در مورد جنگل زدایی در آمازون. قضیه ازونجا شروع میشه که آلان گارسیا، رئیس جمهور پرو، طی یه سخنرانی از کارآفرینان آمریکایی میخواد که بیان و در پرو سرمایه گذاری کنن. یه قراردادی هم این بین بسته میشه. بعد ازون، متوجه میشن که در جنگل آمازون مخازن نفت وجود داره، مردم بومی از دادن زمین ها امتناع می ورزن، اما گارسیا میاد میگه ما زمینو از شما میخریم و پولشو بهتون میدیم. یه سری قبول میکنن و خلاصه با یه پول اندکی سر مردم کلاه میذارن و استخراج نفت و خاک و ... توی آمازون اغاز میشه. اینجاست که پیزانگو، که رییس این قبیله های بومیه ( رییس که نه، در واقع کسیه که حرفشونو به دولت میرسونه) میاد میگه بابا این پولی که بهتون میدن، دو ساله سه ساله، بعدش پول تموم میشه ولی شما محل زندگیتونو از دست دادین، محل کسبتونو از دست دادین، اینا کل جنگلو نابود میکنن. خلاصه که یه جنبشی راه میفته، تمام مردم بومی که جمعیتشون زیادم بود راه میفتن راهپیمایی میکنن، گارسیا باز میاد سخنرانی کنه که جوو بخوابونه، میگه که آمازون فقط مال شما نیست، متعلق به تمام مردم پروئه و حق اعتراض ندارین. این پیشرفت به سود تمام کشوره. یه مدت اروم میشن ولی باز دوباره اعتراضات شروع میشه. تا جایی که جاده ای که از امازون رد میشه رو میان میبندن. صدها کامیون تو جاده متوقف میشن، و اینجاست که دولت خطرو حس میکنه. سریعا جلسه تشکیل میدن، پیزانگو میره ، میگن چی میخوای؟ میگه تمام قوانین این قوانینی که برای تصرف امازون نوشته شده باید لغو بشه. چند روز صحبت میکنن، به نتیجه نمیرسن. در اخر پیزانگو میگه تمام قوانین هم نه، شما اگه فقط قانون 1090 که مربوط که جنگل زدایی هست رو لغو کنید، ما از ثانیه ی بعدش از اعتراض دست میکشیم، جاده رو آزاد میکنیم، و مثل اینکه جلوی خطوط گاز رو هم گرفته بودن، میگن اونم ازاد میکنیم. هیچی این اصلاحیه میره تو مجلس، اونجا گارسیا میاد و یه دروغ شاخدار میگه، میگه که اگه ما حتی یه ویرگول از این قوانین رو تغییر بدیم، قرارداد تجارتمون با آمریکا به هم میخوره. در صورتی که این دوتا قضیه کاملاٌ بی ربط به هم بودن و حالا اونجا میاد و تحریک میکنه مجلسو خلاصه. بعد به رای میذارن، هنوز اول جلسه س و همه نیومدن، همه تو صندلیاشون ننشستن، در عرض یک دقیقه رییس مجلس میگه اگه نشینین دیگه رایتون حساب نمیشه، بدو بدو میرن ولی بازم همه نمیرسن که رای بدن و در نهایت قانون لغو نمیشه. اونجا اعتراض میشه، میگن اگه مردم امازون بفهمن اینجا چه اتفاقی افتاده تبعاتش گردن شما هم هست. اقا ازون طرف هم مردم خبردار میشن که قانون لغو نشد. مجلس به لغو این یه دونه قانون هم رای نداد. اینجاست که دیگه آشوب شروع میشه، پلیس میره اونجا میگه باید جاده رو ازاد کنین ، اینم بگم پلیس قبل از این هم رفته بود، مردم گفتن ما طرفمون دولته نه پلیس، و این یه مسئله سیاسیه نه امنیتی. و یه تفاهم نامه هم با پلیس میبندن که نه اونا به پلیس اسیب بزنن نه پلیس به اونا. اما به اینجا که میرسه مردم عصبانی میشن، 38 تا پلیس که محافظت میکردن از اون شرکت استخراج نفتو میگیرن، با اینکه رهبر گروه بهشون میگه بابا این راهش نیست ولی مردم از کنترل خارج میشن. بعد پلیس حمله میکنه چند نفر زخمی میشن، با وجودی که فقط زخمی شدن و نمردن، چند نفر اونجا فریاد میزنن که شما دارین ما رو میکشین، درگیری شروع میشه و در نهایت 15 تا بومی و 11 نفر از نیروهای پلیس کشته میشن. دیگه بلبشویی میشه که بیا و ببین. ولی جالبش اینه که توی اخبار رسانه همه جا، فقط از کشته شدن 11 تا پلیس صحبت میشه. هیچکس نمیگه که خود پلیس اول تیراندازی رو شروع کرده و فک میکنم اونجوری که من فهمیدم مردم حتی اسلحه هم نداشتن و وقتی درگیری شدت میگیره از همون اسلحه های پلیسا میدزدن. این وسط اتفاقات زیادی میفته که باید خودتون ببینید. حرف هایی که واقعا باید ثبت بشه تو تاریخ.
نتیجه ی نهایی این میشه که نه فقط قانون 1090، بلکه تمام قوانین لغو میشن.
کمیسیون تشکیل میشه، اوه یه دعوایی میشه که بیا و ببین. ولی اونجایی که یه خانومی
بلند شد گفت شما با لغو یه بند، میتونستید تمام این دعواها رو خاتمه بدین، اما دستتون
رو در خون غلتوندیدن. فک میکنم اینجا نخست وزیره که عصبانی میشه حرفای بدی میزنه،
میگه تو به من میگی دستم توی خونه، این اهانته به من، ولی غائله ختم میشه. گارسیا
هم دوباره میاد یه حرفایی میزنه، واقعا ادم یاد رئیس جمهورای خودمون میفته. ولی با
وجود لغو قوانین در عمل به اینچیزا توجه نمیشه. امازون همچنان درحال جنگل زداییه،
بسیاری از مناطق بخاطر نشت نفت اب سالم اشامیدنی ندارن، درصد کادمیوم و سرب توی
خون مردم بومی به شدت بالا رفته، ماهی ها نابود شدن، غذا کمیاب شده و مردم دارن
ذره ذره جون میدن و هنوز هیچی به هیچی...
در این جریانات چیزی که برام خیلی جالب بود مغلطه و طرز حرف زدن گارسیا بود. و
اگه بخوام یک نفر رو مقصر تمام قضایا بدونم قطعا شخص گارسیاست. و اینکه رسانه
چقدررررر با افکار مردم بازی میکنه و قضیه رو کاملا بر خلاف چیزی که هست نشون
میده.
در ادامه بگم که فهمیدم آلان گارسیا همین ۱۷ آوریل ۲۰۱۹، یعنی ۲۸ فروردین ۹۸ خودکشی کرده، برای یه فساد مالی پلیسا اومدن دستگیرش کنن که دقیقا پیش پای پلیس یه گلوله تو مغزش خالی میکنه و تمام.