سلام ...
ممنونم بخاطر راهکار هایی که دادین ...
توی صحبت های بعضی از شما به این اشاره شده بود که رابطه اینترتی انتها نداره ...
من با خیلی ها توی اینترنت اشنا شدم ولی وابسته نشدم به نظر شما این متفاوت نیست ؟؟؟
چون من دنیا خانوم رو توی رویام دیدم ؟؟؟ هعی ...
دو روز پیش همه چیز تموم شد. جوابم رو گرفتم ...
تموم شد ولی فراموش نشد ...
یکی از دوستان توی نظرات گفته بود : فراموش کردنش سخته ولی سعیتو بکن !!!
شاید از نظر شما من دیوونه شده باشم ...
ولی نمیتونم به روی چیزی که اتفاق افتاده چشم هامو ببندم - من واقعا اون رو دیده بودم !!!
یه حس خوبی دارم ... مثل این میمونه که روی چمن سرد دراز کشیدم و دارم به آسمون نگاه میکنم ...
یه حالیه که همه دورت هستن ولی کسی نیست !!!
حالم خیلی خوبه - ولی خوشحال نیستم
توی همه متن هایی که نوشتم اینجوریه به نظر که من آدم خوبم ...
نه !!! بعضی وقتا کارایی که نباید رو انجام دادم و ...
همیشه همینجور بودم - شاید اگه یکم ... شاید ...
بزارین یه مثال بزنم :
من موقع امتحان های پایان ترم توی یه روز 2 تا درس داشتم ...
من سه روز قبلش یک دقیقه هم نخوابیده بودم !!!
امتحان اولی مون خوندنی بود ( مدیریت اقتصاد ) خیلی هم فرار بود و فقط بینشون 2 ساعت وقت داشتیم ، واسه یه امتحان سخت محاسباتی دیگه ... ( ترمو دینامیک 2 )
بین امتحانا من میرم توی یه کلاس و اونجا میشینم میخونم و هیچکس هم حق تو اومدن رو نداشت ( خلاف مقرارت بود )
یکی از دوستام اومد تا ازم سوال بپرسه من ... (انصافا حل کردن هر سوالش 20 دقیقه وقت میگرفت )
با کمال احترام پرتش کردم از اکلاس بیرون - رفت و برگشت !!!
عصبانی شدم ... دیدم رفته واسم از بوفه چایی خریده و یه چنتایی کیک ...
باصدای آروم بهم گفت بین دوتا امتحان بخور تا استرس نگیری ، توباید خودتو تقویت کنی ...
حتما فکر میکنین با دیدن این صحنه اشک توی چشمام حلقه بست و گفتم بیا واست سوالو حل کنم ؟؟؟
بهش گفتم برو بیرون باو حوصلتو ندارم ... نمیخورم ... کشتین مارو !!! ( 3 روز نخوابیده بودم خیلی کم حوصله بودم حوصله خودم رو هم نداشتم )
وسایلی که گرفته بود رو گذاشت و گفت فقط بخورشون ... رفت. ( 6 سال ازم بزرگتر بود )
نمره ها اومد :
ترمودینامیک 18
مدیریت اقتصاد 20
ولی یه درسی رو افتادم که توی واحد هام نبود !!!
درسته من رفاقت رو افتاد - معرفت رو افتادم و ...
با این که بعد امتحان ازش معذرت خواستم و مطمئنم که همون موقعی که سرش داد میزدم من بخشیده بود ولی ...
خودم از خوم متنفرم ... حالا دنیا خانوم که یکی دیگه هست !!!
من خوب نیستم ...
همیشه اگه به مشکلاتتون نگاه کنین متوجه میشین که اکثرشون رو خودتون رقم زدین ...
ولی یه عادتی که داریم اینه که میخوایم بندازیم تقصیر اینو اون ...
مشکل کسی نیست فقط منم ...
یا مهدی ...
طبقه بندی: خاطره نویسی، احساس نویسی،
برچسب ها: مشکل منم، ترمو دینامیک، مدیریت اقتصاد، مشکل، زندگی، احساس نویسی، خاصره نویسی،