مثل اینه که خسته از کلمه
به کسی نامهای سفید بدی!
به کسی که رسیده آخر خط
وسط گریههات، امید بدی
داری از هوش میری از سردرد
توی لبهات باز حس داری
باز لبخند میزنی به چشاش
که نفهمه که استرس داری
خواب و بیدار بودنت زجره
همه ی زندگیت کابوسه
اون ولی قول داده توو شعراش
برمیگرده به آخرین بوسه