ساعت 10 شب است
همه خوابیده اند
و من تنهای تنها توی اتاقم نشسته ام
و به تو فکر می کنم
اگر بگویم حالم خوب است دروغ گفته ام
چون سرگردانی روح من درمان پذیر نیست
و من می دانم که هرگز به آرامش نخواهم رسید
در من نیرویی هست ، نیروی گریز از ابتذال
و من به خوبی ابتذال زندگی و وجود را احساس می کنم
و می بینم که در این زندان پایبند شده ام
من اگر تلاش می کنم برای این که از اینجا بروم
تو نباید فکر کنی که براى من دیدن دنیاهای دیگر
و سرزمین های دیگر جالب و قابل توجه است نه !
من معتقدم که زیر آسمان کبود
انسان با هیچ چیز تازه ای برخورد نمی کند
و هسته زندگی را ابتذال و تکرار مکررات تشکیل داده
و مطمئن هستم که برای روح عاصی و سرگردان من
در هیچ گوشه دنیا پناهگاه و آرامشی وجود ندارد.
#فروغ_فرخزاد
"از نامه های فروغ به همسرش پرویز شاپور"