به یادتم هنوزم ...
برای ZADS  
خیلی خوشحالم از اینکه تو به دنیا اومدی؛ تو            دنیا فهمید که تو انگار نیمه گمشدم‏ی تو
زندگی خیلی خوبه چون که خدا تو رو داده            روز تولدم برام فرشتشو فرستاده
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
آورده دنیا یه دونه اون یه دونه پیش منه            خدا فرشته هاشو که نمی سپره دست همه
تو، نمی اومدی پیشم من عاشق کی می شدم            به خاطر اومدنت یه دنیا ممنون توام
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
              
خیلی خوشحالم - محمد علیزاده 
ارسال پست
نه چشمانت آبی بود
و نه موهایت شبیه موج ها....
هنوز نفهمیده ‌ام
دریا که می ‌روم
چرا ... یاد تو می ‌افتم !!!
پوریا نبی‌ پور
شهریور عاشق انار بود ،
اما هیچ وقت حرف دلش را به انار نزد...
آخر انار شاهزاده ی باغ بود
تاج انار کجا و شهریور کجا !
انار اما فهمیده بود ...
میخواست بگوید او هم عاشق شهریور است ،
اما هر بار تا می رسید فرصت شهریور تمام میشد...
نه شهریور به انار می رسید
و نه انار می توانست
شهریور را ببیند ؛
دانه های دلش خون شد و ترک برداشت
سالهاست انار سرخ است ،
سرخ از داغی و تندی عشق...
و قرن هاست شهریور بوی پائیز می دهد !





طبقه بندی: موضوع آزاد،
برچسب ها: انار، پاییز، شهریور، انار - شهریور، دوست داشتن، تنهایی، سرخی انار،
تاریخ : جمعه 5 شهریور 1395 | 03:08 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات
کم کم عاشق شد دلمون
کم کم کم شد فاصلمون

چش شده که حالا تنها شدم
با نم نم بارونو اشک خودم

قبلا قلبا خواستی منو
حالا از دست دادی دست منو

یه دفعه عوض شد حال دلت
جا نداره دیگه اشغاله دلت

نپرس چرا دوست دارم
نمیدونم خودم با تو چیکار دارم

نپرس جرا دیوونتم دیگه دست از سرت نمیشه بر دارم
آخه دوست دارم
آخه دوست دارم

کی افتادم از چشمت از دست دادم
هرچی داشتم با یاد تو رفت از یادم

توی قلبت زندونیم اما آزادم
تیکه تیکه قلبه منو میچسبونی

بهتر از من حاله منو تو میدونی
تنها عشقم تو آخره دنیا میمونی

♫♫♫

کم کم کمتر دیدیم همو
هی کمتر فهمیدیم همو

یه دفعه زیاد شد فاصلمون
یه جورایی سر رفت حوصلمون

اصلا با من کار نداری
به موندنه من اصرار نداری

همه ی این حرفا بیخودیه
راحت بگو اصل قضیه چیه

کی افتادم از چشمت از از دست دادم
هرچی داشتم با یاد تو رفت از یادم
توی قلبت زندونیم اما آزادم

تیکه تیکه قلبه منو میچسبونی
بهتر از من حاله منو تو میدونی
تنها عشقم تا آخره دنیا میمونی

قشنگی آهنگ: 88%



طبقه بندی: آهنگ های قشنگ،
برچسب ها: پازل باند، کم کم، آهنگ های جدید، دانلود آهنگ، Puzzle Band، kam kam، کم کم پازل باند،
تاریخ : جمعه 5 شهریور 1395 | 08:26 ق.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات
سلام ...
امیدوارم که حالتون خوب باشه ...

چند روز رفته بودم خونه، تا دختر عمه و پسر عمم رو ببینم که تازه اومده بودن اوایلش که رفته بودم خونه همه چیز خوب بود تا ...
دادشم تصادف کرد و همه ما شوک شده بودیم. خداروشکر فقط دست راستش یه خراش کوچیک برداشت. که اونم از هوشش بود که طوریش نشد واقعا خدا کمکش کرد. خیلی وحشتناک بود ...

اتفاق های گفتنی و نگفتنی زیادی افتاد که باعث میشد تا من خوب یا بد بشم ...
پسر عمم رو هر شب میبردم و تا حد مرگ بهش تمرین میدادم. و وقتی تمرین نمیکرد میزدمش !!!
وقتی ناراحت میشد میگفتم منو بزن ...
یعنی بعضی مواقع یه حرف هایی از دهنشون میاد بیرون که تا عمر داری لبخند روی صورتت میاد :

یبار تا ساعت 5 بیدار بودیم من رفتم نماز خوندم اومدم بهش گفتم امیر محمد تازه داری وضو میگیری ؟
گفت آره ادم وضو بگیره بخوابه انگار کل شب رو نماز خونده !!!
گفتم یعنی نماز صبح رو نمیخونی ؟     میگه نه دیگه کل شب وقتی بیداری و نماز میخونی نماز صبحم جزء شون هست 
یعنی روانی این طرز فکرشم - به قول دادشم فقط بازی با کلمات ...
خخخ ...

پریروز یه خواب خیلی ناراحت کننده دیدم که تقربا میشه گفت بی ربط هم نبود ...
حالم زیاد خوب نبود ...
دختر عمم مریم که 9 سالشه اومد بیدارم کرد مرتضی بریم بازی کنیم ...
یعنی بازی های که من روز های قبل با اینا داشتم فقط میخواستم یکی باید از من عکس بگیره !!!
خاله بازی میکردیم و یه عروسک بهم داده بودن که مثلا این بچمه !!!
نمیدونم چرا هرچی بهش میدادم نمیخورد 
بعد نه گریه میکرد و نه حرف میزد 
یک ساعت روی پام بود و تکونش میدادم اصلا چماش بسته نمیشد 

دیروز هم که بهم گفتن بیا بریم گل بازی !!!
گفتم باشه عزیزم میام !!!     گفت میای !!!
واقعا !!!
گفتم آره رفتیم و خاک آوردیم و الکش کردیم و خیلی شیک گل درست کردیم و بازی میکردیم ...
بعد هر کسی داست یه چیز درست میکرد ...
منم گفتم یه خونه درست کنم و شروع کردم به ساختش و خوب نشد زدم خرابش کردم 
بعد گوشیم زنگ میخورد. دوست میگه چرا دیر جواب میدی ؟
میگم من تا ارنج توی گلم و وضعیتم افتضاحه ( بیچاره گوشی من )
بعد توی این زمانی که من داشتم گوشی جواب میدادم کل دست لبسا و ... رو با گل خیلی خوشگل پر کردن بعد دستاشو به هم میزد و هرچی خاک بود میریخت روی سرم ...
بعدآب ریخت گلم خیس کرد ...
یه حالت چسبناک تر شد و منو گل کرد ...
هعی ...
یعنی انقدر این دوتا دختر عمم رو با گل زدم و البته خوردم !!! ( یکیش بهار بود 4 سالش یکیش هم همین مریم )
واسم جالب بود گریه نمیکردن وقتی تمام لباس، پا، دست و صورت همه گل بود ....
خخخ ...
خیلی خوشگل همه جارو به گند کشیدیم بعد رفتیم تو گفتیم بازیمون تموم شد !!!
کلا تمام لباس من گل اون دوتا رو که دیگه نگو ...
مارو کلا انداختن بیرون گفتن تمیز نشدین نیاین تو !!!
کلا روز خوبی بود و حالم بهتر شد و اومدم رشت ...

از امروز هم باید درس بخونم ...
وااااییییی ...
استرس گرفتم وحشتناک ...
خدایا ممنون بخاطر همه چیز ...
این غول هم بکشم میرم مرحله آخر ...
ممنون ...

ممنون از شما که مطالبم رو میخونین ...
راستی امروز روز کارمند هم هست ...
مناسبا زیاد داره ولی فکر کنم همین خوب باشه واسه تبریک ...
کارمندای عزیز تبریک ....
روز پزشک هم به پزشک های آینده با تاخیر تبریک میگم ...
روزاتون شهریوری ...
یا مهدی ...



طبقه بندی: تفاوت، خاطره نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: گل، گل بازی، خونه، برگشتن، حال خوب، کثیفی، دختر عمه،
تاریخ : پنجشنبه 4 شهریور 1395 | 07:36 ق.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات
سلام ...
امیدوارم حال تک تکتون خوب و عالی باشه ...

الان ما توی اولین روز بهترین ماه بهترین سال هستیم 
خوشحالم خیلی زیاد ...
ممنون ازتون که باعث حال خوب من میشین با پیاماتون ...

خوشحالم ...
ممنون بابت همه چیز ...
انگار سال نو شده برای من ...
توی آخر های مرداد اتفاق های خیلی خیلی فوق العاده واسه من افتاد که خیلی واسم عالی بود 
امیدوارم شهریور همه چیز بهتر و بهتر بشه تا بهترین ماه زندگیم رو داشته باشم 
خوبه که خوشحالم ....
میخوام پرواز کنم ...
اصلا نمیدونم چی دارم مینویسم... دارم فقط مینویسم ...

امروز اومدم خونه و وضعیت بچه داری که من دارم خیلی سخت و شیرینه !!!
یعنی دیووونه کردن منو وحشتناک !!!
الان به زور پیچوندمشون برن کارتون ببینن تا بتونم پست بفرستم و نظر هاتون رو جواب بدم ...
عمم میگه مرتضی یه هفته بمون ...
هستی اصلا اینا شلوغ نمیکنن 
گفتم نه باید برم کار دارم !!!
یعنی میگی کار دارم همه نگاه ها میره که تو میخوای بری تنهایی دقیقا چیکار کنی ؟
اصلا تو چیکار میکنی ؟
واقعا اون اعتماد قبلی به من نیست !!!
خخخ ...

طولانی نمیکنم این پستو فقط میخواستم بگم :
شهریور عزیز سلام 

خوشیاتون قطار قطار ...
یا مهدی ...

پی نوشت : پست بالا چون قشنگ بود دوست داشتم یه مدت پست ثابت باشه ...
ممنون از نظراتون اگه دوست داشتین درخواست بدین من بهتون رمز بدم ...
ممنون ...



طبقه بندی: خاطره نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: شهریور، شهریور عزیز، شهریوری ام، شهریور عزیز سلام، سلام شهریور، دوست دارم، عاشقتم،
تاریخ : دوشنبه 1 شهریور 1395 | 10:00 ق.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات

تعداد کل صفحات : 2 :: 1 2


  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات