دیشبم مث شبای دیگه سخت دلتنگ شدم

ولی این دلتنگی یه جنس دیگه داشت

یاد شبایی افتادم که حالم خوب نبود

همون شبایی که با تمام وجودم سعی میکردم نفهمی حالمو

اون شبا که ازت ناراحت میشدم و میرنجیدم

اون شبایی که فکر نداشتنت دیوونم میکرد

کم پیش میومد متوجه بشی

ولی وقتایی که میفهمیدی دعوام میکردی که گریه نکنم

وقتی میفهمیدی دلت نمیخواست با ناراحتی بخوابم

یادته ازت پرسیدم

اگه من نباشم حالت خوب میشه؟

چیکار کنم تا حالتو خوب کنم؟ چیکار کنم تا درس شه؟

بت گفتم بخدا راضی نیستم وجودم اذیتت کنه ها

یادته بت گفتم تو برام با ارزش تر از خودمی؟

بم گفتی تو خوب باش همیشه باش؟

مگه میشه نباشی و خوب باشم؟

مگه میشه اینجوری بی توجهیتو ببینم و خودمو بزنم به اون راه؟

ببین چند ماهه دارم همش گریه میکنم!

لنتی من همونم که دوست نداشتی با ناراحتی بخوابه ها

همونی بودم که میگفتی حال بدت ده برابرش ب من منتقل میشه

شب همه اینارو باز مرور کردم و باز دیدم تو اون آدم نیستی

داشتم میترکیدم و نیاز داشتم آروم شم

دلم میخواست داد بزنم و بگم خدایا من چرا آروم نمیشم

با کلی مصیبت و بدبختی خوابیدم

ولی اومد تو خوابم

وای از همیشش مهربون تر بود

بغلش کردم دلم میخواست بغلش گریه کنم

دلم میخواست شرو کنم به مشت زدن بهش

بزنمش و جیغ بزنم بگم ببین با کسی که دوستت داش چیکار کردی!

دلم میخواست اینقدر بزنمش که آروم شم

ولی حتی تو خوابمم دلم نیومد و فقط بغلش کردم

اینقدر خواب خوبی بود که

اید ساعت 6 برای درس خوندن بیدار میشدم

ولی تا ساعت 10 و نیم دل از خواب نکندم

ولی وقتی بیدار شدم و اومدم اینستا این استوریو ازش دیدم

بعد به خودم گفتم چقدر احمقم !

ینی فقط منم که حسرت همه چیو میخورم؟

تو کی وقت کردی اینقدر مغرور و بی احساس بشی؟

کی وقت کردی اینقدر عوض بشی آخه ...


http://uupload.ir/files/wek_5.jpg



♥ پنجشنبه 7 تیر 1397 ساعت 09:02 ب.ظ توسط Ftme نظرات()