امروز حالم خیلی بد بود
امتحاناتو درحد قبولی پاس کردم گمونم!
معلما بم مستمر نمیدن...
و خب بگذریم دلیل حال بد من به این چیزا مربوط نیست
اون لرزا و گرم نشدنا ادامه پیدا کرد
اینقد زیاد شد که دیروز نتونستم برم مدرسه
بگذریم امروز تا یه ساعتایی خوب بودم
از یه جایی به بعد مخم داشت نابود میشد
چشام شدیدا میسوخت
اعصابم بهم ریخته بود
بی خوابی بالاخره داشت بهم فشار میاورد
یه رب خوابیدم بیدارشدم باز میسوخت
دست و صورتمو با اب سرد شستم
بازم خوابم میومد
دوباره خوابیدم بازم حالم تغییری نکرد
دیگه وقتی از پانسیون برگشتم خونه گفتم یه ساعت میخوابم بعد درس میخونم
ولی تا دو ساعت بعدشم نتونستم بیدارشم
خیلی حال بدی بود
میشه گفت تا نیم ساعت پیش اینجوری بودم الان بهترم
خب از چی بگم براتون؟
شاید باورتون نشه ولی هروقت ان میشم تگ روی عکس دختره رو چک میکنم
نمیدونم چرا ولی فک میکنم که میره و اسمشو از رو عکس دختره برمیداره
دلم میخواد یه چی بکوبم تو کلش بگم به خودت بیا
حداقل یکم از داداشت یاد بگیر!
چقد عاشق مهدیه بود!
چرا تو نصف اون عشقو به من نداری؟
بگذریم
به پست بعدی بنگرید!
(فردا میذارم)
یه وب دیگ زدم که توش از روزمرگی هام بنویسم
بدون عشق! بدون نوشتن از هر چیز ناراحت کننده ای
یه چیزی تو مایه های وب لبخند میزنم
خیلی وبشو دوست دارم
نویسندشو بیشتر !
ولی خب فلا وقتشو نداشتم و پاکش کردم
حتما چند ماه دیگه اینکارو میکنم
راستی نشد که پای گیاهخوار بودنم بمونم
آخه میرفتم پایگاه مطالعاتی
مامانم نمیتونست غذای جداگانه درست کنه برام
گفت کار منو سخت نکن بعد کنکورت هرغلطی خواستی بکن
و منم قبول کردم
چند وقتیه که دیگه کنترل تمرکزمو ندارم
دیگه نمیتونم به سوالای بی جوابم بگم منتظر بمونین
نمیتونم بگم من درس دارم تمومش کنین دیگه
انگار سه چهار نفر تو ذهنمن که دورم جمع شدن
همشونم بام دعوا دارن
یکی یکی هرچی سوال به جوابه با لحن داغونی بم میگن
یه جوری میشم که دلم میخواد بزنم زیر گریه
خب چرا اینجوری شدم؟
چند وقت میشه از رفتارای سردش میگذره
و خب درسته با رفتاراش بهم میریزم
از اینکه تکلیفش با خودش مشخص نیست
که میخواد چیکار کنه
که فازش چیه
که حسش چیه
ولی گفتم اینم درست میشه!
هیچی دست من نیست
پس نباید از دست خودم عصبانی باشم
ولی چند روز پیش اون دختری که رو عکساش تگش میکرد باز تگش کرد
ولی اینبار فرق داش
قبلا لا به لای بقیه اسما تگ میشد
ولی الان دیگه دختره جدا تگش میکنه
فک کنم بعد مهدیه این میشه دومین دختری که حالا دارم بش حسودی میکنم
من آدم حسودی نبودم! چرا اینجوری شدم؟
خلاصه رفتم از یکی که منو نشناسه ولی اونو بشناسه پرسیدم
که این نیلوفر کیه؟
گف فالوش کردی؟
گفتم آره
گف خب الان همه پسرا ک تو پیجشن بت ریکوئست میدن
گفتم چرا؟ گف این جزو جک و جنده هاست!
یه لحظه رفتم تو شوک
با خودم گفتم ینی حالا دیگه با اینجور ادما میگردی؟
ینی حالا با چنین آدمایی حرف میزنی
3 4 روزه دائما دارم میلرزم... دائما
یه پتو میپیچم دورم و میچسبم ب بخاری تا گرم شم
ولی گرمم نمیکنه
همش به خودم میگم بش فکر نکن ولی اینقد ضعیف شدم که توان مقابله با افکارمو ندارم
میدونین طرف راجب دختره بم چی گفت؟
گفت ازیناس که 50 نشونش بدی میفهمی چقد گشنس!
گفتم لابد دختره بت رو نداده اینجوری راجبش میگی
گفت من بمیرم نزدیک چنین ادمایی نمیشم
گف تو کی هستی میشناسمت؟چرا امار اینو میگیری؟
گفتم حاجی اینجایی نیستم منو نمیشناسی
ولی به کسی نگو من ازت چنین سوالی پرسیدم خب؟
گفت برو بابا حوصله رسوایی اینارو ندارم
خیالم راحت شد چیزی نمیگه
و از اون روز من همش با خودم میگم
کاش حداقل طرف یکی میرفتی که به شخصیتت میخورد :)
و کلی سوال دیگه ...
من کی باشم ادما رو قضاوت کنم؟!
