دیشب ادبیاتمو میخوندم که رسیدم به درس نهم
درس نهم خیلی داغون بود و من خیلی خسته شده بودم
قیافه شریعتی با اون لبخند و نگاه مزخرفش زل زده بود به من
مث دیوونه ها بش گفتم بهم نگاه نکن اه
اونم نمیفهمید که لج کرده بود
منم برای اینکه دوباره چشم تو چشمش نشم
با عصبانیت براش عینک کشیدم
بعدش لبشو پررنگ کردم مث رژ بشه
دیدم کلش خیلی داغونه ! کچل خان!
براش عمامه کشیدن
بعد گفتم یه چیزی نیار داره که خاص تر بشه
پرسینگ لب براش گذاشتم!
رفتم گوشیو به بهونه کار درسی گرفتم که استوریش کنم
( بقیشم ادامه نوشتم )
بار دومه که دارم این مطلبو مینویسم
میهن بلاگ عزیز لطف کرد و اول که ادامه مطلبمو کامل درج نکرد
بعدشم ادامه مطلبمو کلا حذف کرد!
پس احتمال خیلی خیلی زیاد خیلی چیزا از قلم می افته
و کلیت موضوع یکیه ولی اصلش فرق میکنه
خب داشتم میگفتم
هر وقت وارد اینستا میشم اول استوری بعضیارو چک میکنم
مث خودش! داداشش! دوستش! دوست دوستش (علی اکبر) این یکی مث داداشمه
و خب سلبرتیا و چن تا پیج وگان و این چیزا
معرفی کردم که علی اکبر کیه
کسیه که علیرضا خیلی ازش بدش میاد و اونم از علیرضا بدش میاد
علیرضا بم گفته بود بین اون و علی اکبر یکیو انتخاب کنم
منم مطمئنا اونو انتخاب میکردم
و خب کردمم
و تو مدتی ک با هم بودیم چون نمیخواستم دل اونو شکسته باشم هرازگاهی بش پیام میدادم
در حد چطوری و این چیزا گاهی هم نظر راجب یه موسیقی
کاملا عادی!
من نیتم جدا خواهرانه بود و میدونستم اونم نیتش برادرانه بوده
ولی خب وقتی یکیو دوس داشته باشی روش حساس میشی دیگ
شایدم علیرضا چون دوسم داش نمیخواس باهاش حرف بزنم
بگذریم
بعد کات کردنمون حرف زدنمون با هم بیشترشد
البته بیشتر با رلش
و یبار باعث دعواشون با هم شدم!
بعدش دیگه ترجیح دادم با هیچکدومشون حرف نزنم
کمپلت من مانده ام تنهای تنها!
خیلی خوشحالم که اون هیچوقت طعم تنهاییو نمیچشه
چون به نظرم همیشه دورش پره
هیچکسم که نباشه داداشش هست و این خیلی خوبه
منم وقتی دلم گرفته فقط میتونم بیام اینجا و همشو خالی کنم
همشم ن!
خب اصلا راجب اون نبود این موضوع
راجب من بود ک به علیرضا پی ام دادم
وقتی استوری میزنه حوصلش سر رفته
مثل یه فرصت طلایی برام میمونه که باهاش حرف بزنم
حالا هرچقدر کار داشته باشم
و اینبار تو استوریش خواسته بود بهش لقب بدن
از طرز پیام دادن دخترای اطرافش حالم بهم میخوره
اینکه اینقد باهاشون صمیمیه!
نمیدونم شایدم من اشتباه فکر میکنم!
ازش پرسیده بودن رلی؟
گفته بود نه
نمیدونستم باید خوشحال باشم از اینکه بعد من کسی تو زندگیش نیست
یا ناراحت باشم از اینکه حالا دخترا میدونن و میتونن نزدیکش بشن
ب لقبایی ک بهش داده بودم فکر کردم
اولیش دنیام یا my world بود
بعد شد معجزه
بعد زرسی که ترکیب خرسی و زرافه بود
بعدش شنقل که البته از این خیلی بدش میاد
ولی من همیشه برای اینکه حرصشو دربیارم میگم
وقتی حرصش میگیره خیلی بانمک میشه
و اخرین لقبی ام ک بهش دادم لورازپام بود
بگذریم براش نوشتم شنقل و جواب داد اه
منم ریپ زدم و گفتم زرسی هم هست
اینستام مشکل پیدا کرده وگرنه پیامارو مو به مو مینوشتم
از فینگلیش حرف زدن بدم میاد و میدونه
ولی از وقتی کات کردیم کلا فینگلیش میحرفه
هیچکس از اینکه پیامشو دیر جواب بدن خوشش نمیاد
و خب وقتایی ک نتش ایراد نداره و جایی نیست دیر جواب میده!
خودش میدونه چقد بدم میاد! یبار دعوا کردیم!
خلاصه که حرف زدن ادامه پیدا کرد
ولی خب من جدا میخواستم زود تموم کنم برم
ی جوری بام حرف زد
انگا ازم کلافس
انگار یه پیله مزاحمم
انگار میخواد تیکه بندازه
انگار میخواد بگه من خیلی خوبم و تو ...
خیلی اعصابم بهم ریخت و منم رفتار خوبی نشون ندادم
وجدانا خیلی ناراحت شدم خیلی
ناخواسته تیکه دار حرف زدم
ولی شک دارم حتی یکیشونم فهمیده باشع
ولی خب بار اول نیست که قلبمو میشکونه ک
بودن با اون و دوست داشتنش
یه قلب از جنس الماس میخواد
و اون اینقدر قلبمو تو اتیش و شرایط سخت قرار داده
که الان یه قلب از الماس دارم
تهشم که عذرخواهی کرد گفتم لازم نبود
تا پاسی از فردا شبش حتی پیاممو سین هم نکرد
طرز برخوردشو ربط داد ب اینکه دست خودش نبوده
حتی توضیحم نداد ک از دلم در بیاره
خب مهم نیس براش دیگ
دیشب ی ایموجی فرستاد و منم با ی ایموجی جوابشو دادم
دیگه یادم نیست چی نوشته بودم!
یادم اومد مینویسم
فلا