و گاهی از خدا دل میكنی یا نه ؟
تو هم وقتی كه از مشروب ِ شعر و شور می نوشی
به دنیا حرف ِ بد بد می زنی یا نه؟
به درد آبستنی یا نه؟
تو هم دیوانه ای آیا ؟
برای سوختن پروانه ای آیا ؟
تو هم وقتی كه می رقصد به روی گونه ات اشكی
دچار ِحسرت ِ یك شانه ای آیا ؟
به مردن قانعی آیا ؟
منم مثل توئم ، آری
اسیر روزمرگی های تكراری
منم مثل تو
خورشیدم كبود از تركه ی شب شد
گرفتارم، گرفتار ِ گرفتاری
اسیر ِرنج اجباری
دلم تنگ است از دوری
بمیرد كاش این لحظات ِ رنجوری
عجب سخت است اندوه ِضخیمی در دلت باشد
و با این زخم ِمهلك باز مجبوری بخندی كاملا زوری
من از این خنده بیزارم
همیشه پشت ِ خنده گریه می بارم
پر از اشكم،
پر از آهم،
پر از سرگیجه ی مزمن و
دارم گیج گیجی واژه می كارم درون ِ شعر ِ تبدارم
تو از حال من آگاهی
تو میدانی چرا بد می شوم گاهی
كه انگاری به روی بخت ِ من یك بختك افتاده
منو یك مشت فكر ِ درهم و واهی
از این دردم نمی کاهی ؟
کاش بشه وقتی که داری ور میری با گوشیت
دستت بره رو اسمم
کاش بشه آخره قِصه برسم یه جایی که بگم دیدی تونستم
کاش بشه راهت بخوره رد شی از این دور و ورا
یه سَری بهم بزنی
با اینکه خُرد شدم ، دوست دارم بشکنی تو
میدونی گرده زمین
نزار زندگی برام بیشتر از این سخت بشه
یه کم به خودت بیا فک کنم وقتشه
از آسمون سنگ بیاد حتی اگه جنگ بشه
دلِ من تو رو میخواد میدونی حقشه
نزار زندگی برام بیشتر از این سخت بشه
یه کم به خودت بیا فک کنم وقتشه
از آسمون سنگ بیاد حتی اگه جنگ بشه
دلِ من تو رو میخواد میدونی حقشه
نمیدونی از دست خیابونا چی میکشم
اگه نیای کلِ این شهرو به آتیش میکشم
توو کل این دنیا زورت به من رسید فقط
اگه نیای به خدا میگم که نگذره ازت
بهش میگم دوست دارم
شاید اون باور کنه
شاید یه کاری کنه ، توئه مریضو آدم کنه
دلم ازت واقعا پره ، دلت مثل آهن شده
اول تویی آخر خودت
نزار زندگی برام بیشتر از این سخت بشه
یه کم به خودت بیا فک کنم وقتشه
از آسمونه سنگ بیاد حتی اگه جنگ بشه
دل من تو رو میخواد