خدا جونم داری چیکار میکنی؟
به کجا چنین شتابان؟
خب اینم از استوری امشبش ک کلی ذهنمو درگیرتر کرد
پ.ن : ببخشید اگ تاره
خب شاید یسری چیزا مربوط به قبلی باشه یسریاشم فقط افکار این چن روز من
بازدیدا داره وحشتناک میره بالا
نمیدونم باید بترسم
یا اینکه خوشحال باشم که نوشته هام براتون جذابه!
ادامه مطلب
دیشب ادبیاتمو میخوندم که رسیدم به درس نهم
درس نهم خیلی داغون بود و من خیلی خسته شده بودم
قیافه شریعتی با اون لبخند و نگاه مزخرفش زل زده بود به من
مث دیوونه ها بش گفتم بهم نگاه نکن اه
اونم نمیفهمید که لج کرده بود
منم برای اینکه دوباره چشم تو چشمش نشم
با عصبانیت براش عینک کشیدم
بعدش لبشو پررنگ کردم مث رژ بشه
دیدم کلش خیلی داغونه ! کچل خان!
براش عمامه کشیدن
بعد گفتم یه چیزی نیار داره که خاص تر بشه
پرسینگ لب براش گذاشتم!
رفتم گوشیو به بهونه کار درسی گرفتم که استوریش کنم
( بقیشم ادامه نوشتم )
ادامه مطلب
این روزا وقتی یادت میوفتم
میگیره این قلبم
توی خاطره هام دنبال تو میگردم
خودت بگو نباشی میمونه
چی از من با همه میجنگم
آخ نمیدونی چقدر درد میکنه
این جای خالیت
دست بردار بیخیال دل کندن از تو کار ما نیست
همش رد میشی از سرم مث سایه باهامی
اینجوری نکن با من تو که میدونی من چقدر دوست دارم
نامرد بیا بسازیم این دیوونه رو با هم دوباره با هم
اینجوری نکن با من تو که میدونی من چقدر دوست دارم
نامرد بیا بسازیم این دیوونه رو با هم دوباره با هم
هرچیکه اومدم جلو تو دور شدی از من نمیدونم
کجای راهو اشتباه رفتم
از اینکه از دستت بدم از اینکه تنهام کنی میترسم
اینجوری نکن با من تو که میدونی من چقدر دوست دارم
نامرد بیا بسازیم این دیوونه رو با هم دوباره با هم
اینجوری نکن با من تو که میدونی من چقدر دوست دارم
نامرد بیا بسازیم این دیوونه رو با هم دوباره با هم
دیشب داشتم درس میخوندم
حدودا سر حرفم موندم و احساساتم نسبت بهش کاملا تحت کنترلمه
ولی فکرم نه
داشتم صداشو تو سرم پخش میکردم
به شیوه بالا پایین رفتن صداش فکر میکردم
دوره تناوب و اینا رو کار میکردم که تو فصل مثلثاتمون اومده
و یهو فکرم درگیرش شد
احساس کردم صداش متناوبه
تصورش کردم و لبخند زدم
یه مرور سریع کردم خاطراتمو و گفتم چقد دیوونه ای آخه :)
میخواین چیکار کنین؟
از هدفاتون بگین!
یه جایی از زندگیت باید این سوالو از خودت بپرسی
حداقل قبل اینکه دیربشه!
آدمی نیستم که به صدای هرخواننده ای گوش کنم
معمولا یا یکی برام یه آهنگ میفرسته تا با اون خواننده آشناشم
یا اینکه یه جا صداشو میشنوم و خوشم میاد
در ادامه میخوام از خواننده هایی که امسال باهاشون آشنا شدم بگم
و دوتا آهنگ قشنگ از هرکدومشون پیشنهاد کنم
یه آهنگ براتون گذاشتم
ولی خب به مشکل خورد و اینا
پروانگی از پویان اعتصامی
حتما دانلود کنین و بگوشین قشنگه
ادامه مطلب
امروز تصمیم گرفتم که تلگراممو پاک کنم
دیگه هم اینستا آن نشم
البته آن میشما ولی خیلیییییی کم
ولی مهم اینه که دارم یه تغییر ایجاد میکنم
و اینکه بعد چندماه از امروز رسما گیاهخوار شدم
عاشق تصمیمای یهوعی ام
ولی خب معمولا نمیتونم پاش وایسم
امیدوارم اینبار فرق کنه
موفق باشم
بدرود
به یه جا رسیدم نمیدونم تکلیفم با خودم چیه
فک کنم این خودش یه برزخه!
طبق معمول ادامه ثبت کردم
ادامه مطلب
سلام
قبل از نوشتن از دوستای عزیزم که شب یلدارو بهم تبریک گفتن تشکر میکنم
واقعا فکرشو هم نمیکردم که به یادم باشین و خیلی خجالتم دادین
امیدوارم بتونم لطفاتونو جبران کنم
خیلی شرمندم که کامنتا رو جواب ندادم
حتما در اسرع وقت به وبتون سرمیزنم و جوابتونو میدم
آها تا یادم نرفته در جواب دوستی که خواسته بود به آقای مجهول
(همچین مجهولم نیست میشناسینش دیگه! :/ ولی دوس داشتم بگم مجهول)
گفتم که بنویسه و برام بفرسته تا اینجا قرار بدم
البته مشخص نکرده بودی راجب چی بنویسه اینو حتما بگو ولی خب فکر نکنم بنویسه!
خب بقیشم میذارم ادامه مطلب
ادامــهـ