پرویز من برای خوشبخت بودن به وجود تو احتیاج دارم

من تو را با هیجان یک عشق مقدس و پکی دوست دارم.

عشقی که تصور نمی‌کنم در دنیا نظیری داشته باشد

پرویز چه فایده دارد اگر یک بار دیگر به تو بگویم که تو را می پرستم

تو را به راستی می‌پرستم مگر تو خود این را نمی‌دانی؟

پرویز به من بگو با تنهایی چه می‌کنی برای من بنویس غذا چه می‌خوری و برنامه زندگی‌ات چیست.

پرویز من دیگر هرگز از تو جدا نمی‌شوم

این آخرین بار است من تنهایی را دوست ندارم

زندگی من با عشق تو توام شده و وجود توست که سیاه و تاریک می‌شود

نمی‌خواهم نامه‌ام را تمام کنم مهران از اتاق دیگر مرا صدا می‌زند

ولی من نمی‌خواهم این آخرین وسیله‌ای را که برای تسکین دردهای خود در دست دارم

ازدست بدهم

پرویز برای من نامه بنویس آنقدر بنویس که خسته بشوم

هر روز بنویس این آرزوی من است

و تو اگر مرا دوست داشته باشی به آرزوی من توجه خواهی کرد.

پرویز من از فردا مرتب برای تو کاغذ می‌نویسم و جریان زندگیم را به طور مفصل شرح می‌دهم

و از تو هم همین انتظار را دارم

اگر نامه‌ی امشب من بد خط و کثیف است مرا ببخش

زیرا آنقدر خسته هستم که اگر فکر و خیال تو راحتم می‌گذاشت

کنون در خوابی فرو می‌رفتم که انتهای آن فردا شب باشد.

پرویز بوسه های مشتاقانه‌ی مرا بپذیر .

به امید دیدار

#فروغ‌‌‌_فرخزاد

"از نامه‌های فروغ به همسرش پرویزشاپور"


http://uupload.ir/files/g6kf_photo_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B8-%DB%B0%DB%B6-%DB%B2%DB%B2_%DB%B1%DB%B2-%DB%B5%DB%B4-%DB%B3%DB%B5.jpg


♥ دوشنبه 4 تیر 1397 ساعت 12:20 ب.ظ توسط Ftme نظرات()