به یادتم هنوزم ...
برای ZADS  
خیلی خوشحالم از اینکه تو به دنیا اومدی؛ تو            دنیا فهمید که تو انگار نیمه گمشدم‏ی تو
زندگی خیلی خوبه چون که خدا تو رو داده            روز تولدم برام فرشتشو فرستاده
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
آورده دنیا یه دونه اون یه دونه پیش منه            خدا فرشته هاشو که نمی سپره دست همه
تو، نمی اومدی پیشم من عاشق کی می شدم            به خاطر اومدنت یه دنیا ممنون توام
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
              
خیلی خوشحالم - محمد علیزاده 
ارسال پست
نه چشمانت آبی بود
و نه موهایت شبیه موج ها....
هنوز نفهمیده ‌ام
دریا که می ‌روم
چرا ... یاد تو می ‌افتم !!!
پوریا نبی‌ پور
سلام ...
میخواستم از درد بنویسم خیلی وقته میخوام یه موضوع درباره درد بنویسم ولی نمیتونم ...
شاید دردی نداشته باشم که بشه نوشت - میخوام درباره دنیای که توش زندگی میکنم بنویسم.

بزارین اینجوری شروع کنم که توی دنیای که من زندگی میکنم یه روز عادی چجوریه ...
صبح از خواب بلند میشم صورتمو با اب صابون میشورم لباس های ورزشیم رو میپشم و 1 ساعت ورزش میکنم - توی این حال همه مردم رو میبینم که صبح دارن ورزش میکنن ( هیچکسی غمگین نیست  ) . یجوریه که انگار زندگی بدونه این ورزش اصلا شروع نمیشه !!! خوشحال و راضی میرم توی خونه - حموم میکنم به همه اعضای خانودم که با عشق دور میز صبحانه نشستند سلام میکنم .
بعد از این که صبحانه خوردم میرم دانشگاه ...
از خونه که میرم بیرون یکی رو میبینم که داره بلند بلند میخنده - با دیدن اون یه لبخند گنده ای روی صورتم میاد یعنی نمیشه صبحی شروع بشه و من با خنده شروعش نکنم. همه مردم دارن با عشق میرن سر کار همه عاشق کارشونن - عاشق زندگیشون (انگار همیشه عاشقن)
همینجوری دارم به همه سلام میکنم بعد از رفتنم همه دارن از زیبایی و خوش اخلاقیم حرف میزنن ...
اره درسته توی دنیای من همه خیابونا پر از ادمای شاد و خوشحاله - همه فقط یه بال کم دارن ، والا پرواز میکردند ...
همه مغازه ها خوشحال و سرخوش ، از این که یه روز دیگه اومده و میتونن کار کنند شکر گذارن - هیچکسی بیکار نیست - هیچکسی غمگین نیست - خدایا ممنونم...
بعد میرم توی مینی بوس راننده مینی بوس با لبخند تمام بهم میگه بیا تو عزیزم این مینی بوس بدونه تو حرکت نمیکنه !!!
همه چیز دقیقا سر وقت اتفاق میوفته - یعنی هیچ چیز غیره منتظره نیست ...
میرم سمت دانشگاه با آرامش تمام و بدونه بحثی راننده پولمو میگره و بقیشو بهم برمیگردونه و با جمله شگفت انگیز موفق باشی از من خداحافظی میکنه ...
میرم سمت دانشگاه...  انقدر این مردم خوبن که دوست دارم بقیه مسیر دانشگاه رو پیاده برم - دارم قدم میزنم قطره های بارون میخوره توی صورتم - واااای خدا من بهترین و خوشبخت ترین ادم روی زمینم ...
میرم تو دانشگاه اندازه استاد ها بهم احترام میزارن و همه دانشگاه منو دوست دارن یعنی نمیشه که حتی یک نفر هم بد منو بخواد ...
میرم توی کلاسی که عاشقشم و درسی که فوق العادست و استادی که نگم بهتره ...  بهترین استاد دنیاست ...
همه باهم توی یه سطح هستیم - توی دنیای که من زندگی میکنم فقر یه شوخیه خیلی بزرگه ...
استاد بهم درس میده و با خودکاری که دارم نکاتشو یادداشت میکنم !!!
همه مشتاق درس همه سوال میکنن تا بتونن از چیزی که هستن فرا تر برن ...

