فکر کنم دو روز پیش بود که تصمیم گرفتم قرص بخرم
از اونجایی که قرص های آرامشبخش معمولا بدون نسخه فروخته نمیشن
دنبال اسم هاشون نرفته بودم تا اینکه فهمیدم زاناکس بدون نسخه فروش میره
خلاصه به دوستم گفتم میخوام بخرم
گفت حق ندارم اینکارو کنم
بهش گفتم دیگه نمیتونم و هیچی آرومم نمیکنه خب
گفت قرص نه
گفتم خب تو یه چی بگو آرومم کنه خوبم کنه
گفت منو بزن ...
خلاصه تا داروخونه بام اومد و رفتیم بخریم
ولی یارو گف نداریم و تابلو بود داره و نمیخواد بم بده
یه جورایی ناراحت شدم ولی خب رفتیم دیگه
روز خوبی نداشتم و اصلا خوب نبودم
راستش این روزا خیلی بی محلیاش بم بیشتر شده
قبلا اگه بیو تلگرامم رو عوض میکردم اینستا ی استوری میذاشت
و من اونجا جوابمو میگرفتم یا حالا یه جای دیگه
اگه حرکتی میزدم جوابمو میگرفتم
ولی الان انگار نیستم انگار تبدیل ب ی روح شدم
انگار مردم و از مرگم گذشته و دیگه آروم شده و برگشته به زندگیش
ولی این فرق داره من هنوز زندما نمردم
شماها که غریبه نیستین بی تفاوتیشم داره جونمو میگیره
شبای قدر نوشتم نمیبخشمت ولی انگار اصلا ندید
راستی بهتون گفتم تولدم رو بهم تبریک گفت؟
گفت بهترینا رو برات دعا میکنم
به نظرتون چی باید بهش میگفتم؟
جالبه هنوزم ازش مینویسم اما نه اون میخونه نه حال من بهتر میشه
بگذریم قرار بود ازدوچرخه بگم
گفتم با هیچی آروم نمیشم اما دوچرخه سواری آرامش جدید منه نمیدونم میشه اسمشو گذاش آرامش؟
دیشب با دختر عموم رفتم دوچرخه سواری
اولین بارم نیست که چند ساعت دوچرخه سواری میکنم
ولی این یکی خیلی فرق داش
سرعت و صدای آهنگ و خاطرات و چشم بسته ترکیب خوبی میساخت
درد تو کل وجودم میپیچید ، سرم ، ستون فقراتم ، پاهام و ...
و صدای آهنگ تو سرم که میگفت :
یادمه یه روز فکر میکردم تا آخر عمر دارمت
چشامو میبندم و با سرعت بیشتر رکاب میزنم
ب درک اگه الان ماشین یا موتور یا یه دیوار جلوم سبز میشه
صدای خندت میپیچه تو سرم و اشکام میاد
نمیدونم خودمو باید فحش بدم یا این دنیارو
یه نگاه میکنم به آسمون پر ستاره و میگم
خدایا داری میبینیا که چقدر کم اوردم ، چیکار باید کنم؟
درد داره بم آرامش میده و من نمیدونم واقعا درد آرامشبخشه یا من دیوونه شدم؟