریافتن سنگ هایی که به پاهایم بسته شده.

پ.ن: شعر هانا بیکر در فیلم  13reasons why



http://uupload.ir/files/z3m3_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B5-%DB%B2%DB%B3_%DB%B2%DB%B1-%DB%B2%DB%B0-%DB%B3%DB%B8.jpg

 


♥ یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 04:24 ب.ظ توسط Ftme نظرات()

این پستم یکم طولانیه

چند وقته ننوشتم یهو دق و دلیمو یه جا خالی کردم

هر چند خیلی از چیزا که تو سرم بودن

با لجبازی تمام روی دکمه های کیبورد نیومدن

گاهی وقتا زندگی به جایی میرسه که

توصیف حال و افکار و لحظه هات خیلی سخت میشه

من به اینجا رسیدم

http://uupload.ir/files/jof4_170.jpg


ادامــهـ
♥ شنبه 5 خرداد 1397 ساعت 08:53 ب.ظ توسط Ftme نظرات()


باور آدمهای ساده را خراب نکن

آدمهای ساده با تو تا ته خط می آیند

و اگر بی معرفتی ببینند قهر نمی کنند

می میرند

مرگ پروانه ها را آیا دیده ای ؟

پروانه ها با یک تلنگر می میرند !

.

یه بار تو گوشش گفتم

بیشتر از هرکسی

حتی اونیکه بهت راه رفتن و حرف زدن رو یاد داده دوستت دارم

خندید...
گفت تو یه دیوونه‌یی

هر روز داره دیوونگیت بیشترم میشه!

راست میگفت احساسم بهش روز به روز وحشتناک‌تر میشد

اونقد که خودم میدیدم

 نمیتونه جوابِ اونهمه احساساتمو بده

و اذیت میشد فقط

اونقد که بهش میگفتم برو برو پشت سرتم نگاه نکن

 حتی فک نکن چی به سر من میادش

 فقط برو

من خودمم پشت سرت آب میریزم

انقد گفتم انقد گفتم تا خسته شد طفلی

ولی خب رفت برخلاف انتظارم:)

من موندم و جای خالیش

پ.ن: شاید این دوتا متن بهترین توصیف حال من باشه

آدمی که اشتباه میکنه (من)

و عزیزترین فرد زندگیشو عذاب میده

بخاطر اون تصمیم میگیره جدایی رو پیش بکشه

برخلاف انتظارش این اتفاق می افته و بعد ...

جای خالی که عذاب آورترین چیز دنیا میشه


http://uupload.ir/files/h4bv_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B5-%DB%B2%DB%B4_%DB%B1%DB%B2-%DB%B5%DB%B1-%DB%B1%DB%B2.jpg




♥ شنبه 5 خرداد 1397 ساعت 11:36 ق.ظ توسط Ftme نظرات()


‏خودم میدونم

دارم مثل آدمى كه

هیچ چیزى براى از دست دادن نداره

زندگى میكنم


http://uupload.ir/files/yn8e_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B5-%DB%B2%DB%B3_%DB%B1%DB%B0-%DB%B4%DB%B1-%DB%B3%DB%B1.jpg



♥ پنجشنبه 3 خرداد 1397 ساعت 05:58 ب.ظ توسط Ftme نظرات()

تو تنها كسی هستی

كه من نصفه شب حاضر بودم

بخاطرِ وُیساش از جام پاشم و هندزفری بیارم... :)



http://uupload.ir/files/5k4r_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B5-%DB%B2%DB%B2_%DB%B1%DB%B1-%DB%B3%DB%B9-%DB%B0%DB%B8.jpg

♥ چهارشنبه 2 خرداد 1397 ساعت 10:55 ب.ظ توسط Ftme نظرات()


رو دیوار یکى از سلول هاى زندان آشویتس نوشته شده بود:

 «اگر خدایى وجود داشته باشد، باید براى بخشش به دست و پایم بیفتد!»


http://uupload.ir/files/xdoh_photo_۲۰۱۶-۰۴-۲۳_۲۲-۱۸-۳۹.jpg

♥ چهارشنبه 2 خرداد 1397 ساعت 08:40 ب.ظ توسط Ftme نظرات()


‏تنهایی یعنی یه دنیا آدم دور و برتن

اما اونی که همه ی دنیاته نداریش



http://uupload.ir/files/jp26_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B5-%DB%B2%DB%B2_%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B9-%DB%B1%DB%B8.jpg

♥ چهارشنبه 2 خرداد 1397 ساعت 04:34 ب.ظ توسط Ftme نظرات()


دلت آمد بگذاری و بروی؟

هرچقدر هم که بد بودم اما خب حداقل دوستت که داشتم، نداشتم؟

بعد من چطور است زندگی ات؟

شاد؟!

همه چیز روی روال است جان دلم؟!

یعنی تنها مشکل موجود این دل دیوانه ما بود که عاشق شده بود!؟

الآن همه چیز خوب است؟

خب چقدر خوب خوشبختی و خوشی تو تمام فکر و ذکر و آرزوی من بوده و هست

اما راستش را بگو!

توانستی کسی را پیدا کنی که اندازه من دوستت داشته باشد!!؟؟


http://uupload.ir/files/exh_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B5-%DB%B2%DB%B1_%DB%B2%DB%B0-%DB%B3%DB%B6-%DB%B5%DB%B8.jpg


♥ سه شنبه 1 خرداد 1397 ساعت 11:00 ب.ظ توسط Ftme نظرات()


‏گاهی آدم حاضره همه چیشو بده

تا فقط بهش بگن "سرکارت گذاشته بودیم بابا"



http://uupload.ir/files/z33h_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B5-%DB%B2%DB%B1_%DB%B2%DB%B0-%DB%B3%DB%B6-%DB%B4%DB%B8.jpg

♥ سه شنبه 1 خرداد 1397 ساعت 10:24 ب.ظ توسط Ftme نظرات()


حالا که نیستی فکر نکن فراموشت کردما!

نه

اتفاقا همش‌جلوی چشممی

همش تو فکرتم همش با فکر تو زندگی میکنم

فکرنکن چون نمیگم و به روی خودم نمیارم همه چی خوبه ها!

نه!

فقط من یاد گرفتم یواشکی دوست داشته باشم

یادگرفتم دلتنگیامو خودم تحمل کنم

یجوری که نه تو بفهمی نه بقیه

من دارم باتو،تویِ سرم زندگی میکنم

نفس میکشم!


http://uupload.ir/files/4xch_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B5-%DB%B2%DB%B1_%DB%B2%DB%B3-%DB%B1%DB%B3-%DB%B4%DB%B7.jpg

♥ سه شنبه 1 خرداد 1397 ساعت 08:22 ب.ظ توسط Ftme نظرات()