بقیه در ادامه مطلب ...
هیشکی به کسی حسودی نمیکنه همه به هم کمک میکنن تا پیشرفت کنن ...
یه روز عالیه دیگه هم توی دانشگاه تموم میشه - یه روزی که بهترین روز زندگیمه ...
با دوستام میرم بیرون - هنوزم داره بارون میاد - هیشکی از خیس شدن ترسی نداره - همه داریم فقط میخندیم ...    نمیدونم چرا ولی داریم میخندیم.
میرسم خونه جایی که ارمش توش موج میزنه - مادرم داره با عشق غذا درست میکنه - این غذا اگه سوخته باشه و ذغال هم شده باشه ولی باز هم خوشمزه ترین غذای دنیاست ...
میرم دور میز پدرم هنوز نمازش رو تموم نکرده برادرم هم داره از بارون لذت میبره ...
بعد چند لحظه همه دور میز جمع میشیم و بهترین غذای دنیارو با بهترین ادمای دنیا میخوریم.
هیچ مشغله فکری نداریم ، هیچ دغدغه ای نداریم، نه ترس از اینده داریم نه ترس از چیزی که هستیم. همه مثل کوه پشت همیم.
بعد از شام میشنم درسایی که از خوندنشون لذت میبرم رو میخونم ....
وااااااایییییییییییییییییییییییییییییییییییییی   هیچ کاری مثل این لذت بخش نیست. 
بعد ار مطالعه دوستم بیرون منتظرته بارون هم بند اومده میرین باهم دیگه بیرون و از این دنیای زیبا لذت میریم ....
موقع خواب سرتو میزاری رو بالش تا بخوای تا سه بشمار  صبح شده و باز هم یه صبح قشنگ دیگه ....

شمارو هم همرو به دنیای خودم دعوت میکنم و میگم چجوری باید بیاین فقط باید پاسپورت داشته باشن ...
پاسپورت هم گرفتنی نیست فقط باید شرایط زیرو داشته باشین :
  • هیچوقت دروغ نگیم حتی به شوخی 
  • عاشق همدیگه باشیم 
  • عاشق هر کاری که میکنیم باشیم 
  • عاشق خودمون باشیم 
  • خنده از روی لبمون کنار نره 
  • هر دعایی میکنیم برای بقیه بخوایم - در مواقع لزوم فقط خودمون 
  • دنیارو قشنگ ببینیم 
  • از هر چیزی کوچیکی تشکر کنیم 
  • درباره هیچکس قضاوت نکنیم 
  • خودمونو رو با هیچکس مقایسه نکنیم 
  • انسانیت رو اولویت قرار بدیم نه پول رو 
  • هیچوقت به کسی توهین نکنیم حتی دشمنمون
  • از زندگی لذت ببریم 
  • همرو بزرگ ببینیم حتی کوچکترین فرد رو 
  • خدارو هیچوقت فراموش نکنیم 
  • هیچ کسی رو نارحت نکنیم 
  • در کل ادم باشیم نه ادم نما !!!
خب گفتم که اگه موارد بالا رو رعایت کنین دعوت میکنمتون توی دنیای من ...
خب پس امروز رو خوب استراحت کنید فردا به محض این که چشماتونو باز کردین میبین که توی دنیای منین دنیای که دور نیست ...
فقط باید خودمون بخوایم با رفتارمون با حرکاتمون و....
توی دنیای من درست رفتار کنین چون من شمارو دعوت کردم و هر اشتباهی از چشم من دیده میشه ( خواهش میکنم )


داستان بالا رو گفتم که بدونین دنیای من چجوری - دنیای که انگار دور از دسترسه - ولی همین الان توی دست شماست فقط باید بخواین !!!
هیچ چیز مثل آرمش نیست ، همیشه توی بهترین حالتون باشین و خوشحال ترین حالت - زندگی خیلی قشنگتر از اونه که بخوایم با درد پرش کنیم ...

موفق باشین 



طبقه بندی: احساس نویسی،
برچسب ها: زندگی عالی، دنیای من، دنیای ایده آل، دنیای قشنگ، زندگی قشنگ، قشنگ زندگی کردن، شیوه قشنگ زندگی کردن،
تاریخ : چهارشنبه 22 مهر 1394 | 12:10 ق.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات

  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات