به یادتم هنوزم ...
برای ZADS  
خیلی خوشحالم از اینکه تو به دنیا اومدی؛ تو            دنیا فهمید که تو انگار نیمه گمشدم‏ی تو
زندگی خیلی خوبه چون که خدا تو رو داده            روز تولدم برام فرشتشو فرستاده
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
آورده دنیا یه دونه اون یه دونه پیش منه            خدا فرشته هاشو که نمی سپره دست همه
تو، نمی اومدی پیشم من عاشق کی می شدم            به خاطر اومدنت یه دنیا ممنون توام
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
              
خیلی خوشحالم - محمد علیزاده 
ارسال پست
نه چشمانت آبی بود
و نه موهایت شبیه موج ها....
هنوز نفهمیده ‌ام
دریا که می ‌روم
چرا ... یاد تو می ‌افتم !!!
پوریا نبی‌ پور
حال این روزای من به بمبست خورده ، بمبست اول رو توی اول تابستون تحمل کردم - یجورایی شدم مثل مایع (مایع بودن دلیل علمی نداره از خودم درآوردم) یعنی هر باری که به یه مانع برخورد میکنم سعی میکنم یجوری خودمو تغییر بدم و از اون مانع رد بشم - فکر کنم همه انسان ها مثل مایع داخل ظرف هستند ...
از بیرون تکون های زیادی میاد ولی باید به کاسه بچسبی (کاسه زندگی) بعضی موقع ها هم باید یه مقداری از خودتو از دست بدی !!!
بعضی مواقع باید سعی کنی به چیز که هستی قانع باشی و به هر شکلی که شده به خودت چیز رو اضافه نکنی (مایع) زیاد شدن خوب هست ولی نه به هر قیمتی ...
هعی ...
توی کاسه من ترک های زیادی هست - خداروشکر از این ترک ها هیچ آبی بیرون نمیریزه ، ولی یه ترسی برای من بوجود آورده ...
ترسی واسه از دست دادن مایع درونم ( فرصت ها ) - همیشه حواسم به این ترک ها هست.
کاش میشد یکی هم حواسش به ترک های ما بود. توی این دوره ای که ما زندگی میکنیم همه ترک دارن ترک های بزرگ ترک های کوچیک !!!
جالبیش اینجاست که بعضی از ترک ها رو هیشکی نمیبینه - ولی این ترک ها از درون ادمو داغون میکنه ، این ترک ها بدتر از ترک هایی هست که دیده میشه اخه کسی نمیتونه این ترک هارو درمان کنه  چون اصلا دیده نمیشه ...
بعضی ها ظرف های محکمی دارن - بعضی ها مایع قشنگی هستن - مایه گرانبها ، بعضی ها ...
زندگی مثل یه کاسه هست ...

این متن بالا رو نوشتم اصلا هیچ فکری هم درباره این که چی بشه نداشتم و فقط حسی نوشتم و هیچ نخوندمش ...
این متن رو میتونین ادامه بدین و هرچی دوست داشتین بنویسین و ادامه بدین .

خدایا واسه همه ادم های روی زمین حداقل هارو بده تا به بمبست نرسن ( بجز من - من نمیخوام )



طبقه بندی: احساس نویسی،
برچسب ها: احساس نویسی، بمبست، بمبست 2، خاطره نویسی، 20 مهر، احساسات، احساس نویس،
تاریخ : دوشنبه 20 مهر 1394 | 08:51 ق.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات

  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات