فکر کنم آخراشه دیگه کارم تمومه ، خودمو نمیشناسم هیچی ازم نمونده
در و دیوار قهرن با من بیا بهشون بگو تقصیر من نبود
یه روزی حقمو از این دنیا میگیرم بیا که آرزوام بدون تو میمیرن
هیچ جایی بدون تو انگا جا نیست تموم خیابونا بهونتو میگیرن
از تکرار روزای مثل هم خستم کاش نمی دیدمت توئه بی عاطفه رو اصلا
همه چی واسم یه حس غریبی داره از این پیرمرد تو آئینه میترسم
گذشته از سرم هیچی مهم نی واسم دروغ میگم با خودم دیگه تو مردی واسم
گم میشم تو خاطرات اون روزا بازم الان همه منو با افسردگی میشناسن
شدم یه روانی که بدجوری رد دادم هر چی داشتم به پای تو به باد دادم
توکل این سالها همه زندگیم بودی لعنت به چشمات که نمیرن از یادم
روحمه دنیا دارم چشامو میبندم برگرد نزار اینا به اشکام بخندن